تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان
نیازمندی های
پزشکی- ورزشی-
علمی ... و
آدرس injast.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
ارزشمندترین دارایی شما در زندگی چیست؟ بهترین دوستتان؟ کارتان؟ خلاقیت و مهارت هایتان؟ همسر و فرزندانتان؟آیا هرگز فکر کرده اید در دنیا چه چیزی وجود دارد که از تمام این موارد ارزشمندتر است؟...
ارزشمندترین دارایی شما در زندگی چیست؟ بهترین دوستتان؟ کارتان؟ خلاقیت و مهارت هایتان؟همسر و فرزندانتان؟آیا هرگز فکر کرده اید در دنیا چه چیزی وجود دارد که از تمام این موارد ارزشمندتر است؟ یک لحظه به اعتماد به نفستان فکر کنید؛ همان احساس و نگرشی که شما نسبت به خودتان دارید و مفهوم شکست و پیروزی یا محبوب و منفور بودن را برایتان معنادار می کند.
اعتماد به نفس شما در بیشتر رفتارهایتان نمود عینی پیدا می کند و حتی فردی که تخصصی در زمینه رفتارها و احساسات انسانی نداشته باشد می تواند آن را ببیند. این دو رفتار را تصور کنید:
یک نفر با سرِ افتاده، قدم های آهسته و شانه های قوز کرده راه می رود و هنگامی که صحبت می کند به زحمت می توان صدای او را شنید. جملاتش را با ترس بیان می کند و به محض دیدن کوچکترین مخالفتی کلامش را نیمه تمام رها می کند. در مقابل فرد دیگری را تصور کنید که با سر بالا و پشت صاف، محکم و راسخ قدم برمی دارد، لحن صدایش گیراست و با حالتی مطمئن نظرش را بیان می کند.
کمتر کسی متوجه تفاوت میان این دو نفر نمی شود. راه های زیادی برای ارزیابی میزان اعتماد به نفس وجود دارد و یکی از این راه ها، پاسخگویی به سوالات آزمون حاضر است: در آزمون زیر لیستی از رفتارها و باورهایی جمع آوری شده که نشان می دهند شما نسبت به خودتان چه احساسی دارید و اعتماد به نفستان در چه حدی است:
امتیازات
برای محاسبه امتیازاتتان به هر پاسخی که مطابق با کلید است یک امتیاز بدهید:
اعتماد به نفس شما در حد قابل قبولی است، شما خود و توانایی هایتان را قبول دارید و به همین دلیل، در محافل عمومی و در جمع غریبه ها خیلی معذب نمی شوید. شما به ارزش واقعی خود واقف هستید و توانایی هایتان را به خوبی بروز می دهید.
امتیاز 5 و کمتر از آن
اعتماد به نفس شما خیلی بالا نیست اما اگر می خواهید موفق تر باشید و از زندگی بیشتر لذت ببرید، باید سعی کنید اعتماد به نفستان را بالاتر ببرید. این کار خیلی دشوار نیست فقط کمی تمرین و اراده ای قوی نیاز دارید تا بتوانید خود و توانایی هایتان را بهتر آشکار کنید.
اعتماد به نفس یکی از نشانه های سلامت یا عدم سلامت روح و روان افراد است اما ریشه اصلی بالا یا پایین بودن اعتماد به نفس چیست؟
اعتماد به نفس نوعی ارزیابی شخصی است که از دوران کودکی با توجه به بازخوردهایی که از دیگران دریافت می کنیم در ما ایجاد می شود. عملکرد ما در دوران مدرسه و در جمع همسالان، ویژگی های ظاهری و شخصیتی، وضعیت درسی و توانایی های مختلف همگی بازخوردهای مختلفی دارند که برخی از آنها در ما احساس رضایت و غرور ایجاد می کنند و برخی دیگر موجب می شوند احساس سرخوردگی و شرمندگی کنیم. واکنش های اطرافیان موجب می شود ما تصویر خاصی در ذهنمان از خود بسازیم و احساس کنیم فرد با ارزش و والایی هستیم. کودکی که از ویژگی هایش راضی است و به خودش می بالد مسلما اعتماد به نفس بالاتری خواهد داشت اما در مقابل کودکی که مدام از او انتقاد می شود اعتماد به نفس پایینی خواهد داشت و همواره از خودو ویژگی هایش شرمنده و خجالت زده می شود.
چنین فردی احساس خوبی نسبت به خودش نخواهد داشت، خجالتی و کم رو می شود و نمی تواند در حضور دیگران خود واقعی اش را بروز دهد، این فرد حتی نمی تواند با دیگران ارتباط موفقی برقرار کند و سعی می کند به گونه ای رفتار کند که نظرش با دیگران متفاوت نباشد تا از او انتقادی نشود چون نمی تواند از خودش دفاع کند، این فرد دوست ندارد در معرض قضاوت دیگران قرار بگیرد.
از آنجا که برخوردهای نادرست دوران کودکی اعتماد به نفس این فرد را به شدت پایین آورده شخصیت او بسیار ضعیف شده است و از خودش اظهار عقیده نمی کند و متاسفانه به سادگی نظرات دیگران را می پذیرد و بسیار اتفاق می افتد که تنها به دلیل اعتماد به نفس پایینش در دام افرادی بیفتد که از ضعف شخصیت او سوء استفاده می کنند.
اما گاهی اوقات اعتماد به نفس بالا با خودبینی و خودشیفتگی اشتباه گرفته می شود، فردی که اعتماد به نفس بالایی دارد واقع بین است. همانطور که خود و توانایی هایش را باور دارد به نقاط ضعفش نیز واقف است و آنها را می پذیرد اما به جای اینکه از ضعف هایش سرخورده و خجالت زده شود سعی می کند نقاط ضعفش را به قوت تبدیل کند.
بیش از بیست سال است که روانشناسان در مورد اعتماد به نفس تحقیق و بررسی می کنند و به این نتیجه رسیده اند که برای بالا بردن اعتماد به نفس فرد باید الگوی ذهنی تفکر و باورهایش را تغییر دهد. درمان های شناختی یکی از راه هایی است که به افرادی با اعتماد به نفس بسیار پایین پیشنهاد می شود، در این روش درمانی به افراد آموخته می شود که به گونه دیگری بیندیشند و به آنها کمک می کنند دیدگاه شان را نسبت به خودشان بهبود بخشند. این تفکرات جدید باید کم کم به باور فرد تبدیل شود و در کنار آموزش مهارت های رفتاری و کلامی فرد بتوانند اعتماد به نفسش را بالاتر ببرد.
یک الگوی ذاتی برای روش عطسه کردن انسانها وجود دارد که به احتمال زیاد ژنتیک و موروثی است بنابراین خیلی هم بعید نیست که عطسه کردن وابسته به شخصیت فرد باشد.
معمولا چگونه عطسه میکنید؛ بلند یا کوتاه؟ تا به حال فکر کردهاید که شاید همین مدل عطسه کردن میتواند بسیاری از ویژگیهای شخصیتی شما را نشان دهد. «پاتيوود» يکي از برترین متخصصان زبان بدن جزييات جالبي در مورد نحوه عطسه کردن اظهار کردهاست. او معتقد است شخصيت هر فرد از نحوه عطسه کردن او قابل کشف است. اين متخصص براي اثبات این نظریه خود مطالعهای را انجام داد؛ مطالعهای که در آن 547 فرد داوطلب شركت كردند و نتایج آن نشان داد، شخصيتهاي مختلف به شكلهاي مختلفي عطسه ميكنند.
دكتر پاتي وود كه اين پژوهش را انجام داده، ميگويد؛ 4نوع مختلف عطسه كردن وجود دارد و عطسه افراد مطابق با شخصيتهاي آنهاست. بنا به گفته دکتر فردریک لیتل پرفسور دانشگاه بوستون یک الگوی ذاتی برای روش عطسه کردن انسانها وجود دارد که به احتمال زیاد ژنتیک و موروثی است بنابراین خیلی هم بعید نیست که عطسه کردن وابسته به شخصیت فرد باشد.
آرامهای محبوب ترجیح میدهید تک عطسه کنید و هنگام عطسه رویتان را از دیگران برگردانید تا مبادا باعث آزار آنها شوید خیلی ملایم عطسه میکنید گرم و دوستداشتنی هستید: شما شخصیتی گرم و دوستداشتنی دارید و سعی میکنید با همه در حالت صلح باشید تا آرامشتان به هم نخورد. مهمترین چیز در زندگی شما ارتباطاتی است که با اطرافیانتان دارید.
از بحث و جدل بیزارید: از بحث و جدل بیزارید و حاضرید هر کاری بکنید که با اطرافیان دچار تضاد نشوید، زيرا ارتباط را دوست دارید، حتی بعضی اوقات حاضرید از حق خود بگذرید، هیچ چیزی نگویید و خواستههای شخصیتان را مطرح نکنید تا همچنان آرامش را حفظ کنید.
شخصیت وابستهای دارید: بسیار وفادارید و همیشه آرام هستید البته شخصیت وابستهای دارید و کمی پیشرو بودن برایتان سخت است. همه اطرافیانتان میگویند شما شنونده خوبی هستید با این حال گاهی فکر میکنید که از همه جدا افتادهاید و احساس بیگانگی دارید. به همه کمک میکنید، شخصیت حمایتگری دارید و بیشتر اوقات خیلی خوب اطرافیان را تغذیه میکنید.
اهل قیل و قال نیستید: این گروه در حوزه کاری آرام هستند و ممکن است تاثیر چندانی در جمع نداشته باشند ولی همین منش آرام آنها باعث میشود همگان آنها را دوست داشته باشند. در حوزه اجتماعی نیز پرهیز از تجمع و قیل و قالهای روزانه شعار اصلی آنان است ولی در این بین انجام دادن کارها و وظایف اصلی که برعهده آنهاست به هیچ وجه فراموش نمیشود.
فرماندههای پرانرژی معمولا جوری عطسه میکنید که جلب توجه میشود، مثلا بلند یا چند تا پشت هم
افرادی که بلند عطسه میکنند روی همه تاثیر میگذارید: شما یک رهبر کاریزماتیک هستید یعنی اطرافیانتان از صمیم قلب دوست دارند فرمانهای شما را اجرا کنند. در واقع شما آنقدر میتوانید روی دیگران تاثیر بگذارید که به طور ناخودآگاه، آنها همانطور برخورد میکنند که شما دوست دارید. از طرف دیگر به شدت شخصیتی خلاق دارید و همیشه ذهنتان پر از ایدههای ناب و غیرتکراری است.
به همه انگیزه میدهید: اطرافیان شما را به عنوان یک فرد با بصیرت میشناسند کسی که پر از الهام است و میتواند انگیزه بخش دیگران باشد زيرا آنقدر پر از فکرهای تازه و انرژی است که هر کسی را به فعالیت ترغیب میکند.
رابطهها برایتان مهم است: به رابطههایتان اهمیت زیادی میدهید و سعی میکنید همیشه آنها را به عنوان یک بخش مهم از زندگی خود حفظ کنید، از آشنایی با افراد جدید استقبال میکنید و همیشه به دنبال فرصتهای نو میگردید، برایتان مهم است که زندگیتان حالت تکراری پیدا نکند.
خوشبین هستید: در زندگی خوشبین هستید و خیلی اوقات تصمیم میگیرید کاری را شروع کنید که خیلیها انجام آن را درست نمیدانند، زيرا به هر صورت یک کار جدید میتواند در زندگی یکنواخت شما تغییراتی به وجود آورد، اما کسی نمیتواند شما را ترغیب به انجام چنین کارهایی کند.
وقتی خوشحالید همه میفهمند: از آن دسته آدمهایی هستید که تمام احساساتشان در چهرهشان نمایان است و همه میتوانند بفهمند که خوشحالید یا ناراحت ، متعجب هستید یا هیجانزده یا... شما روراست هستید و همه میتوانند به راحتی به شما اعتماد کنند. از حرف زدن لذت میبرید: خیلی شمرده و با مهارت صحبت میکنید و از ارتباط و حرف زدن لذت میبرید حتی اگر این حرف زدن پشت تلفن باشد یا بر سر میز غذا یا بیرون از خانه در محیطهای عمومی.
محافظهکاران تنها و قانونگرا هنگام عطسه، بیشتر از دیگر گروهها جلوی دهان خود را میگیرید
جلوی عطسه خود را میگیرید دقیق و محتاطید: شما فرد دقیق و محتاطی هستید، از آن دسته از افرادی که همیشه سعی میکنند قبل از اینکه سخنی به زبان بیاورند خوب فکر ميکنند تا مبادا پشیمان شوند یا حرفی بزنند که حساب شده نباشد.به همه جزئیات توجه میکنید، حواستان را جمع میکنید و میتوانید اشتباهات کوچک دیگران را پیدا کنید و بهراحتی مچشان را بگیرید. البته همیشه این شانس را ندارید که بتوانید همه چیز را درست و اشتباهات را رفع و رجوع کنید. تنهایی را ترجیح میدهید: کتابهای سطحي را دوست ندارید و بیشتر کتابهایی برایتان جذابیت دارد که شما را به فکر وادارد و بتوانید از آنها چیزی بیرون بکشید و ساعتها مغزتان را مشغول کند. شما را میتوان از آن دسته افرادی دانست که بسیار با انديشه هستند و میتوان روی نظر آنها حساب کرد. بیشتر دوست دارید برای خودتان کار کنید، چرا که تنها بودن را به هر چیزي ترجیح میدهید و بهترین لحظات برای شما زمانهایی است که در خانه تنها هستید و استراحت میکنید. پایبند قانون هستید: این افراد کاملا پایبند قانون هستند و کم پیش میآید که آنها را بیاعتنا به قانون و مقررات ببینید، البته همان طور که خودشان اینقدر به قوانین اهمیت میدهند انتظار دارند که دیگران هم مانند آنها باشند و در نتیجه از قانون گریزی دیگر مردم به شدت عصبی میشوند.
مایه قوت قلب هستند: در حوزه اجتماعی و در جمع دوستان حضورشان همیشه مایه قوت قلب است، هر چند که در برخی از اجتماعات دوستانه که بسیار صمیمی است، حضور این افراد به منزله آن است که بسیاری از موارد معاشرتی که ممکن است در جمعی اینچنینی نادیده گرفته شود، باید رعایت شود و این کار ممکن است برای برخی افراد، خوشایند نباشد.
مدیران سریع جلوی عطسه خود را میگیرید اما گاهی هم عطسههای بلندی میکنید ریز وسریع عطسه می کنید سریع تصمیم میگیرید: شما سرعت عمل بالایی دارید و میتوانید به سرعت و بجا تصمیم بگیرید، البته انتظار دارید دیگران هم مثل شما باشند و اگر فردی از اطرافیانتان نتواند بهراحتی تصمیم بگیرد، برایتان قابل درک نخواهد بود. ازطرف دیگر، سعی میکنید کارهایتان را جوری برنامهریزی کنید که بیشترین کارایی و بازدهی را داشته باشید، بدون اینکه خیلی پیچیده شود.از نظر شما کسی در زندگی موفق است که تنها تکیهاش به خودش باشد و هیچگاه اتمام کار را به فردی دیگر نسپارد.
مدیر خوبی هستید: شما میتوانید یک مدیر و رئیس خوب هم باشید، زيرا تمام ویژگیهای یک مدیر موفق در شما پیدا میشود از قاطعیت گرفته تا قدرت و توانایی فرمان دادن. شما اعتقاد دارید تا تمام شدن یک کار همه باید با همکاری هم به سرعت کار کنند، از نیمهکاره رها کردن متنفرید.نیروهای نیرومند برایتان قابل تحسین هستند و همه جا به دنبال چنین مواردی میگردید. از اینکه به کسی ظلم کنید متنفرید و سعی میکنید همیشه عدالت را رعایت کنید از طرفی اگر هم کسی عدالت را در مورد شما اجرا نکند، عصبی میشوید.
باید برنامهریزی کنید: شما در حوزه اجتماعی، ممکن است محبوبیت دیگر گروهها را نداشته باشيد، اما در موقعیت های مختلف اجتماعی اگر بتوانيد پایه ریزی وبرنامهریزی خوبی داشته باشيد، قادر خواهيد بود «خود» واقعی خویش را به نمایش بگذاريد.
"معذرت میخوام." دو کلمه بسیار ساده که در عین حال به زبان آوردنشان بسیار سخت است. خیلی وقتها در اتفاقات ساده روزمره مثل وقتی در خیابان با غریبهای برخورد میکنیم، یا وقتی به فروشنده پول اشتباهی میدهیم، خیلی ساده این کلمات را به زبان میآوریم. اما در اتفاقات مهم و برای آنهایی که برایمان خیلی مهم هستند، گفتن آن برایمان سخت میشود. ناتوانی در عذرخواهی ممکن است به همه روابطمان صدمه بزند، چه روابط کاری و چه شخصی. اینکه یاد بگیریم چطور به درستی عذرخواهی کنیم، قدمی مهم در عاقل شدنمان است.
چرا عذرخواهی نمیکنیم
غرور. عذرخواهی کردن برای برخی انسانها خیلی سخت است مخصوصاً به این دلیل که با قبول اشتباه همراه است. خیلی سخت است که بگوییم اشتباه کردیم. غرورمان خدشهدار میشود.
شرم. اگر اشتباه کرده باشیم و کسی را آزار داده باشیم، خیلی برایمان سخت که به آن اقرار کنیم. به همین دلیل ترجیح میدهیم به روی خودمان نیاورده و طوری نشان دهیم که انگار اتفاقی نیفتاده است.
خشم. چیزهایی که برای آن نیاز به عذرخواهی است، ندرتاً یک خیابان یکطرفه است. درست است که احتمالاً ما یک کار اشتباه انجام دادهایم ولی احتمالاً فرد مقابل هم همینطور. و گاهیاوقات عصبانیت ما بخاطر آزاری که به ما رسانده است آنقدر زیاد است که اشتباه خودمان را توجیه میکنیم و به همین دلیل عذرخواهی نمیکنیم.
راهحل این سه مانع؟ فروتنی. دلیل اینکه این دیوارها را کشیدهایم این است که دچار خودبزرگبینی هستیم. حق همیشه با ماست. اما این درست نیست. ما انسانیم. همه ما گاهی اشتباه میکنیم. باید نواقص خود را جزء بخشی از زندگی خود قبول کنیم. سرکوب کردن آن شما را از دیگران دور میکند و قبول کردن آن کمک میکند به رشد فکری برسید.
چه وقت معذرتخواهی کنید
حتی وقتی کامل تقصیر گردن شما نیست. افرادی هستند که تا وقتی مطمئن نشوند که ۱۰۰ درصد تقصیر با آنها بوده است، قبول نمیکنند: مقصر نیست که یک سند مهم را در اداره دور ریخته است چون کسی به او نگفته بوده که باید آن را نگهداری کند. مقصر نیست که احساسات نامزدش را جریحهدار کرده چون نباید پنهانی به حرفهای او با دوستانش گوش میداده.
اما تقریباً در تمام موقعیتها ۱۰۰ درصد تقصیر به گردن یک نفر نیست. اگر همسرتان عصبانی شده و کنترل خود را از دست بدهد و بی هیچ دلیلی حرفهایی به شما بزند، تقصیر او نیست زیرا شما ۸۰ ساعت در هفته را کار میکنید و به اندازه کافی برای او وقت نمیگذارید.
حتی اگر تقسیم تقصیر چیزی مثل ٪۱ / ٪۹۹ باشد، باز هم باید خیلی تلاش کنید تا بفهمید همان ٪۱ از چه بوده است. نباید طوری زندگی کنید که انگار جلو هیئت داوران خیالی اعاده دعوی میکنید و برای اینکه چرا مقصر نیستید و بیگناهید سند و مدرک رو میکنید. اینکه حق با شما باشد اینقدر مهم نیست که داشتن یک رابطه سالم با دیگران مهم است. آیا حاضرید به قیمت از دست دادن رابطهتان با دیگران حق با شما باشد؟ اینکه فقط خودتان راضی باشید، هیچ فایدهای ندارد.
لازم نیست برای چیزی که کاملاً تقصیر شما نبوده است معذرتخواهی کنید اما مطمئناً چیزهایی هست که میتوانستید بهتر عمل کنید. وقتی برای آن چیزها عذرخواهی کنید، باعث میشود طرفمقابل هم بخاطر کارهای اشتباه خود کوتاه بیاید. نباید بگذارید غرور جلو شما را برای فروتنی و گذشت و پیشقدم شدن بگیرد.
حتی اگر کسی متوجه اشتباه شما نشود. شده بود موقعی که یک پسربچه بودید چیزی را شکسته و فرار کنید، به امید اینکه کسی متوجه نشده باشد؟ و اگر متوجه شوند تقصیر را گردن شما نیندازند؟ این روش بچهها برای کنار آمدن با اشتباهاتشان است. یک شخص عاقل باید اشتباهات خود را قبول کند، حتی اگر بداند برای آن اشتباهات او را مسئول خواهند دانست.
به سرعت. بعد از مرتکب شدن یک اشتباه یا آسیب رساندن به کسی، بلافاصله عذرخواهی کنید. هرچه بیشتر صبر کنید، کینه و دشمنی بیشتری در هر دو طرف ایجاد میشود، و برداشتن اولین قدم سختتر میشود. مسئول باشید و اشتباهتان را گردن بگیرید.
چه وقت معذرتخواهی نکنید
بخاطر اعتقاداتتان. اگر برای دفاع از اعتقاداتتان نتوانستید منطقی بحث کنید، و ناعاقلانه رفتار کرده و موجب ناراحتی طرفمقابل شده باشید، باید تقصیرتان را گردن گرفته و عذرخواهی کنید. اما اگر بحث و گفتگویی کاملاً محترمانه برای دفاع از باورها و اعتقاداتتان داشتهاید و بخاطر اعتقادات شما آن طرفمقابل ناراحت شده است، هیچوقت نباید معذرتخواهی کنید.
بخاطر برآورده نکردن توقعات بیجا. همه شما چنین مردی را میشناسید، همسرش از او توقع دارد که همه خواستههای او را برآورده کند. و وقتی او نتواند این کار را بکند، خانم توقع دارد که از او عذرخواهی کند.
برای همه چیز. بعضی از افراد بخاطر همه چیز خود عذرخواهی میکنند، بخاطر ظاهرشان، بخاطر کارهایی که تقصیرشان نیستند و یا بخاطر کوتاهیهایی که هیچکس متوجه آن نمیشود. مدام عذرخواهی میکنند و عذرخواهی میکنند. این رفتار نه تنها خلاف آن چیزی که شما فکر میکنید نظر مثبت دیگران را نسبت به شما جلب میکند بلکه احترام خودتان را پیش همه از دست میدهید.
چطور عذرخواهی کنید
اگر نمیتوانید به زبان بیاورید، بنویسید. گاهیاوقات غرور یا خجالت اجازه نمیدهد از کسی عذرخواهی کنید. بااینکه معذرتخواهی رودررو همیشه بهتر است، اگر نمیتوانید اینکار را انجام دهید، بهتر است که آن را بنویسید. و گاهیاوقات یک یادداشت و یا نامه بهتر از حرف زدن است زیرا باعث میشود بتوانید همه احساساتتان را بدون اینکه حرفهایتان را فراموش کنید بیان کنید.
در صورت لزوم از شوخطبعی استفاده کنید. بعضی شوخیها، اگر درست باشند، میتواند فشار موجود را شکسته و باعث خنده هر دو شما شود. البته دقت کنید که گفتیم شوخی که درست و مناسب باشد، اگر به همسرتان خیانت کرده باشید، دیگر نمیتوانید درمورد آن جوک بسازید و بخندید.
جدی باشید. این اصلیترین قانون عذرخواهی است. یک عذرخواهی بدون جدیت بدتر از عذرخواهی نکردن است. ناراحتی و عصبانیت فرد از شما با این رفتار بیشتر میشود. یک عذرخواهی غیرجدی مثل این است که بگویید متاسفید اما پشیمان نبودنتان کاملاً مشخص باشد. کار اشتباه دیگر عذرخواهی "از اینکه ناراحتی متاسفم" است. این نوع معذرتخواهی هیچ تقصیری را گردن نمیگیرد اما طوری وانمود میکند که از ناراحتی فرد مقابل ناراحت است.
مسئولیت کامل را قبول کنید. هیچوقت وقتی میخواهید عذرخواهی کنید، کارتان را توجیه نکنید و بهانه نیاورید. این کار ارزش و جدیت اعتراف و عذرخواهی شما را از بین میبرد. هیچ "اما" و "اگر"ی در جملات خود به کار نبرید.
بگویید که فهمیدهاید چرا اشتباه کردهاید. فرد میخواهد بداند که واقعاً جدیت موضوع را فهمیدهاید و میدانید چرا و کجای کارتان اشتباه بوده است. هیچکس دوست ندارد عذرخواهی را از زبان کسی بشنود که نمیداند چرا اشتباه کرده است اما تصور میکند باید عذرخواهی کند.
متعهد شوید که جبران میکنید. دقت کنید، گفتیم "متعهد" شوید نه اینکه "قول" بدهید. این یک قسمت بسیار مهم از فرایند عذرخواهی است. باید راههایی برای جبران اشتباهی که مرتکب شدهاید پیشنهاد دهید. این همیشه ممکن نیست. اگر گلدان تاریخی که نسل به نسل در خانوادهای چرخیده است را بشکنید، مطمئناً نمیتوانید به بازار رفته و یکی به جای آن بخرید. اما اگر اشتباهتان در محدودهای بوده که قابل برطرف کردن و اصلاح است، دریغ نکنید. یک وقتهایی بخاطر اینکه از دست کسی عصبانی شده و داد کشیدهاید واقعاً متاسف باشید اما میدانید که هر چقدر هم تلاش کنید ممکن است باز هم با آن فرد این اتفاق تکرار شود. وقتی به کسی قول میدهید که دیگر چنین اتفاقی تکرار نمیشود، خودتان را برای یک ضربه بزرگتر آماده میکنید. چون این بار طرفمقابل دوبرابر ناراحت خواهد شد. اما خیلی چیزها هم هست که مطمئنید ۱۰۰٪ دیگر تکرار نخواهد شد و اگر واقعاً به این مسئله اطمینان دارید، آنوقت میتوانید قول دهید. اما بهتر است خیلی ساده متعهد شوید که تلاشتان را برای جبران میکنید.
با عملتان پشیمانی خود را نشان دهید. در آخر اگر رفتار و عملتان با اظهار پشیمانیتان همخوان نباشد، عذرخواهی لفظی هیچ ارزشی نخواهد داشت. بعد از اینکه عذرخواهی کردید، دیگر به آن فکر نکنید. سعی کنید از آن به بعد طوری رفتار کنید که نشان دهنده پشیمانی شما از اشتباهتان باشد.
بگذرید و فراموش کنید. وقتی عذرخواهی صادقانه خودتان را ارائه کردید، دوباره عذرخواهی نکنید. عذرخواهی پشت سر هم ممکن است چیزی باشد که طرفتان فکر کند از شما میخواهد و در کوتاهمدت احساس بهتری پیدا کنند. اما در طولانیمدت رابطهتان را خراب خواهد کرد. اگر به عذرخواهی خود ادامه دهید، دیگر همیشه در سطحی پایینتر خواهید بود و دیگر فردمقابل همسطح خود با شما برخورد نخواهد کرد و به شما احترام نخواهد گذاشت. فرقی نمیکند، چه عذرخواهی شما را پذیرفته باشد یا نه. اگر پذیرفته باشد، دیگر نیازی به ادامه عذرخواهی نخواهد بود. اگر نپذیرفته باشد، یعنی آن فرد به شما اعتماد نمیکند و آن رابطه مشکلات دیگری هم دارد که نیاز به اصلاح دارد.
منبع : مردمان
:: موضوعات مرتبط:
روانشناسی،
، :: برچسبها:
چطوری مثل یک مرد عذرخواهی کنیم ؟,
معذرت خواهی,
نویسنده : مسعود , مهتاب
تاریخ : چهار شنبه 30 بهمن 1392
به نظر میرسد میزان شادی در زنان نسبت به مردان کمتر است، به نظر شما علت اصلی آن چیست؟ دلایل زیادی شامل مسایل اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی و... دراین امر دخیل هستند، اما ما به بررسی برخی علل فردی شاد نبودن بانوان میپردازیم، البته توجه داشته باشید که این مسئله درمورد همه خانمها صدق نمیکند.
بر اساس نوشته هایِ دکتر الیزابت لومباردو نویسنده کتاب «یک تویِ شاد: نسخه نهایی برای شاد بودن» هیچ دلیلی وجود ندارد که ناراحتی را به عنوان یک مسئله عادی بپذیریم. او شایعترین موانع خوش بینی زنان را به همراه راهکارهای داشتن یک قلب شاد نام میبرد.
موانع خوشحالی
دکتر لومباردو معتقد است که شادی خصلتی ذاتی نیست که مردم با آن به دنیا آمده باشند بلکه خوشحال بودن یک مهارت است. «برخی مردم تواناییهای ذاتی بیشتری نسبت به بقیه دارند، مثلا بازی گلفِ یک کسی بهتر از دیگری است» او در ادامه توضیح میدهد: «اما اگر آموزش و تمرین به درستی انجام شود هر کسی میتواند مثلا در بازی گلف خود پیشرفت کند. در مورد توانایی خوشحال بودن هم این مسئله صدق میکند.»
مشکل بسیاری از خانمها این است که آنها در دایرهای از افکار منفی گیر افتادهاند و هرگز این فرصت را نداشتهاند که خوشحال بودن را تمرین کنند. از نظر دکتر لومباردو شایعترین موانع خوشحال بودن خانمها عبارت است از:
• سندرم ِ «اگه فقط....»: خانمهایی که فکر میکنند «اگر فقط» این اتفاق افتاده بود آنها خوشحال بودند به دنبال یک عامل خارجی برای شاد بودن میگردند. بساری از خانمها این احساس را دارند که «اگه فقط من میتونستم... اون موقع میتونستم خوشحال باشم.» جای خالی میتواند با «کم کردن وزن»، «بچه دار شدن»، «ترفیع گرفتن» و یا هر چیز دیگری پر شود. کارشناس خشنودی در ادامه میگوید «اما خوشحال بودن یک امر درونی است و اگر ما برای خوشحال بودن به اتفاقات بیرونی وابسته باشیم، تا زمان به دست آوردن آنها ناراحتیم و زمانی که آنها را به دست میآوریم تنها به مدت کوتاهی میتوانیم شاد باشیم.» او همین طور یادآور میشود که هرگاه این منبع خارجی خوشحالی به دست آمد، زنان به دنبال «مورد» بعدی برای یافتن خوشحالی میگردند.
• مقایسههای غیر منصفانه: بسیاری از زنان احساس رضایت از خود نمیکنند در نتیجه همیشه غمگین هستند برای اینکه خود را با دیگران مقایسه میکنند. دکتر لومباردو اضافه میکند «وقتی خودت را با شخص دیگری مقایسه میکنی از خودت ناامید میشوی چرا که به اندازه کافی باهوش، لاغر (قلمی)، پولدار، یا هر چیز دیگری نیستی و در نتیجه هیچ وقت احساس خوبی نسبت به خودت نداری.»
• استفاده از کلمه «باید...»: دکتر لومباردو میگوید: چرخه دیگری از افکارمنفی زنان زمانیست که با خودشان فکر میکنند «باید» خودشان یا دیگران این طور یا آن طور میبودند. زنانی که مدام به این فکر میکنند که بهتر بود فلان کار را میکردم... احساس گناهکار بودن و شکست خوردگی میکنند. علاوه برآن فکر کردن به اینکه بقیه باید این کار را انجام دهند یا این طور باشند (مثلا شوهرم باید بیشتر به من کمک میکرد) آنها را عصبی و دلخور میکند. کارشناس خوشحالی میگوید راه حل خیلی ساده است: کلمه «باید...» را از دایره لغات خود پاک کنید آن وقت میبینید که احساس بهتری خواهید داشت.
غلبه بر موانعِ خوش بینی
از خوشحالی خود در برابر تنشها محافظت کنید، شکی در این نیست که استرس میتواند خوشحالی شما را مختل کند اما برای دکتر لومباردو استرس توجیه خوبی برای خوشحال نبودن نیست. موارد زیر را مدنظرداشته باشید:
• حواستان به نیازهایتان باشد: اگر از خواب و خوراک کافی بهرهمند شوید و ورزش کنید با بهترین شرایط فیزیکی آمادهاید که استرسهای خانه و کار را به خوبی مدیریت کنید.
• برنامهای برای تفریح در نظر بگیرید: به سالن ماساژ بروید. برای شام با همسر یا دوستِ خود بیرون بروید و هر کاری که باعث میشود به شما خوش بگذرد انجام دهید. یک برنامه منظم بچینید و آن را دنبال کنید. اگر بدانید که یک برنامه ِ تفریحی در آیندهای نزدیک دارید به شما کمک میکند تا شرایط استرس زا را به راحتی پشت سربگذارید.
• از کمال گرایی بپرهیزید (وسواس را کنار بگذارید): خودتان را در مضیقه قرار ندهید که حتما بهترین لباسها را بپوشید، بهترین ظروف را داشته باشید، و یا بهترین وسایل مدرسه را برای کودک خود بخرید. به جای فکر کردن به اینکه چه کاستیهایی دارید، روی نقاط قوت خود و چیزهای زیبایی که دارید تمرکز کنید.
• برنامههای اضافی را کاهش دهید: لازم نیست که خود را وادار به انجام کاری کنید که به آن علا قهای ندارید. روی فعالیتهایی که از انجامش لذت میبرید تمرکز کنید و داشتن یک برنامه هفتگی را برای بهبود کیفیت خانواده در اولویت قرار بدهید. به زودی احساس درماندگی کمتری خواهید داشت و همان طور که با خانواده خود بیشتر رابطه برقرار میکنید میزان شادی خود را افزایش میدهید.
سر مشق شادی برای بچههای خود باشید
بدیهی است که کودکان آنچه را از والدین میبینند میآموزند. هر چقدر شما شادتر باشید بچههای شما هم میتوانند خوشحالتر و سر حالتر باشند. دکتر لومباردو میگوید اینکه به کودکان خود بگویید که شاد باشند به تنهایی کفایت نمیکند شما باید خودتان شادی را برای آنها الگو سازی کنید. به آنها بیاموزید که چگونه اعتماد به نفس داشته باشند و آنها در قالب آنچه که هستند شاد خواهند بود. به آنها بیاموزید که چطور انعطاف پذیرو خوشبین باشند بدین صورت آنها میتوانند از هر موقعیتی-حتی اگر اوضاع به خوبی پیش نرود- بهترینش را خلق کنند. مهمتر از همه اینکه سپاسگذاری را به آنها بیاموزید تا آنها روی بعد مثبت زندگی تمرکز کنند.
هنگامی که بچه ها تکلیف خود را در مدرسه جا می گذارند، امکان دارد حتی شمار زیادی از پدران و مادران فهمیده، فرزند خویش را ملامت کنند و بگویند:" تو چقدر نادانی؟" . یا به طور مثال، چنانچه در یک روز تعطیل بچه ها با هم دعوا کنند، ممکن است والدین بردبار نیز از این وضع شگفت زده شوند و بانگ برآورند:" به چه علت بچه های من چنین رفتاری دارند؟!".
احتمال دارد بزرگ کردن بچه، همچون آزمایشی جهت سنجش میزان صبر و استقامت پدر و مادر باشد، ولی این مورد خیلی اهمیت دارد که کاربرد عبارت آزارنده، احتمالا حس عزت نفس بچه را کاهش می دهد. "دونالد کیت"، رایزن روان شناس کودک در دانشگاه پنسیلوانیا، اظهار می دارد: والدین باید بدانند که خشمگین و محروم ساختن بچه از برخی چیزها را باید بدین جهت اعمال کنند که بچه پی برد چه رفتاری باید داشته باشد. به هر حال، پدر و مادر، امکانات روحی روانی ضروری را به منظور مهار موقعیت های گوناگون دارا می باشند."
در مطالب زیر ده مورد از جملات زیان بخشی را که احتمال دارد والدین ابراز دارند و سپس راه کارهای اجتناب از این موقعیت ها را تشریح کرده ایم:
● از چه رو نمی توانی مانند فلانی باشی؟
"ماری" پیوسته تکالیفش را انجام می دهد و دندان هایش را مسواک می زند. لیکن برادرش "بابی"، این گونه نیست و تمام امور را باید به وی یادآور شد. چرا او قادر نیست همانند "ماری" باشد؟
روان شناسان گفته اند که مقایسه صرفا موجب افزایش حسادت بین برادر و خواهر می گردد. به باور یک روانشناس کودک" در صورتی که بچه ای با خواهر یا برادرش یا بچه دیگری مقایسه شود، احتمالا از وی بیزار می گردد."
در عوض مقایسه کردن بچه ها، برای فرزندتان دقیقا مشخص سازید که از او چه می خواهید؟!
اتاق تمیز؟ میز مرتب؟ آن بخش از کردار بچه را که مایلید تغییر کند، به دقت مشخص سازید.
برای فرزندتان تشریح کنید که خوی های نیکو، چه یاری هایی به او می کند. مثلا به او توضیح دهید که عادت انجام به موقع تکالیف، سبب می شود نمرات ممتازی کسب کند و در این حالت نباید دلواپس باشد که تابستان نیز به مدرسه برود. چنانچه بچه متوجه شود که شما میل دارید وی، کردارش را در پاره ای از موارد عوض کند تا بهتر از آنچه هست، بشود، در این صورت یقینا تغییرات فرزندتان را شاهد خواهد بود.
● چرا مانند بچه های خردسال رفتار می کنی؟
رفتار فرزند هفت ساله شما در یک تالار غذاخوری مانند بچه چهارساله است. شما شرمنده می شوید و به وی یادآوری می کنید که به چه دلیل نظیر خردسالان رفتار می کنی؟
پیامد کار چه می شود؟ به بچه اهانت شده و او اکنون با تنفر فراوان، همه نمک را از درون نمکدان بیرون می ریزد!
عوض ناراحت ساختن بچه، بکوشید شرایطی را مهیا سازید که از پس تغییر دادن فرزندتان به طرز دلخواه برآیید. نسبت به رفتار فرزندتان، به نحو غیر مستقیم بازتاب نشان دهید. مثلا می توانید بگویید:" می دانم که دوست داری پیش از رفتن به بستر، تلویزیون تماشا کنی و من مایل نیستم این فرصت را از تو بگیرم، ولی چنان چه تغییر رویه ندهی، نمی گذارم چنین کنی." با این حرف بچه در می یابد که احتمالا آن چیزی را که دوست دارد، از کف می دهد.
● چرا این اندازه ژولیده و نامرتبی؟
فرزندتان، پوشاک نظیف و مرتبی به تن دارد، لیکن درست یک ساعت بعد با یک تی شرت کثیف، شلوار پاره و موهای به هم ریخته جلوی شما حاضر می شود.
انتقاد کردن از بچه، زمینه را برای کشاکش فراهم می سازد. امکان دارد پدرومادر بپرسند، پس ما برای مهار فرزندمان چه باید بکنیم؟ روانشناسان بدین سوال، این سان جواب می دهند:" هنگامی که بچه تصمیم می گیرد با دوستانش بیرون برود، بگذارید هر لباسی را که مایل است، بپوشد لیکن چنان چه با شما برای شام خوردن بیرون می آید، نباید هر لباسی را که می خواهد، بپوشد. فرزندتان باید فرابگیرد که در موقعیت های متفاوت، چه بپوشد. والدین می توانند شیوه صحیح را درباره موضوعات گوناگون به بچه بگویند".
● تو بامزه ترین، قشنگ ترین و زورمندترین بچه دنیایی!
حتی یک لقب مثبت نابجا احتمالا محدودیت بچه شده و مانع می شود که وی خودش را به واقع آن گونه که هست، ببیند و بشناسد. مثلا چنانچه بگویید:" تو از تمام بچه ها، هوشمندتری"، امکان دارد سبب شود که او حس کند، هیچ گاه با شکست روبه رو نمی شود.
از اطلاع خود در مورد استعدادهای فرزندتان برای ترغیب و پیشرفت وی سود بجویید نه این که برچسب شخصیتی به وی بزنید. به عنوان مثال اگر بگویید:" تو با هوشی و من می دانم که اینکار از عهده ات بر می آید" خیلی دلگرم کننده تر و ملایم تر از این است که چنین بگویید:" تو باهوش ترین بچه دنیا هستی" می توانید این مورد را بیازمایید. یقینا برچسب بد زدن به بچه مانند غیب گویی از منش وی عمل می کند. به عنوان مثال اگر به او گفته شود "تنبل"، مایل است حتی تنبل تر اقدام کند زیرا مطمئنش ساخته اید که تن پروری جزو جدانشدنی شخصیت اوست.
پدر و مادر باید بکوشند عوض لقب منفی به کودک دادن، آن چیزی را که به واقع مورد نظرشان است، بر زبان بیاورند. آیا بچه کلا تنبل است؟ امکان دارد او امور روزانه اش را بدون یادآوری به اجرا در نیاورد. در این صورت والدین باید بچه را با روش جایزه دادن یا تبیه کردن، ملزم به انجام کارهای روزمره کنند.
● تو چقدر احمق هستی!
یکی از هدف های اصلی در تربیت فرزند، ایجاد اعتماد به نفس در بچه است. به جای چنین عباراتی، جهت بهبود کردار فرزندتان اهتمام ورزید سخنان ترغیب کننده و مثبت بیان دارید. به او یاد بدهید که چگونه کاری را به درستی صورت دهد. مثلا، چنان چه فرزندتان بدون توجه به رفت و آمد خودروها، به وسط خیابان می دود، می توانید به وی بگویید:" موقع عبور از خیابان، باید دستم را بگیری".
هنگامی که بچه دستتان را گرفت، اضافه کنید:" تو خیلی باهوشی که دستم را میگیری. حالا می توانیم با خیال راحت از خیابان رد شویم."
برخی اوقات آرزو می کنم که ای کاش بچه ای نداشتم.
آنچه فرزندتان از عبارت بالا می فهمد، این است: " تو ارزش نداری و من تو را نمی خواهم". او این حرف را به دل می گیرد و حتی تا بزرگسالی به یادش می ماند.
آیا شما اینقدر بی خردید که به بچه بگویید:" ای کاش اصلا تورا نداشتم!". در عوض چنین بگویید:" بعضی وقت ها مرا خیلی ناراحت می کنی."
بهتر آن است که پدر و مادر قواعد پیش گقته را اجرا کنند تا بدین حد از خشمناکی نرسند. وقتی بچه می داند که پدرومادرش چه انتظاری از وی دارند و مشاهده می کند که با او دمسازند، یقینا رفتار نیکوتری در پیش خواهد گرفت.
● مرا تنها بگذار
تمام پدر و مادرها پاره ای اوقات مایلند تنها باشند. ولی در صورتی که پرخاش کنان از فرزندتان بخواهید که ایشان را به حال خود گذارد، می اندیشد که دوستش ندارید. سعی کنید بچه ها را در انجام امور روزانه شرکت دهید. حتی یکی بچه سه ساله هم می خواهد در آماده ساختن میز شام یاری کند.
اگر موقعی که بچه ها به شما احتیاج ندارند، وقتی را برای سپری ساختن با آنان اختصاص دهید، در این حالت زمانی که توجه شما به اجرای سایر امور است، بچه ها کمتر مزاحم شما می شوند.آن هنگام که لازم است تنها باشید، می توانید به بچه بگویید:" من خیلی تو را دوست دارم، اما حالا بسیار کار دارم." به او فرصت دهید که دریابد شما بعدا مدتی را با او می گذرانید. در صورتی که فرزندتان اصرار کرد، می توانید بگویید:" چنانچه بار دیگر حرفم را قطع کردی، ناچارا باید به اتاقت بروی، چون اینجا اتاق من است." این روشی در جهت دور کردن بچه نیست بلکه یک راه کار تربیتی به حساب می آید.
● خفه شو!
این عبارت سبب می گردد که بچه حس کند شما کوچک ترین علاقه ای به شنیدن نظرش ندارید و اندک اندک به این نتیجه دست می یابد که او فردی ناتوان در طرح هر پیشنهادی است.
شما می توانید با آرامش و خونسری به او بگویید:" ساکت باش" و اگر این لحن کلام بی اثر باشد، آن را با خونسردی لیکن محکم تر بیان کنید. یا امکان دارد تلویزیون را خاموش کنید و وی را به اتاقش بفرستید.
یادتان باشد که بچه ها همه چیز را از انگاره (الگوی) خود فرا می گیرند. در صورتی که می خواهید فرزندتان مودب باشد، باید نخست خودتان با ادب باشید. هیچ گاه به هم سن و سالتان نمی گویید" خفه شو!" پس به بچه تان هم نباید چنین حرفی بزنید.
● این کار را بکن وگرنه...!
ترساندن های بی مورد، در نهایت به زدوده شدن قدرت شما می انجامد. این قبیل گفتار سبب می گردد که بچه به رفتار ناپسندش ادامه دهد تا ببیند شما تصمیم دارید چه کنید. روش مطلوب، چینش تنبیه ویژه ای است که می توانید به کار ببندید. مثلا به اوبگویید:
" اگر حالا دست از این کارت نکشی، یک هفته کامل باید در خانه بمانی." یا " در صورتی که مجددا این عمل را تکرار کنی، حق نداری پس از ناهار بازی کنی." اینجاست که بچه می فهمد شما قادرید او را از برخی پیزهایی که دوست دارد، محروم سازید.
اگر حالا همراه من نیایی، دیگر با تو کاری ندارم و برای همیشه کنارت می گذارم!
هر گز بچه ها را از رهاکردنش نترسانید. پدر و مادر باید برای فرزندشان پناهگاه امنی باشند، تا از آنجا بچه ها بتوانند به دنیا گام نهند. در غیر اینصورت آنان از حیث رفتاری، به افرادی وابسته وبدون اعتماد به نفس بدل می گردند.
چنانچه کودک نوپایی دارید که گوشه خیابان نشسته و تکان نمی خورد، باید بگویید:" یا با من بیا یا دستت را می گیرم و با خود می برم." و اگر ضرورت ایجاد کرد، بلندش کنید و با خود ببرید. اگر فرزندتان دوست دارد وقت تلف کند، بکوشید به وی توجه بیشتری داشته باشید. مثلا بگویید:" تو دقیقا پنج دقیقه وقت داری تا با دوستت بازی کنی و بعد باید برویم." این کلام موثرتر از آن است که بچه را بترسانید به این که او را می گذارید و می روید.
اگر حرف های ناصحیح به فرزندتان زده اید، فرصت های زیادی برای جبران آنها ندارید. باید اذعان داشت که اینان ویژگی برگشت ناپذیری دارند. روانشناسی موسوم به فلمینگ توصیه می کند که:" به نزد فرزندتان بشتابید، وی را در آغوش بگیرید و بگویید من حرف های زشتی به تو زده ام؛ برخی اوقات که از کوره در می روم، سخنانی به تو می گویم که به هیچ عنوان دوست ندارم متاسفم." این برخورد نه فقط موجب بهبودی رابطه شما با فرزندتان می شود، بلکه ایشان می آموزند که وقتی در شرایطی قرار می گیرند که سبب خشمگینی شان می گردد، باید چه کرده و چگونه خویشتن را مهار کنند.
این دستور مهم را به خاطر بسپارید:" پیوسته دست به کاری بزنید که بچه ها پی ببرند، دوستشان دارید."
جانوران بزرگ جثه ، صداهای بلند ، تاریکی ، تنها خوابیدن ، موجودات خیالی مانند« لولو» و غیره ، همه و همه عواملی هستند که سبب ایجاد " ترس" در کودکان می شود . بر والدین محترم لازم است که با این عوامل آشنا شوند و راه مقابله با آن را بیاموزند . این مقاله ، ضمن یادآوری علت ترس کودکان ، روش های صحیح برخورد با آنان را توضیح می دهد .
نوع و میزان ترس کودک بستگی به چندین عامل دارد : سن ، تجارب گذشته ، میزان رشد ذهنی ، ارزش های اجتماعی - فرهنگی خانواده و میزان و درجه ی امنیت وی.
دختران ، بیشتر ازپسران و کودکان باهوش نیز - به لحاظ درک زودتر منابع خطر و خطرهای خیالی که در ذهن خود می پرورانند - بیشتر از سایر کودکان می ترسند.
برخی مواقع وجود ترس ، برای حفظ حیات کودک لازم است . ترس ، سبب می شود تا کودک به تنهایی از خیابان عبور نکند و یا دقت نموده و شیوه ی درست رد شدن از خیابان را یاد بگیرد . با وجود این ، گاه ترس های کودکان منجر به بروز رفتارهایی مانند چسبیدن به والدین ، گریه ، فرار یا لرزش می شود که نه تنها فایده ای ندارد ، بلکه مضر نیز می باشد .
کمک به کودکان برای غلبه بر ترس ، نه تنها سبب کاهش ترس آنان می شود ؛ بلکه به بهبود رابطه شان با والدین کمک می کند وسبب می شود تا به والدین ، به عنوان منبع ارزشمندی برای حمایت از خویشتن بنگرند. مهم ترین کار، درک "علت ترس" کودکان است .
برای کمک به کودک در جهت غلبه بر ترس ، می توان اقدامات زیر را انجام داد:
پرهیز از بزرگ نمایی یا کوچک نمایی
نباید به کودک گفت که :"ترسیدن کار اشتباهی است ". این امر سبب می شود که وی تصور کند که خطا از اوست . مثل گفتن : « نترس» ، « بچه نشو» ، « دختر یا پسربزرگ که نمی ترسد» . در چنین مواردی نه تنها وی از تاریکی می ترسد ؛ بلکه از این که این امر رابا کسی در میان گذارد هم می ترسد .
مهم ترین موضوع در این هنگام این است که بفهمد کسی هست که می تواند به وی اعتماد کند .
بدون تقویت و دامن زدن به ترس کودک ، باید با او همدلی کرد. نمی توان ترس را نادیده گرفت ،اما نباید آن را بزرگ نیز کرد. نباید کاری کرد که کودک برای جلب توجه ، خود را به ترسیدن بزند
هنگام پاسخ گویی به کودک باید به وی دو پیام داد: اول این که ترسیدن ایرادی ندارد و دیگر این که خوب است که آن را با والدین خود درمیان بگذارد.
هرگز نباید از ترس، برای اعمال نظم بر کودک بهره جست و به بیان جملاتی مانند« اگر از رختخواب بیرون بیایی ، لولومی خوردت» پرداخت.
ایفای نقش به عنوان سر مشق شجاعت
پیوند نزدیک با کودک، به مقدار زیادی از ترس او کم می کند. کودکان به والدین خود به مانند « چراغ راهنما» می نگرند و بر این فرض هستند که اشخاص یا چیزهایی که برای والدین بی خطرند ، برای آنان نیز بی خطر خواهند بود.
بسیاری از کودکان از این جهت از حشراتی مثل سوسک می ترسندکه می بینند والدینشان آن ها را از خود می رانند. آرام بودن والدین ، آرامش را به کودک می آموزد. برخی از کودکان از پزشک می ترسند. برای از بردن ترس آنان، می توان قبل از ملاقات با پزشک، کودک را از پیش با ابزارهای اسباب بازی پزشکی آشنا نموده و به ایفای نقش پرداخت تا کودک متوجه شود که در مواجهه با پزشک چه انتظاری باید داشته باشد. خود کودک نیز می تواند نقش پزشک را در مقابل یک اسباب بازی ایفا کند.
از بین بردن ترس های هنگام ترس
زمان خواب ،موقع ترس کودکان است . ترس از تاریکی و ترس از جدایی از والدین ، ترس مضاعفی است که مانع خواب بسیاری از کودکان می شود. می توان چراغ خواب را روشن کرد . برای کودک قبل از خواب لالایی خواند. می توان داستانی کوتاه تعریف کرد ، یا سرود و آهنگی ملایم پخش کرد . می شود در یک اتاق نیمه تاریک ، بازی چشم بستن و به دنبال چیزی گشتن را بازی کرد. و سپس به تدریج اتاق را روشن تر نمود تا اطمینان کودک به این که چیزی ترسناک در اتاق قرار ندارد جلب شود . قایم باشک بازی در هوای گرگ و میش و بازی هایی که از نظر زمانی به تاریکی کشیده شوند نیز مناسب اند . قرار دادن یک چراغ قوه در کنار رختخواب کودک در مواقع لزوم بتواند آن را روشن کند و اطمینان از این که هر وقت بخواهد می تواند تاریکی را به روشنی تغییر دهد کمک کننده است.
همدلی با کودک
کودکی که می گوید«یک لولو دراتاق من است »، یا واقعا می ترسد ، یا می خواهد زمان خواب خود را به عقب بیندازد . والدین همدل، از کودک می خواهند تا « لولو» را توصیف کند و بگویدکه واقعا کجاست . والدین می توانند در اطراف اتاق و دست در دست کودک قدم بزنند و اجازه دهند تا کودک ترس خود را با آنان تقسیم کند.
زمان خواب ،موقع ترس کودکان است . ترس از تاریکی و ترس از جدایی از والدین ، ترس مضاعفی است که مانع خواب بسیاری از کودکان می شود.
نمی توان درمورد نبودن « لولو» توضیحی داد چون ترس کودکانه ترسی غیر منطقی است و توضیح فایده ای ندارد . بنابراین ، بهتر است به کودک گفته شود « پدر و مادر درخانه اند و اجازه نمی دهند که لولودر اینجا باشد و آن را بیرون می کنند». توضیح دادن زمانی مفید است که کودک بزرگ تر شود و تمایز بین واقعیت وخیال را درک کند. آن گاه است که می توان به وی توضیح داد که این گونه موجودات را تنها در فیلم ها و یا نقاشی ها می توان دید و موجوداتی واقعی نیستند. ممکن است کودک را ترغیب نمود تا سوار بر یک قطار خیالی بشود وبه شهری دیگر سفر کند. چنین تصوری ، ضمن این که جایگزین مناسبی برای تخیلات اوست به وی کمک می کند تا بفهمد که « لولوی سیاه» نیز موجودی خیالی است.
دوری کردن از شخصیت های ترسناک
لازم نیست تا والدین یا مربیان ابتدا کودک را بترسانند و سپس بخواهند تا او را از شر این موجودات ترساننده رها کنند. داستان های دارای شخصیت های ترسناک در کتاب ها و یا فیلم های تلویزیونی ، مزاحم رشد عاطفی کودکان اند ؛ البته می توان چگونگی ساخت کارتون ها یا فیلم ها را برای کودکان توضیح داد .
والدین نیز باید مراقب باشند که ترس خود را به کودکان منتقل نکنند . به عنوان مثال، هرگاه هنگام بالا کشیدن کودک از میز ، فریاد زده و با وحشت بگویند« می افتی !» یا «این کار خطرناکه!» به احتمال زیاد خواهد افتاد . ترس ، می تواند میزان خطرموقعیت های خطرناک را افزایش دهد و بنابراین بهتر است در چنین موارد به آرامی به سوی کودک رفت و وی را کمک کرد.
انتخاب خانواده مان دست ما نیست و احتمالاً به همین دلیل است که اینقدر با آنها بحث و مجادله می کنیم.تحقیقات جدید نشان می دهد که خانواده های انگلیسی به طور متوسط هر ساله 4 روز کامل را به بحث و دعوا می گذرانند.
این تحقیق که روی 3000 خانواده انجام گرفت مشخص کرد که مادرها، پدرها و فرزندانشان حداقل سه اختلاف برایشان پیش می آید که سر هرکدام حداقل 5 دقیقه بحث می کنند.
مجموع آن برابر است با 1095 بحث و مجادله در سال که 25/91 ساعت یا 3 روز و 19 ساعت به طول می انجامد.
کارهای روزمره خانه آنقدر خون بعضی ها را به جوش می آورد که باعث می شود مهمترین دلیل اختلافات خانوادگی قلمداد شود که بعد از آن "هتل" تصور کردن خانه از دیدگاه فرزندان و همچنین بی تفاوتی و بی توجهی اعضای خانواده نسبت به یکدیگر از متداولترین دلایل این مشاجرات هستند.
اما به طور کلی، خانواده ها اتفاق نظر دارند که معمولاً این مادر خانواده است که مشاجرات را آغاز می کند و در طول این مشاجرات بیشتر از بقیه صدایش را بلند می کند. همچنین باز هم این مادر خانواده است که معمولاً بعد از اتمام این بحث ها و مشاجرات بداخمی می کند.
معمولاً این دختر خانواده است که برای فهماندن حرفش در اتاقش را محکم می کوبد، درحالیکه پدر خانواده معمولاً برای بازگرداندن خونسردی خود خانه را ترک می کند و بعد از اینکه همه چیز دوباره روبه راه شد به خانه برمی گردد.
یک پنجم خانواده هایی که در این تحقیق شرکت کردند معمولاً بر سر پیدا نکردن چیزی در خانه دعوا می کنند و تقریباً همین میزان نیز درمورد انتخاب کانال تلویزیون-که مادر معمولاً راغب به دیدن سریال، پدر متمایل به دیدن کانال ورزشی و فرزندان نیز علاقه مند به دیدن کارتون یا فیلم هستند-می باشد.
تصمیم گیری درمورد اینکه شستشوی ظرف های کثیف بر عهده کیست 15 مورد از مشاجرات را تشکیل می دهد و 14 مورد هم بر سر این است که چه کسی از کامپیوتر خانه استفاده کند.
قبض تلفن خانه هم برای 13 خانواده علت یک مشاجره داغ خانوادگی یکبار در ماه است.بالا بردن صدای موسیقی توسط نوجوانان و بحث و جدل بر سر تکالیف مدرسه نیز جزء 10 علت اصلی مشاجرات خانوادگی است.
مارک دو نتو، سخنگوی Uinvue می گوید، "نتایج این تحقیق موضوعات متداول دعواهای خانوادگی را نشان می دهد که در طول دهه های قبل بی تغییر باقی مانده است و اکثریت این مشاجرات بیشتر از چند دقیقه طول نمی کشند. شایان ذکر است که مادر خانواده هنوز نقشی محوری در خانواده دارد اما نتایج تحقیق نشان می دهد که پدرهای امروز بسیار بیشتر از نسل های قبل خود را در این مسائل و مشکلات درگیر می کنند.
بااینکه مشاجرات عاملی متداول در همه خانواده به شمار می رود اما نتایج تحقیق ما نشان می دهد که این مشاجرات نقشی حیاتی در تقویت روابط درون خانواده دارند و نوعی دریچه آزادی به حساب می آیند. از اینرو، این دعواها و مشاجرات کوچک نقشی مثبت در زندگی خانواده دارند."
مشاجرات دیگری نیز در لیست زیر قید شده اند، مثلاً اینکه فرزندان پدر و مادر را معمولاً بانک تصور می کنند و مداوم از آنها تقاضای پول می کنند و یک مورد دیگر هم طول دادن حمام است.
زمان خواب بچه ها، خالی کردن ظرف های داخل ماشین ظرفشویی و تصمیم گیری درمورد زمان وعده های غذایی همه از علت های مشاجرات خانوادگی به شمار می روند.
جالب است که بدانید یکی از هر 10 خانواده ذکر کرده اند که از آخرین مشاجره خانوادگیشان تاکنون با هم حرف نمی زنند.
اما دو سوم شرکت کننده باور داشتند که مشاجرات خانوادگی بسیار سالم و طبیعی هستند.85 نفر از شرکت کننده ها توافق نظر داشتند که بهترین راه این است که حرفها آزادانه بیان شود تا اعضای خانواده به خوبی از احساسات هم باخبر شوند.
20 موضوع اصلی مشاجرات خانوادگی
1. کارهای روزمره خانه
2. تلقی کردن خانه بعنوان "هتل"
3. بی توجهی به همدیگر
4. پیدا نکردن چیزی در خانه
5. انتخاب کانال تلویزیون
6. نوبت شستشوی ظرف های کثیف
7. نوبت استفاده از کامپیوتر خانه
8. هزینه قبض تلفن
9. بلند بودن صدای موزیک
10. تکالیف مدرسه فرزندان
11. درخواست مداوم پول
12. رانندگی بد
13. کنترل تلویزیون کجاست
14. چای را با چه بخورند
15. گذاشتن بطری یا پاکت خالی شیر یا مایعات دیگر دوباره در یخچال
16. ساعت خوابیدن بچه ها
17. تمام نشدن مسابقات ورزشی تلویزیون
18. طول دادن حمام یا دستشویی
19. زمان برگشت نوجوانان به خانه
20. چه کسی باید ظرفهای داخل ماشین ظرفشویی را خالی کند
تربیت بچه اول سخت تر است یا آخر؟! شما هم اگر بیشتر از یک فرزند دارید،حتما به این نکته توجه کردهاید که حساسیتهایی که در فرزند اول داشتید در فرزند دوم ندارید یا با خودتان فکر کردهاید که بزرگ کردن فرزند دوم راحتتر از فرزند اول بوده است. آنچه مسلم است رفتار والدین با اولین فرزند خود با رفتاری که با فرزندان بعدی دارند، متفاوت است. به طور کلی والدین به اولین فرزند خود توجه بیشتری میکنند و با او بیشتر حرف میزنند، در مقابل از او توقع و انتظارات بیشتری هم دارند.
روانشناسان معتقدند، فرزندان اول و دوم از نظر شخصیتی با یکدیگر متفاوتند. برخی از این تفاوتها بهدلیل روش تربیتی متفاوتی است که والدین درپیش میگیرند و بخشی هم به خود بچهها مربوط است. همین تفاوتها باعث میشود ویژگیهای شخصیتی منحصر به فردی را در بچهها شاهد باشیم. بهتر است بیشتر با این تفاوتها آشنا شوید و با علم بر آنها رفتار خود را تنظیم کنید. اولین فرزند یک زن و شوهر به طور طبیعی نوعی تجربه برای والدین جدید است، ترکیبی از غریزه و آزمون و خطا شاید این موضوع باعث شود، والدین در بسیاری از موارد به کتاب مراجعه کنند و براساس قوانین کتاب پیش بروند. بههمین دلیل این احتمال وجود دارد که کودک بسیار کمالگرا بار بیايد و تلاش کند نظر پدر و مادرش را جلب کند. اما زمانی که پدر و مادر تصمیم بگیرند فرزند دوم داشته باشند به دلیل تجارب زیادی که در فرزند اول کسب کردهاند روش دیگری اتخاذ میکنند.
هرچند این امکان وجود دارد که به فرزند دوم کمتر توجه شود زیرا 2 فرزند در رقابت برای جلب توجه والدین هستند. آنها از فرزند دوم نمیخواهند کمالگرا باشد اما او ناخودآگاه در رقابت با فرزند بزرگتر در اين موضوع قرار میگیرد. فرزند اول مسئولیتپذیر است ویژگیهای فرزند اول: او مسئولیتپذیر، وظیفهشناس، منظمآگاه، محتاط وکنترلگر است گاهی در نقش موش آزمایشگاهی است: پدر و مادر در برخورد با اولين فرزند تجربه كافي ندارند و با توجه به ذوق و شوقي كه براي به دنيا آوردن او از خود نشان ميدهند گاهي روشهاي درست تربيتي را براي كودك اجرا نميكنند و بعدها كه با مشكلات تربيتي فرزندشان روبهرو ميشوند، سعي ميكنند روشهايي را آموزش ديده و در خانه اجرا كنند. میخواهد بهترین باشد: او میخواهد در هر چیزی بهترین باشد و در به دست آوردن دل بزرگترها استاد است. او کمتر علاقهای به بازی با همسالانش دارد. اگر تولد 6 سالگیاش، 6 نفر از دوستانش را دعوت کنید، احتمالا نیم ساعتی در گوشهای کز میکند. درست است که آنها دوستان صمیمی او هستند اما او ماهیت محتاط بودن خود را در درونگرایی موقتش آشکار میکند، ولی زمانی که با محیط جدید آشنا شد، احتیاطش فروکش میکند. وقتی کنترلگر میشود: در برخورد با فرزند دوم او احساس میکند باید نقش کنترلگر را داشته باشد. او مدام تلاش میکند او را در آغوش بگیرد و برایش اسباببازی فراهم کرده و در عوض برخی چیزها را از او دور کند تا جیغش دربیاید. این دقیقا یک عشق- نفرت خواهر برداری است. زودتر زبان باز میکند: تحقیقات مختلف نشان داده، فرزند اول نسبت به فرزندان بعدی زودتر به حرف میافتد و در عین حال زودتر راه میرود. در بزرگسالی هم کمالگرا باقی میماند: او در بزرگسالی میخواهد بهترین ویراستار باشد یا حتی بهترین همسر که همه اینها به دلیل روحیه رقابتجویانه او نیست بلکه به این دلیل است که او کمالگراست و میخواهد در هر چیزی بهترین باشد. فرزند وسط حرف گوش نمیدهد! ویژگیهای فرزند وسط: تاییدطلب، سرکش، داشتن مهارت در ایجاد ارتباط، با دایره وسیع ارتباط اجتماعی و صلحطلب بلاتکلیف است: فرزند وسط اغلب با خودش فکر میکند خب من که بچه اول نیستم، تهتغاری هم که نیستم، پس من کی هستم. این مدل سلسله مراتبی باعث میشود، بچههای وسط بیشتر به سمت گروه همسالان شان علاقه نشان دهند. کار خودش را میکند: آنها تاحدودی سرکش هستند. مثلا اگر به او بگویید «برو لباس شنا بپوش میخواهیم برویم استخر» ممکن است نگاه خنثی به شما کند و بگوید «نه نمیام.» البته اگر فرزند اول پسر و فرزند دوم دختر باشد ممکن است او هم صفات فرزند اول را داشته باشد زیرا درست است که او فرزند دوم است اما اولین فرزند دختر است. برای همین شاید این صحنه را زیاد ببیند که او برای برادر یا خواهر کوچکترش نقش مادر را بازی میکند و از او مراقبت میکند. توجه دیگران را جلب میکند: او زمانی که ببیند خواهر و برادر در حال انجام کاری هستند که توجه والدین را به خودشان جلب کردهاند، فورا کاری میکند كه به او توجه نشان دهند ولو اینکه خودش را از روروک بیندازد. در بزرگسالی هم سر حرفش میایستد: این سرکشی دوران کودکی در دوران بلوغ نیز دست از سر فرزند وسط برنمیدارد و گاهی ممکن است بحث آنقدر بین والدین و فرزند بالا بگیرد که او مجبور به ترک خانه شود. آنها همچنان دوست ندارند کسی به آنها بگوید چهکاری را انجام دهند و چه کاری را نه.
فرزند آخر دولت خودمختار ویژگیهای فرزند آخر: دوستدار تفریح، ددری، توجهطلب و خودمحور
خواهان کمترین مداخله است: فرزند آخر خانواده تمایل شدیدی به آزادی عمل در همه زمینهها دارد و ترجیح میدهد والدین کمترین مداخله را در نگرشهایش داشته باشند. او میخواهد در کانون توجه باشد. اما در عین حال تا اسم «ددر» میآید سر از پا نمیشناسد و خود را آماده یک تفریح متفاوت میکند. وقتی لوس میشود: گاهي فرزند آخر به اين دليل كه مورد توجه تمام افراد خانواده قرار ميگيرد به ميزان بيش از حد نياز، توجه مثبت دريافت ميكند. بدون شک كودكان به توجه مثبت نياز دارند اما اين نكته را فراموش كنيد که توجه مثبت به كودك مانند دماي بدن است. گرما براي بدن لازم است، اما اگر دما بالا برود تبديل به تب ميشود و پايين بيايد تبديل به لرز. در بزرگسالی، همچنان بدون پیچیدگی: طبیعت ساده و بدون پیچیدگی فرزند آخر در دوران بلوغ نیز با او همراه خواهد بود. اگر دیگران انتظار جشنی بزرگ برای تولدشان داشته باشند، این افراد به یک تبریک نیز قانع هستند. تمام توجه به تکفرزندها! ویژگیهای تک فرزندها: نسبت به سنشان بالغند، کمالگرا، وظیفهشناس، سختکوش و رهبر هستند زود تسلیم نمیشوند: تک فرزند بودن یک موقعیت منحصر به فرد در خانواده است. بدون هیچ خواهر و برادری برای رقابت، فرزند به تنهایی تمام توجه پدر و مادر را نه به صورت مقطعی بلکه برای همیشه به خود جلب میکند. آنها تمام حمایت و توقعات را از والدینشان دریافت میکنند. شوخیطبعیشان، متعجبتان میکند: آنها شوخ طبعی عجیبی دارند و اغلب دوپهلو با همسالانشان صحبت میکنند. طنزپردازی آنها ممکن است حتی بزرگسالان را هم شگفتزده کند. ممکن است وقتی راجع به علت مکیدن انگشت با او صحبت میکنید او شروع به کشیدن یک جدول 30 خانهای کند و در آن روزهایی که این کار را نمیکند علامت بزند. بعد از یک ماه او دیگر هیچگاه انگشتش را در دهانش قرار نخواهد داد. در بزرگسالی همچنان موفقند: آنها وقتی بزرگ میشوند ممکن است برای رسـیدن بـه هــدف رنج زیـادی را متحمــلشوند و بـه طــرز معنىدارى از نظر تحصیلى و شغلى موفق هستند.
در گوشه گوشه کشور بیمارستانها و مراکزی مخصوص کودکان بیمار قرار دارند. کودکانی که مظلومانه در تختهای بیمارستانها خوابیده و از درد به خود میپیچند. کودکانی که هنوز رنگ شوخی را ندیده و مفهوم شادی را درک نکردهاند. حسرت دویدن، بازی کردن و یا حتی خوردن غذاهای خوشمزه در جانشان مانده است و بی هیچ دلخوشی روزگار را طی میکنند. بزرگان دین بر احترام فرزندان و رعایت برخوردهای احترامآمیز با آنان تأکید فراوان داشتهاند تا شرافت ذاتی آنها سرکوب نشود. رفتار مبتنی بر روشهای پسندیده و گرامی داشتن کودکان است که آنها را افرادی مستقل، آزاده، محکم، با شرافت و صاحب فضیلت میسازد. اگر کودک کرامت دید و شخصیت حقیقیاش احترام شد، راست و مستقیم و با فضیلت میشود و چنانچه مورد تحقیر و اهانت قرار گیرد، رشد فضائل در او متوقف شده، به انحراف و کجی میگراید.[1] توجه به کودکان در دین مبین اسلام بسیار مهم است و آنها به عنوان سرمایههای عظیم اجتماع دانسته شدهاند که باید با برنامهریزیهای فرهنگی و آموزشی روح و جانشان را پرورش داد تا آینده جامعه تضمین گردد. زمانی که ملتی از این امر خطیر غافل شده و در جهت رشد فرزندان میهن کوتاهی نماید از رشد و ترقی جامعه خویش جلوگیری کردهاند. شاید بتوان گفت علت اصلی پیشرفت بسیاری از کشورهای جهان توجهی است که بر کودکان داشتهاند و اهمیتی که برای آموزش و پرورش آن قائل شدهاند. امری که متأسفانه در جوامع اسلامی با وجود سفارشات فراوان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) مغفول مانده است. پیشرفت علم و تکنولوژی بیش از هر چیز دیگر وابسته به نیروهای بالقوه جامعه ـ یعنی جوانان ـ است. در این مجال به بررسی جایگاه تکریمآمیز کودکان در احادیث و اخلاق آن بزرگواران با کودکان پرداخته میشود. برخورد پیامبر رحمت با کودکان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در دوران زندگانی خویش مسئولیتهای سنگینی از قبیل اداره دولت، رهبری سپاه، حکومت بر مردم، دریافت و ابلاغ وحی از سوی پروردگار و بسیاری امور دیگر را بر عهده داشتند. جای بسی تعجب است که با وجود این حجم بالای کار اهتمام بسیاری به کودکان داشته و به خوبی با ایشان برخورد مینمودند. پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) نسبت به کودکان بسیار مهربان بودند. با آنها بازی میکردند. گاه آنها را بر دوش خویش سوار مینمودند. سعی در خوشحال نمودن آنها داشتند و یاران خویش را نیز به صورت کلامی و عملی به این کار تشویق مینمودند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «اکرموا اولادکم و أحسنوا آدابکم»؛ «فرزندان خود را کرامت کنید و با آداب نیکو با آنها معاشرت نمایید». اسامة بن زید گفته است: «کان رسول الله (صلی الله و علیه و آله و سلم) یأخذنی فیقعدنی علی فخذه و یقعد الحسن ... »؛ «رسول الله (صلی الله و علیه و آله و سلم) چنین بودند که مرا می گرفتند و بر راه خویش می نشاندند و حسن (علیه السلام) را نیز مینشاندند .... ». در جایی دیگر روایت شده است که: «کان یصلی، فإذا سجد وثب الحسن و الحسین علی ظهره، فإذا أرادوا أن یمنعوهما، أشار إلیهم أن دعوهما، فلما قضی الصلاة وضعهما فی حجره و قال: من أحبنی فلیحب هذین»؛ «رسول الله (صلی الله و علیه و آله و سلم) نماز می خواندند که هنگام سجده حسن و حسین (علیه السلام) بر پشت ایشان پریدند در این هنگام خواستند که مانع آن دو بزرگوار شوند که رسول الله (صلی الله و علیه و آله و سلم) به آنها اشاره کرد که رهایشان کنید هنگامی که نمازشان تمام شد آن دو را در آغوششان قرار دادند و فرمودند: هر کس مرا دوست دارد پس باید این دو را دوست بدارد». حضرت محمد این صحنهها در کرامت کودکان در تاریخ بشر بینظیر است. تاریخ به یاد ندارد که رهبری مذهبی ـ سیاسی، آن هم مانند رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) با کودکان اینگونه رفتار کرده باشد و لطف و عنایت و توجه به کودکان از عادت رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) بود. آن وجود گرامی در تکریم کودکان، به آنها سلام میکرد و توصیه میکرد که به این عمل او تأسی شود: عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله و علیه و آله و سلم) مَرَّ عَلَی صِبْیَانٍ فَسَلَّمَ عَلَیْهِمْ وَ هُوَ مُغِذ»؛ انس بن مالک گوید:پیغمبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) به كودكانی گذشت و به ایشان سلام كرد، و به آنها خوراكی پخش كرد». سنت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) بر کرامت استوار بود چرا که نتایج کرامت یا حقارت شخصیت بسیار گسترده است و در بیانات آن وجود گرامی و اوصیایش نسبت به آنها تذکرات فراوانی داده شده است.[2] نالههای پنهان در گوشه گوشه کشور بیمارستانها و مراکزی مخصوص کودکان بیمار قرار دارند. کودکانی که مظلومانه در تختهای بیمارستانها خوابیده و از درد به خود میپیچند. کودکانی که هنوز رنگ شوخی را ندیده و مفهوم شادی را درک نکردهاند. حسرت دویدن، بازی کردن و یا حتی خوردن غذاهای خوشمزه در جانشان مانده است و بی هیچ دلخوشی روزگار را طی میکنند. در این میان برخی از این کودکان به دلیل وضع اقتصادی بد والدین از حداقلهای درمانی نیز محروم هستند. در حالی که برخی والدین نمیدانند که برای شادی بیشتر فرزند خود چگونه اموالشان را اسراف کنند برخی دیگر به دنبال آن هستند که بتوانند پولی به دست آورده و فرزند خویش را مراکز درمانی برسانند. شاد کردن قلب این کودکان بسیار آسان است. میتوان به دیدارشان رفت و به آنان گفت که یادشان هستیم و یا در حد توان به آنان کمک نمود که در شرایط راحتتری بهره گیرند و روزگار را آسانتر طی نمایند. ایام عید میتواند فرصتی مناسب برای این کار باشد. زمانی که کودکان دوست دارند در کنار خانواده خویش به مسافرت رفته، گردش کنند و با دوستان خویش شاد باشند دیدار از این کودکان میتواند آتش حسرت نهفته در جانشان را سرد سازد و لبخند را به لبانشان بازگرداند. تمام کودکان سرمایههای اصلی ایرانند و حق بهترینها را دارند. پس به یادشان باشیم. و با لبخندی دلشان را به دست آوریم آن درد کشیدگان محک و محک ها،شیرخوارگاهای بهزیستی و... نگاهشان منتظر ماست. پی نوشت ها : [1]. سیره عملی، دفتر دوم، مصطفی دلشاد، ص59. [2]. همان، ص 61.
اگـر مـایـلید اطلاعات بیشتری درباره شخصیت خودتان و خصوصیاتی كه باعث مـیشوند دیگران شما را بیشتر دوست داشته باشند، پیدا كنید به تست زیر با كمال صداقت پاسخ دهید.
1 ــ فرض كنید شما مشخصه صورت كسی هستید، كدام قسمت از صورت او هستید؟ الف: چین و چروك ب: لكه ج: خال زیبایی د: كك و مك هــ : لبخند
2 ــ دوست دارید چه نوع پرندهای باشید؟ الف: شباهنگ ب: جغد ج: عقاب د: فلامینگو هــ : پنگوئن
3 ــ كدام یك از آلات موسیقی را دوست دارید؟ الف: پیانو ب: ویولن ج: سازدهنی د: گیتار هــ : دف
4 ــ كدام یك از برنامههای تلویزیونی برای شما جالبتر است؟ الف: اخبار و برنامههای مستند ب: فیلمهای درام و زندگینامه ج: هیجانی و پلیسی د: عشقی و ماجرایی هــ : كمدی و كارتون
5 ــ كدام یك از بازیهای شهر بازی را بیشتر دوست دارید؟ الف: ترنهای هوایی سریعالسیر ب: قطار یا قایق ج: نمایش و اجرای كمدی د: چرخ و فلك و وسایلی كه سریع میچرخند هــ : هیچ كدام، من از شهربازی متنفرم
6 ــ آیـا شـمـا بـه اشـتـبـاهـات خـودتـان میخندید؟ الف: هرگز ب: بندرت ج: برخی مواقع د: معمولا هــ : همیشه
8 ــ اولین چیزی كه صبح موقع بیدار شدن به فكرتان خطور میكند،چیست؟ الف: كار یا تحصیل ب: مشكلات زندگی ج: صبحانه د: روزی كه در پیش دارید هــ : كاری كه تا شب انجام خواهید داد
9 ــ در زندگیتان چه شعاری دارید؟ الف: وقت طلاست ب: سحرخیز باش تا كامروا باشی ج: آنچه برای خود میپسندی، برای دیگران هم بپسند د: زندگی كن و به دیگران هم اجازه زندگی كردن بده هــ : بیخیال باش، هرچه باداباد
10 ــ آیا به حیوانات علاقهمندید؟ الف: اصلا ب: تعداد كمی از حیوانات ج: برخی از حیوانات د: بیشتر حیوانات هــ : تمام حیوانات
12 ــ نظر دیگران راجع به شما اغلب كدام مورد است؟ الف: بیرحم ب: سرد و بیاحساس ج: زیبا د: دوستداشتنی هــ : خوشگذران
13 ــ شما احساس عشق و قدردانی خود را نشان میدهید؟ الف: هرگز ب: بندرت ج: گاهی د: اغلب هــ : حداكثر تا جایی كه امكان دارد
14 ــ شما اعتقاد دارید كه برای شاداب بودن باید ساعاتی از روز را منحصرا صرف خودتان كنید؟
الف: اصلا ب: احتمالا نه ج: گاهی د: بله هــ : البته، تا جایی كه امكان دارد به خودتان میرسید
15 ــ آیا زندگی شما با برنامهریزی پیش میرود؟ الـــف: مــن حـتــی در تـعـطـیــلات هــم برنامهریزی میكنم ب: همیشه برنامهریزی میكنم ج: بستگی به روز هفته دارد د: درصورت امكان اجازه میدهم كه خودش پیش آید هــ : همیشه بدون برنامهریزی روزها را طی میكنم
حال امتیازات كنار گزینههایی را كه انتخاب كردهاید،جمع كنید. گزینه الف1 امتیار،گزینه ب 2 امتیاز،گزینه ج 3 امتیاز،گزینه د 4 امتیاز و گزینه هــ 5 امتیاز دارد.سپس امتیازات خودتان از 15 سوال تست را مطابق با متنهای زیر مقایسه كنید.
* اگر امتیاز شما بین یك تا 20 باشد: بدین معنی است كه شما سوسن سفید هستید.مردم شما را به خاطر پشتكارتان،ازجــــان و دل مــــایــــه گــــذاشــتــــنتــــان و مـوفـقـیـتهـایـتـان تقدیر میكنند.اهداف مشخصی دارید و فكرتان بر كارتان متمركز است.احتمالا فرزند اول خانواده هستید.احساستان را بسختی ابراز میكنید. یكی از مهمترین نگرانیهای شما این است كه چگونه در برابر افراد مختلف ظاهر شوید.اندیشههایتان كمی متمایل به بدبینی است.اعتماد به نفس دارید ولی در باطن گاهی به خود اعتماد ندارید.قادرهستید كه هدفی تعیین كنید و به آن برسید.بعضی مواقع دنیا را با دیدی باریكبین مینگرید.احساس میكنید كه وقت كمی برای رسیدن به آرزوهایتان دارید.مواظب باشید جدی بودنتان شما را از دنیای اطراف دور نكند.خونسرد باشید و از زندگیتان لذت ببرید.كارهایی انجام دهید كـه از آنـهـا لـذت مـیبرید.با انجام این دستورات قوه خلاقیتتان شكوفا میشود.سعی كنید كه بیشتر بخندید و با دیگران در تماس باشید.
اگر امتیاز شما بین 21 تا 54 باشد: بدین معنی است كه شما یك گل رز هستید.كمی تیغ دارید ولی زیباییهای بسیاری دارید.حس شوخطبعی دارید ولی از شنیدن جوك لذت میبرید.احتمالا فرزند وسط خانواده هستید.مردم دوست دارند دوروبر شما باشند.خونگرم هستید.دوستان صمیمی بسیاری دارید.زندگی را بـا دیـد واقـعبـیـنـانـه مینگرید.آگاهید كه زندگی از خوبیها و بدیها تشكیل شده است.قادرید شانس خودتان را با توجه به سـرمـایـههـایـی كـه داریـد،امـتـحـان كـنید.سختكوش هستید و به اهدافتان پایبندید.دوست دارید خودتان باشید و این مساله به شما اعتماد به نفس میدهد. مشكلترین مساله در زندگیتان یكنواخت بودن مسائل است.یكنواختی در هر مسالهای شما را آزار میدهد و باعث كسل شدن روحیه شما میشود. به شما پیشنهاد میگردد كه افق دیدتان را وسیعتر كنید.مسائل جدیدی را تجربه و كشف كنید.آنگاه متعجب خواهید شد كه چه نتایج زیبایی به دست آوردهاید و مهمتر از همه اینكه فراموش نكنید كه در همه چیز دنبال زیبایی بگردید مخصوصا در خودتان.
اگر امتیاز شما بین 55 تا 75 باشد: بـدیـن مـعـنـی اسـت كه شما یك گل آفتابگردان هستید در بستری از گلهای رز.یك ویژگی بارز در شما وجود دارد كه باعث گرمادهی به دیگران و جلوهگری شــمـــا مـــیشـــود.مــمــكـــن اســـت شــمــا كوچكترین فرزند خانواده یا تنها فرزند باشید. در وقت لازم جدی هستید، ولی دوستانتان شما را به عنوان یك شخص شوخطبع میشناسند.از گفتن جوك لذت میبرید.گاهی شیطنت میكنید.مایلید كه با افراد جدید و جالبی در زندگیتان آشنا شوید.با افرادی كه هیچ وقت نمیخندند،راحت نیستید.دید مثبتی به زندگی دارید.در همه چیز به دنبال خوبیها هستید.بیدی نـیـسـتـیـد كـه بـا هـر بـادی بـلـرزید.گرم،دوستداشتنی،باوفا و اجتماعی هستید و هر كدام از این صفات میتواند دلیلی برای خوب بودن شما باشد.انرژی نامحدودی دارید ولی انگیزهتان كم است.برای شما مشكل است كه فقط روی یك كار متمركز شوید. به شما پیشنهاد میگردد كه اجازه دهید مردم روی جدی شما را هم ببینند.همانطور كه چهره شاد شما را میبینند. در این صورت میخواهند كه همیشه با شما بـاشـنـد.بـه احـسـاسـات دیـگـران احـتـرام بگذارید.از این شاخه به آن شاخه نپرید و كاری را كه دوست دارید،انتخاب كنید و تا پایان آن را انجام دهید.
این روزها بیشتر مادران شاغل هستند و به همین دلیل وقتی بچهها خانه را ترک میکنند دچار افسردگی کمتری میشوند.
سندرم آشیانه خالی نوعی حس تنهایی و افسردگی است که بعد از اینکه فرزندان بزرگ میشوند و خانه را ترک میکنند، برای والدین اتفاق میافتد.
سندرم آشیانه خالی به احساس افسردگی، ناراحتی و اندوهی اطلاق میشود که توسط والدین یا سرپرست بچههایی که بزرگ شده و خانه پدری خود را ترک میکنند، تجربه میشود. این میتواند بعد از رفتن بچهها به دانشگاه در شهری دیگر و یا ازدواج آنها و مستقل شدنشان باشد. احتمال ابتلای خانمها به این مشکل بیشتر از آقایان است. در چنین مواقعی که خانه از بچهها خالی میشود، مادرها هم معمولاً به بعضی دورانهای حساس زندگی خود، مثل یائسگی یا مراقبت از پدر یا مادر سالخورده خود نزدیک شدهاند. البته این به آن معنا نیست که مردها به هیچ وجه به این مشکل مبتلا نمیشوند. مردان نیز ممکن است احساساتی مشابه با فقدانهای مربوط به دوری فرزندان را تجربه کنند.
این روزها بیشتر مادران شاغل هستند و به همین دلیل وقتی بچهها خانه را ترک میکنند دچار افسردگی کمتری میشوند. همچنین این روزها تعداد جوانان بین ۲۵ تا ۳۴ سالی که با والدین خود زندگی میکنند بسیار بیشتر از سابق شده است. روانشناسان عقیده دارند این دسته از جوانان خواهان مسئولیتهای کم دوران کودکی و مزایای دوران بزرگسالی به صورت یکجا هستند. همچنین ممکن است بخاطر مشکلات اقتصادی، طلاق، ادامه تحصیل، مشکلات اعتیاد یا نقل مکانهای موقتی، فرزندان به خانه پدری خود برگردند.
علائم احساس ناراحتی در چنین مواقعی کاملاً طبیعی است. همچنین عادی است که بخواهید در زمان غیاب فرزندتان اوقاتی را در اتاق او بگذرانید تا احساس نزدیکی بیشتری به او کنید. اگر احساس میکنید دچار سندرم آشیانه خالی هستید، واکنشهای خود و طول مدت آنها را تحتنظر بگیرید. اگر احساس میکنید که زندگی مفید شما به پایان رسیده است یا زیاد گریه میکنید و یا آنقدر ناراحت هستید که دوست ندارید دوستان و آشنایانتان را ببینید یا سر کار بروید، بهتر است با یک متخصص مشورت کنید.
علل همانطور که قبلاً اشاره شد، وقتی زنی در مرحلهای از زندگی خود قرار دارد که بچهها در حال ترک خانه هستند، ممکن است نزدیک به سایر تحولات زندگی خود مثل یائسگی یا کنار آمدن با نگهداری از والدین پیر خود هم باشد. تحقیقات جدید نشان میدهد که کیفیت رابطه والدین-فرزند در چنین شرایطی عواقب مهمی برای هر دو طرف دارد. والدین وقتی توانسته باشند رابطه خوبی با فرزندان خود برقرار کنند، با انتقال به آشیانه خالی فواید بسیار زیادی میبرند. دشمنی، کنارهگیری و تضادها در روابط بین والدین و فرزندان، حمایت و پشتیبانی میاننسلی را در زمانی که فرزندان در آغاز جوانی بسیار به آن نیاز دارند و والدین در آستانه پیری کاهش میدهد.
در گذشته تصور میشد که خانمها بعد از رفتن فرزندانشان از خانه بسیار در معرض ابتلا به افسردگی هستند و دچار فقدان هویت و هدف میشوند. اما مطالعات افزایش در ابتلا به بیماریهای افسردگی را در این مرحله از زندگی در خانمها تایید نکرد.
درمانها زمانیکه دوری فرزند ناراحتی و اندوهی شدید در والدین ایجاد کند، قطعاً نیاز به درمان خواهد بود. باید هر چه سریعتر احساسات خود را با پزشک خود مطرح کنید. ممکن است نیاز به استفاده از قرصهای ضدافسردگی داشته باشید و برای کنترل احساساتتان باید با متخصص روانشناس صحبت کنید. در عین حال سعی کنید از دوستانتان حمایت بگیرید و با خودتان مهربان باشید. راههای عملی مختلفی وجود دارد که کمکتان میکند احساس بهتری پیدا کنید. بعنوان مثال: زمان و انرژی که قبلاً صرف فرزندتان میکردید را الان به قسمتهای مختلف زندگی خودتان اختصاص دهید. میتوانید به سرگرمیها و فعالیتهای قبل از بچهدار شدن خود برگردید.
باید سعی کنید با نقش جدید خود در زندگی فرزندتان و همچنین تغییری که در هویتتان بعنوان پدر یا مادر صورت گرفته است، کنار بیایید. رابطه شما با فرزندتان شبیه به رابطه دو همسال خواهد شد و باید سعی کنید حریمشخصی بیشتری برای او قائل شوید.
بسیاری پیشنهاد میکنند که تا قبل از جدا شدن فرزندتان و رفتن آنها از خانه خودتان را برای آشیانه خالی آماده کنید. باید برای خود دوستیها، سرگرمیها، کار و فرصتهای تحصیلی پیش آورید، وقتی همه هنوز زیر یک سقف زندگی میکنید، با خانواده برنامه بریزید تا بعدها افسوس این فرصتها را نخورید: مسافرتهای خانوادگی، گپهای طولانی و تفریحات دستهجمعی. برای پول و زمان اضافهای که دارید برنامههای خاص ترتیب دهید.
استرس یعنی دوباره سازگار شدن فرد با شرایط و موقعیت جدید...
یکی از مهارتهای زندگی، توانایی مقابله با استرس است. در توضیح این مهارت، ابتدا بهتر است از استرس تعریف جدیدی کنیم. برخلاف تصور عام استرس به معنی اضطراب و دلشوره نیست، بلکه استرس یعنی دوباره سازگار شدن فرد با شرایط و موقعیت جدید. هرجا که تغییری در زندگی روی دهد ما با استرس روبروییم.سازگار شدن با شرایط جدید، هم به جسم و هم به روان فرد فشار میآورد. به همین دلیل به استرس فشار هم گفته میشود. پاسخ بدن به محرکهای درونی و بیرونی فشار روانی نامیده میشود. محرکهای بیرونی شامل تغییر شغل، نقل مکان به یک شهر جدید، ازدواج، مرگ عزیزان و... است. البته حوادث خوشحال کننده هم به اندازه حوادث غمبار میتواند فشارزا باشد. محرکهای درونی شامل ناراحتی جسمانی و یا روانی است.
استرس و شخصیت افراد
شخصیت افراد نیز در این باره موثر است. به طور کلی ۲ تیپ شخصیتی وجود دارد که تفاوت فاحشی با یکدیگر دارند. شخصیت نوع A و شخصیت نوع B شخصیت نوع A افرادی هستند که در معرض فشار روانی بیشتری قرار میگیرند، فعالانه سعی در کنترل افراطی محیط و اشیا دارند و پرخاشگری و مسئولیت بیشتری را نمایش میدهند، به فوریتهای زمانی حساسیت دارند و سعی میکنند بیشترین کار را در کمترین زمان انجام دهند. در مقابل، تیپ شخصیتی B افرادی آسان گیر هستند و برای انجام دادن امور عجله و شتابی ندارند. آنها حساسیت زیادی به زمان ندارند و بیشتر اوقات را برای استراحت و لذت بردن از زندگی اختصاص میدهند.
مهارت مقابله با استرس
انسان در همه شرایط تحت استرس قرار دارد، ولی آنچه تعیین کننده است برخورد و مقابله هر فرد با استرسهای زندگی است، منظور از مقابله، کوششها و تلاشهایی است که فرد انجام میدهد تا استرس را از میان بردارد، برطرف کند، به حداقل رساند و یا تحمل کند. بنابراین گاهی نمیتوان استرس را از میان برداشت، بلکه در مواردی باید آن را کاهش داد یا تحمل کرد.
مقاومت در برابر استرس
با توجه به اینکه استرس، هم جنبههای بدنی و هم روانی دارد؛ بنابراین برای مقاومت در برابر استرس و کاهش زیانها، باید هم به مراقبتهای جسمانی و هم روانی توجه کرد:
۱ - شناسایی اینکه چه وقت و چرا تحت فشار روانی هستید بسیار مهم است. چنانچه هنگامی که تحت فشار هستید به آن آگاهی نداشته باشید و نتوانید علل آن را بیابید نمیتوانید هیچ کمکی برای حل مشکل به خودتان بکنید .
۲- تاثیر فشار روانی روی شما به طور جدی با نحوه قضاوت و پیش بینی شما از یک واقعه و میزان کنترلی که احساس میکنید روی آن شرایط خواهید داشت ارتباط دارد. یادداشتهای روزانه به شما کمک میکند که بتوانید موقعیتهای تنش زا را شناسایی و برای کنار آمدن با آن برنامه ریزی کنید.
۳- به اندازه کافی بخوابید، ورزش کنید و مراقب تغذیه خود باشید.
۴- نه گفتن به درخواستهای غیرمنطقی دیگران و نیز داشتن زمان استراحت کافی میتواند فشار روانی را به حداقل برساند.
۵- از تنفس شکمی و آرام سازی عضلانی استفاده کنید. راحت بنشینید، چشمهایتان را ببندید، تمام عضلات خود را آرام کنید و از طریق بینی نفس بکشید. همزمان با بیرون دادن نفس، درباره کیفیت تنفستان فکر کنید. این عمل را ۱۰ تا ۲۰ دقیقه ادامه دهید .
۶- زمانی را برای تفریح و استراحت در نظر بگیرید.
۷- سعی کنید دیدگاه مثبتی به زندگی داشته باشید.
۸ - سعی کنید در زندگی خود برنامه ریزی روشن با اهداف مشخص داشته باشید .
شاید شما هم از جمله افرادی باشید که در روزهای آخر پاییز تا اول بهار احساس افسردگی و غم دارید...
هوای ابری و سردرد میگرنی
دکتر عصار زادگان، متخصص مغز و اعصاب میگوید: زمینههای ایجاد بیماری میگرن به فرآیندهای بیوشیمیایی و عروقی داخل مغز مربوط میشود. علت اصلی بیماری میگرن هنوز بر کسی معلوم نیست. نمیتوان گفت هوای ابری و بارانی سبب حملههای میگرنی میشوند. هیچ گونه مطلب و دلیل علمی وجود ندارد که اثبات کند هوای بارانی و ابری سبب حملههای میگرنی میشود. گاهی شاهد هستیم بعضی افراد در فصول پاییز و زمستان بیشتر دچار سردردهای میگرنی میشوند. از آن جایی که زمینههای اضطراب و استرس در میگرنی ها بیشتر است، در محیطهایی که نور کم است مثل کشور انگلستان که هوا معمولا ابری بوده و آفتابی نیست، اضطراب و استرسی که در اثر حال و هوای محیط زندگی بر افراد حاکم میشود، سبب افزایش حملههای میگرنی شده و در نتیجه شاید بتوان گفت که آب و هوا بر روی حملات میگرن به طور غیر مستقیم تاثیرگذار است
هوای ابری و افسردگی
شاید شما هم از جمله افرادی باشید که در روزهای آخر پاییز تا اول بهار احساس افسردگی و غم دارید و شاید به همین علت از دو فصل پاییز و زمستان متنفر هستید. روانشناسان به احساس کمتر غمگینی در روزهای کمنور میگویند «غمگینی زمستانی» و به احساس شدیدتر غمگینی و ناامیدی که چند نشانه بدنی مثل خوابآلودگی هم همراهش باشد، میگویند «افسردگی زمستانی یا فصلی». اما چرا ما در روزهای ابری مستعد ابتلا به این احساسات منفی میشویم؟ دلیل قطعی بیماری افسردگی فصلی تا به امروز بهصورت دقیق مشخص نشده است، اما به دلیل شیوع بالای آن در مناطق خاص، تصور دانشمندان بر این اصل استوار است که بیماری به دلیل تغییر در میزان نور خورشید ایجاد میشود. تئوری آنها از این قرار است که چون در زمستان و پاییز میزان قرار گرفتن در معرض آفتاب کاهش پیدا میکند، ساعت بیولوژیک بدن که خواب، حالات درونی و هورمونها را تنظیم میکند به تاخیر افتاده و معمولا در زمستان روند کندی را دنبال میکند.
میخواهیم شما را با راه دیگری برای شناختن شخصیت آشنا کنیم. محققان میگویند گذشته از امضا، دستخط آدمها هم میتواند در شخصیتشناسی آنها به ما کمک کند
میخواهیم شما را با راه دیگری برای شناختن شخصیت آشنا کنیم. محققان میگویند گذشته از امضا، دستخط آدمها هم میتواند در شخصیتشناسی آنها به ما کمک کند. روزنامه دیلیمیل نوشته نهتنها اندازه واژهها بلکه میزان فاصلهشان از هم یا فشاری که نویسنده برای ثبت کلمات به خودکارش میآورد، همه و همه میتواند اسراری را فاش کند که او تمایلی به بیانشان ندارد. پس اگر هنوز جواب قطعی را به خواستگارتان ندادهاید، از او بخواهید حرفهای دلش و آنچه از زندگی مشترک میخواهد را در چند صفحه برایتان بنویسد. بهتر است قبل از نوشتن از مرد مقابلتان بخواهید تکنولوژی را فراموش کند و این حرفها را به جای تایپ کردن با دستخط خودش ثبت کند. احتمالا خواستگارتان از این واقعیت بیخبر باشد اما خواندن و رمزگشایی دستنوشتهاش، سرنوشت رابطه شما را تغییر خواهد داد.
به کدام طرف غش میکند؟
کمتر فردی است که کلمات را صاف بنویسد. اغلب آدمها واژهها را یا متمایل به راست یا متمایل به چپ روی کاغذ میآورند. محققان میگویند نوشتن به این شیوه خالی از معنا نیست. به گفته آنها دستخطهای مایل به راست حاکی از صمیمی بودن، نافذ بودن و دوستداشتنی بودن یک فرد است. از نظر آنها کسی که کلمات را به راست مایل میکند، میتواند حامی خوبی در زندگی مشترک باشد و نگذارد که آب توی دلتان تکان بخورد. از طرف دیگر کسانی که دستخطشان به سمت چپ متمایل است، عاطفی و احساساتی هستند و تمام تلاششان را برای نرنجاندن شما به خرج میدهند. حالا خودتان انتخاب کنید. دوست دارید با مردی محکم و مقتدر ازدواج کنید یا همسری مهربان و آرام و شاعرمسلک داشته باشید؟
درشت مینویسد؟
محققان میگویند اندازهای که هر فرد برای نوشتن کلمات انتخاب میکند نشاندهنده شخصیت اوست. از نظر آنها، کسانی که کلمات را ریز مینویسند، اغلب خجالتی، درسخوان و دقیق هستند درحالی که آدمهای برونگرایی که دوست دارند توجه همه را به خود جلب کنند، اغلب کلمات را درشت مینویسند. پس اگر میخواهید همسرتان همیشه شمع مجلس باشد، از میان خواستگارانی که دستخط درشت دارند انتخاب کنید اما اگر دستخط او سایز متوسط دارد و درست در میانه خطوط مینویسد (همانطور که در کلاسهای خوشنویسی مدرسه آموزش داده میشد) به احتمال زیاد شخصیتی متعادل دارد و قدرت سازگاریاش هم بالاست.
کلمات را به هم میچسباند؟
نهتنها شکل نوشتن هر کلمه بلکه فاصله واژهها از هم نیز نمایشگر شخصیت آدمهاست. آدمهایی که بین کلمات فاصله زیادی میگذارند، دوست دارند آزاد باشند و اهل حاضر شدن در جمعهای شلوغ نیستند. اما برخلاف آنها، کسانی که نمیتوانند تنهایی را تحمل کنند کلمات را حسابی به هم میچسبانند. محققان میگویند کسانی که هنگام نوشتن، کلمات را به هم میچسبانند، آدمهای فضولی هستند که نمیتوانند دور بودن از جمع را تحمل کنند.
رابطه راست نوشتن و راستگویی
با کمک خطنوشتهها، شما نهتنها به ویژگیهای شخصیتی خواستگارتان پی میبرید بلکه میتوانید احتمال ابتلای او به برخی از بیماریهای روانی را هم تشخیص دهید. اگر خواستگارتان نمیتواند نظم در نوشتن را رعایت کند و خطهای مختلف را گاهی متمایل به راست و گاهی متمایل به چپ مینویسد، احتمالا به بیماری اسکیزوفرنیا مبتلاست. این نشانه حاکی از این است که مرد مقابل شما، تماس مناسبی با واقعیت ندارد.
تمیز و مرتب مینویسد؟
درست است که در زندگی با فردی که دستخطی مرتب و خوانا دارد، شما از نعمت داشتن همسری منظم، وقتشناس و مسئولیتپذیر برخوردارید اما زندگی در کنار چنین فردی همیشه آسان نیست. چنین فردی به احتمال زیاد درونگراست و خیلی سخت میتوانید سر از کارش دربیاورید. از سوی دیگر نمیتوانید از مردی که دستخط منظمي دارد انتظار محبت کلامی بالایی داشته باشید. چنین فردی خیلی سخت احساساتش را به زبان میآورد و جمله دوستت دارم را میگوید.
نستعلیق مینویسد؟
کمتر کسی است که زیبا بودن خط نستعلیق شکسته را رد کند اما مردی که این شکل نوشتن را انتخاب کرده همیشه همسری ایدهآل نیست. محققان میگویند ازدواج با او شما را از نعمت داشتن همسری بااراده بهرهمند میکند اما نمیتوانید از چنین فردی انتظار داشته باشید که در دعواهای زن و شوهری کوتاه بیاید و عذرخواهی کند. از نظر پژوهشگران این افراد اهل سازش نیستند و اغلب به جای گوش دادن به فرمان دلشان، از عقل خود پیروی میکنند. محققان میگویند افرادی که کلمات را به هم میچسبانند، منطقی هستند.
یک جمله کافی نیست اگر میخواهید شخصیت خواستگارتان را کشف کنید، از او نخواهید که تنها یک جمله بنویسد چراکه شما برای کشف رموز شخصیتیاش به نوشتهای چند صفحهای نیاز دارید. اگر خواستگاری که ادعا میکند با شما صادق است، یک جمله یا واژه را به شکلی متفاوت از باقی جملات نوشته به او شک کنید. احتمالا این جمله دروغی بزرگ است که سعی میکند آن را از شما مخفی نگه دارد.
تند مینویسد؟ اگر فرد مقابل شما، سریع مینویسد باید بدانید که با فردی کمتحمل روبهرو هستید که حاضر نیست زمان را بیهوده از دست بدهد. چنین فردی عجولانه تصمیم میگیرد و زیاد شکست میخورد. اگر خواستگاری با این ویژگی را انتخاب کردید، حرفهایش در دعواها را جدی نگیرید. مردی که تند مینویسد، احساسات پایداری هم ندارد و زود از این رو به آن رو میشود. اما آدمهایی که آهسته مینویسند، اغلب صبور و متکی به خود هستند اما گذشته از این ویژگیهای مثبت، کسانی که آرام مینویسند، اغلب توانایی نشان دادن عکسالعمل سریع را ندارند و در شرایط بحراني، نمیتوانند کمکی به شما بکنند.
کمرنگ و پررنگ مینویسد؟ آدمهایی که فشار خون بالا دارند، خودکار را همیشه به یک اندازه روی کاغذ فشار نمیدهند؛ این افراد گاهی بخشی از نوشته را پررنگ مینویسند و بخشي را کمرنگ. از آنجا که فشارخون این افراد همیشه در نوسان است، اغلب نوشتهای یکدست هم ندارند. اما اگر خواستگار شما همیشه پررنگ مینویسد، احتمالا دوست دارد روی دیگران نفوذ داشته باشد و به عبارت دیگر، رئیس خانه باشد. اگر فردی پرجنبوجوش و فعال هستید مراقب باشید. دستخط کمرنگ خواستگار شما میگوید با فردی حساس روبهرو هستید که ممکن است با کمانرژی و کمحوصله بودنش شما را آزار دهد. اگر نوشتههای او همیشه کمرنگ هستند، با مردی طرف هستید که گرچه دلسوز و مهربان است اما احتمالا بیاراده و منفعل هم هست. منبع:مجله سیب سبز
بسیاری از مردم که اطلاعات کمی در مورد افسردگی دارند احتمالاً از این که بفهمند این بیماری میتواند باعث چه چیزهایی بشود متعجب خواهند شد. مردم اغلب فکر میکنند افسردگی یعنی «حس بد داشتن» یا «احساس غمگینی». آنها نمیدانند که افسردگی میتواند باعث شود که فرد از یک تصمیمگیری ساده عاجز شود، 20 ساعت در شبانهروز بخوابد، یا بدون دلیل مشخصی شروع به گریه کند و نتواند جلوی خودش را بگیرد. بنابراین آشنایی با علائم افسردگی برای همگان اهمیت دارد. علائم متداولی که به عنوان علائم هشدار دهنده افسردگی در نظر گرفته میشوند به قرار زیرند:
1- تغییرات در سطح انرژی یا فعالیت
کاهش انرژی: این نخستین علامت است و تشخیص آن بسیار ساده میباشد. به طور خلاصه یعنی این که حس کنید به قدر هفته گذشته یا ماه گذشته انرژی ندارید. نه این که تمام روز خسته باشید بلکه فقط انرژی کمتری نسبت به سابق داشته باشید. برای مثال، ترجیح بدهید بعد از خاتمه کار روزانه، استراحت و مطالعه کنید تا این که به ورزش بپردازید. خستگی: دومین مرحله بعد از کاهش انرژی. افسردگی میتواند باعث خستگی جسمی شود. خوابیدن و استراحت، شما را سرحال نمیآورد و حتی صبحها پس از بیدار شدن از خواب هم احساس خستگی میکنید. این احساس خستگی در طول روز هم ادامه مییابد. ممکن است در محل کار که هستید فعالیتهای کاری شما را به خود مشغول کند ولی بعد از آن که به خانه برمیگردید آنچنان احساس کوفتگی کنید که انگار قطار از رویتان رد شده است! خمیازه کشیدن، بدن را به این طرف و آن طرف کش دادن و چرت زدن از نشانههای خستگی است. سستی و رخوت: این عارضه جدّیتری است. کسی که دچار افسردگی باشد ممکن است به طور غیرعادی بیحال و خوابآلوده باشد. و یا در حالت متداولتر، ممکن است ساعتها بدون انجام هیچ کاری روی صندلی بنشیند. نه این که به چیزی واکنش نشان ندهد بلکه به انجام هیچ کاری علاقهمند نباشد و از نظر جسمی و روحی احساس سنگینی کند. کاهش فعالیت: این ممکن است در نتیجه کاهش انرژی، خستگی و سستی و رخوت باشد و یا آن که مستقل از این عوارض باشد. به هر حال، اگر سطح فعالیتهای معمولی فرد شروع به کاهش کند این ممکن است از علائم افسردگی باشد. بیخوابی یا پرخوابی: یکی از شایعترین علائم افسردگی بیخوابی است: دراز کشیدن ولی بیدار و نگران ماندن، ناتوانی در استراحت کردن، احساس تنش درونی داشتن و یا فکرهای مختلف کردن. پرخوابی عکس بیخوابی است. یعنی زیادتر از حد معمول خوابیدن. بیخوابی ممکن است فعالیتهای روزانه شما را تحت تاثیر قرار دهد یا ندهد و یا ممکن است در ارتباط با سایر علائم، نشانه وجود افسردگی در فرد باشد زیرا عوامل بسیاری میتوانند موجب بیخوابی گردند. امّا پرخوابی، خود به خود نشانه افسردگی است و فرد باید فوراً به روانپزشک مراجعه کند. از دست دادن علاقه به فعالیتهای لذتبخش و شادیآور: نام این علامت، خود به قدر کافی گویاست. مثلاً شما به طور معمول از والیبال بازی کردن با دوستانتان بسیار لذت میبردید و حال، دعوت آنها را رد میکنید. همیشه عاشق کارهای باغبانی و نگهداری از گل و گیاه بودید ولی امسال حوصلهاش را ندارید. کنارهگیری اجتماعی: تشریح این عارضه، آسان ولی تشخیص آن دشوار است و بستگی به این دارد که فردی که شخصیت دوقطبی دارد در کدام حالت باشد. به عنوان مثال، چنین فردی گاهی علاقه زیادی به میهمانی رفتن دارد و گاهی برعکس، ترجیح میدهد تنها در خانه بماند و کتاب بخواند. از سوی دیگر، شخصی که به طور طبیعی آدم گوشهگیری است، در صورت افسردگی گوشهگیرتر و انزواطلبتر میشود ولی چون به این خصلت شناخته شده بوده، تشخیص این علامت افسردگی در او دشوارتر خواهد بود. 2- تغییرات فیزیکی هر کس که فکر میکند افسردگی فقط با مغز افراد سروکار دارد یا تاکنون به افسردگی دچار نشده و یا از آن چیز زیادی نمیداند. افسردگی نه تنها بر روی ذهن انسانها اثر میگذارد بلکه علائم فیزیکی مهمی نیز به جا میگذارد. برخی از آنها را در بخش 1 ذکر کردیم (کاهش انرژی یا کاهش فعالیت) و در اینجا به برخی دیگر اشاره میکنیم.
دردهای تعریف نشده: یکی از نظریههایی که در مورد علّت بدن درد در افراد افسرده وجود دارد این است که این افراد معمولاً به دلیل اختلال در خواب، استراحت کامل نمیکنند و از نظر جسمی دچار استرس هستند. خواب بدون استراحت (چه کمخوابی و چه پرخوابی) از مؤلفههای اصلی سندروم خستگی مزمن و فیبرومایلجیا (دردهای عضلانی و استخوانی گسترده که علّت آن هنوز ناشناخته است) میباشد. به علاوه، افراد افسرده معمولاً بیشتر از حدّ طبیعی دارای هورمون کورتیزول هستند که این به نوبه خود با دردهای عمومی در بدن ارتباط دارد. کاهش یا افزایش وزن کم اشتهایی یا پراشتهایی: کم اشتهایی در شرایط افسردگی کاملاً شایع است. گاهی اوقات نیز افراد افسرده به عنوان مسکّن به غذا روی میآورند. بنابراین هم کاهش وزن و هم افزایش وزن میتواند از نشانههای افسردگی باشد. یکی از دلایلی که افراد به هنگام افسردگی به غذا و مخصوصاً غذاهای پرچربی روی میآورند این است که کربوهیدراتها سطح سروتونین مغز را بالا میبرند (سروتونین یکی از انتقالدهندههای عصبی است که زیاد پائین آمدن سطح آن به افسردگی ارتباط دارد). همچنین، افزایش کورتیزول نیز به عنوان یکی از عوامل ذخیره نامناسب چربی در بدن انگاشته میشود. بیقراری یا کندی روانی-حرکتی: بیقراری روانی- حرکتی عبارت است از افزایش فعالیت، بیشتر به دلایل ذهنی تا جسمی. نشانههای متداول آن شامل قدم زدن، پیچاندن یا فشار دادن دستها، با انگشت روی میز زدن یا کف پا را به زمین زدن و سایر رفتارهای بدون وقفه مشابه است. کندی روانی-حرکتی برعکس، به آهستگی فعالیتهای فکری و جسمی اشاره دارد. در این حالت، کارهای معمولی مانند مسواک زدن یا غذاخوردن ممکن است به صورتی غیرعادی کند و با طمأنینه انجام شوند. 3- درد هیجانی (Emotional Pain )
غمگینی طولانی گریه غیرقابل کنترل و غیرقابل توضیح احساس گناه احساس پوچی از دست دادن اعتماد به نفس احساس ناامیدی احساس بیپناهی این علائم، به ویژه اگر تک تک در نظر گرفته شوند، منحصر به افسردگی نیستند. برای مثال، احساس بیپناهی ممکن است واکنش منطقی به قرار گرفتن در یک شرایط دشوار باشد. امّا در حالت افسردگی، احساس بیپناهی به صورتهای زیر است:
آمیخته با انواع دیگر دردهای هیجانی آمیخته با انواع دیگر علائم افسردگی تداوم یافتن بیش از یک زمان معقول شدیدتر بودن بیش از یک حدّ معقول هر یک از عوارض بالا ممکن است به عنوان واکنش طبیعی به یک رویداد غمانگیز مثل مرگ نزدیکان یا از دست دادن کار پدیدآید امّا طولانی شدن بیش از حدّ آن باید به عنوان علائم احتمالی افسردگی مورد بررسی قرار گیرد. در نظر گرفتن این پدیده، به ویژه در افرادی که دارای سابقه افسردگی هستند حائز اهمیت است.
4- حالتهای روحی دشوار
تحریکپذیری: تقریباً همه این حالت را تجربه کردهاند. تحریکپذیری علتهای بیشماری میتواند داشته باشد. یک سردرد، خواب بد، یک صورتحساب پیشبینی نشده، فرا رسیدن وقت دندانپزشک، و هر عامل استرسزای دیگری میتواند باعث آن شود. امّا هنگامی که دلیل واضحی برای این که چرا یک چیز کم اهمیت و کوچک باعث ناراحتی میشود وجود نداشته باشد و این حالت روزها و هفتهها در فرد باقی بماند، به احتمال زیاد افسردگی عامل آن است. خشم: خشم نهایت تحریکپذیری است. یک فرد افسرده ممکن است بابت یک چیز کم اهمیت و یا حتی هیچ چیز به حالت انفجار برسد. اگر خشم دوام یافت یا ترساننده شد در اسرع وقت به فکر چاره باشید. اضطراب و نگرانی. این به چند طریق ممکن است وجود داشته باشد. برای مثال، فردی ممکن است درباره بعضی موضوعات عادی روزمره، نگرانی وسواسی داشته باشد: قرصهایم تمام نشده؟ برای شام چه غذایی درست کنم؟ آیا به ماشینم بنزین زدم؟ مشکل دیگری از این حالت موقعی است که فرد در مورد تمام موضوعات اضطراب داشته باشد: باید به لولهکش تلفن کنم. اگر امروز نیاید چی؟ بهتر است صبح خیلی زود از خانه بروم، چون ممکن است ترافیک سنگین باشد یا وسط راه ماشینم پنچر شود. اضطراب ممکن است شکل عمومیتری نیز داشته باشد و همراه با افکار عجولانه باشد. معمولاً فرد مضطرب در حالت بیتصمیمی به سر میبرد. بدبینی: داشتن نگاهی منفی نسبت به همه چیز: هیچکس مرا دوست ندارد. امروز هم روز بد دیگری در پیش خواهد بود. شانسی برای استخدام شدن ندارم. در حالتی که بدبینی ناشی از افسردگی وجود داشته باشد، منفیبافی به صورت مبالغهآمیزی در میآید: دلیلی وجود ندارد که روز بدی در پیش باشد، بعضیها شما را دوست دارند، و اگر افسرده نبودی شانس خوبی برای گرفتن کار داشتی. بیتفاوتی: لباسهای کثیف انباشته شده، صورتحسابها پرداخت نشده و شما بیخیال هستید. دوستی به شما تلفن میکند و مشکلش را با شما در میان میگذارد. امّا شما فقط ساکت نشستهاید و گوش میکنید و حرفهای او هیچ احساسی را در شما برنمیانگیزد. خود انتقادی: هر کس اشتباه میکند. امّا فرد افسرده اشتباهاتش را بزرگ جلوه میدهد. «من امروز خسته به نظر میرسم.» تبدیل به «من زشت هستم» میشود. «من در محاسبه موجودی حسابم اشتباه کردهام.» به «من در ریاضیات کودن هستم.» تبدیل میشود. منفی بافی بیش از حد درباره خود از علائم افسردگی است. 5- تغییر در الگوهای فکری گرچه علائم زیر همگی تحت عنوان «تغییر در الگوهای فکری» دستهبندی شدهاند امّا هر یک از آنها میتوانند آثار قابل ملاحظهای بر روی رفتار انسان داشته باشند. این علائم چون بیشتر بر روی نحوه کار کردن تاثیر میگذارند توسط همکاران زودتر قابل تشخیص میباشد:
عدم تمرکز: این به دو شکل امکانپذیر است. یکی این که صرفنظر از این که چقدر سعی میکنید نتوانید روی کاری که در دست دارید یا کتابی که در حال مطالعهاش هستید یا صحبتهای سخنرانی که در جلسهاش حضور دارید و یا روی رژیم غذایی که در پیش گرفتهاند تمرکز کنید. از سوی دیگر، ممکن است توجه شما از موضوعی منحرف شود بدون آن که خودتان آگاهی داشته باشید تا وقتی که ناگهان به خود آئید. مثلاً ناگهان متوجه شوید که 20 دقیقه است که روی همین صفحه کتاب ماندهاید. اوّلی رنجآور و ناراحتکننده است و دومی میتواند مشکلات زیادی برای فرد به وجود آورد. به هر حال، عدم تمرکز، وضعیت مهمی است که باید مورد بررسی قرار گیرد. بیتصمیمی: امروز برای رفتن به سرکار چه لباسی بپوشم؟ کدام یک از این سه پروژه اولویت بیشتری دارد؟ بهترین روز برای وقت گرفتن از دکتر کی است؟ در حالت افسردگی، تصمیمگیری ساده هم ممکن است مشکلساز گردد. و تصمیمگیریهای پیچیده میتواند غیرممکن شود. هنگامی که بیتصمیمی با اضطراب همراه باشد، مواجه شدن با شرائطی که تصمیمگیری اجتناب ناپذیر است میتواند به هیستری بیانجامد. مردم معمولاً فکر میکنند که فرد افسرده، آدم آرام و گوشهگیری است امّا چنین فردی وقتی در گوشه و تحت فشار قرار گیرد، میتواند واکنشهایی نظیر انفجارهای هیجانی نشان دهد.
مشکلات حافظهای: این مشکلات میتواند در اثر تمرکز ضعیف بروز کند. یعنی شما به دلیل عدم تمرکز چیزی را که بهتان گفته شده است نشنیدهاید و در نتیجه نمیتوانید آن را به یاد آورید. امّا افسردگی می تواند مستقیماً نیز بر روی حافظه تاثیر گذارد به نحوی که چیزی که به فرد گفته شده، شنیده و یا خوانده است و یک زمان به یاد داشته بعداً فراموشش شود. بینظمی: این علامت، منحصر به افسردگی نیست. افرادی که به شیدایی خفیف (hypomania ) دچارند نیز معمولاً آدمهای بینظمی هستند. امّا در این حالت ممکن است فرد از این بابت احساس ناراحتی نکند. مثلاً شما علیرغم به هم ریختگی اتاقتان، دقیقاً میدانید که هر چیز کجا قرار دارد. امّا در شرایط افسردگی، بینظمی فرد را ناراحت می کند و باعث میشود که او حتی احساس بدتری هم پیدا کند زیرا اگر افسردگی وجود نداشت اقلاً فرد میتوانست برای حل این مشکل اقدام کند. 6- دل مشغولی به مرگ هر چند سه موردی که در زیر آمده ممکن است به نظر سه عبارت مختلف برای یک چیز بیایند امّا در واقع، آنها اشکال مختلفی از دل مشغولی به مساله مرگ هستند.
فکر مرگ: فکر کردن درباره مرگ ممکن است به شکل تصوّر و تخیل مرگ خود فرد باشد. برای مثال، فرد ممکن است خود را خوابیده در داخل قبر تصوّر کند. یا به اتفاقاتی که در مراسم خاکسپاریش میافتد فکر کند و یا درباره این موضوع فکر کند که مردم پس از مرگش چه میگویند. یکی از عبارتهایی که مردم، بدون منظور خاصی، زیاد به کار میبرند این است که «ای کاش مرده بودم.» امّا بیان این عبارت از سوی یک آدم افسرده باید جدّی گرفته شود، پیش از آن که افکار به واقعیت بپیوندد. فکر خودکشی: در این حالت، بیان «ای کاش مرده بودم.» کم کم به فکر کردن درباره تحقق آن پیش میرود. فرد افسرده ممکن است در رویارویی با یک اتفاق پراسترس به فکر خودکشی بیافتد و به طور واقعی برای این عمل برنامهریزی کند. چه فرد برنامه مشخص برای خودکشی در ذهن داشته باشد و چه نداشته باشد، فکر کردن درباره خودکشی باید بسیار جدّی گرفته شود. از جمله پرخطرترین عوامل برای انجام خودکشی میتوان به تلاش قبلی برای خودکشی، حضور عوامل مهم استرسزا در زندگی و دسترسی به اسلحه اشاره کرد. احساس مرگ: کسی که احساس مرگ یا بریدن از زندگی میکند، گروهی از علائمی که در 5 بخش قبل ذکر شد را به همراه دارد. این علائم عبارتند از: ناامیدی بیتفاوتی از دست دادن علاقه به فعالیتهای لذتبخش سستی و رخوت کنارهگیری اجتماعی به علاوه، فرد ممکن است خود را صرفاً در جایگاه یک «ناظر» نسبت به اتفاقاتی که پیرامونش میافتد حس کند. احساس «پشت سر کسی ایستادن» و نگاه کردن به اتفاقاتی که میافتد.
نتیجهگیری علائمی که ذکر شد، به ندرت به صورت منفرد حضور دارند و معمولاً ترکیبی از آنها در فرد افسرده وجود دارد. برای مثال، ممکن است این علائم در یک نفر وجود داشته باشد:
گروه 1- تغییر در سطح فعالیت خستگی بیخوابی سستی و رخوت
گروه 2- تغییرات فیزیکی دردهای تعریف نشده بیقراری روانی- حرکت
گروه 3- درد هیجانی از دست دادن اعتماد به نفس احساس بیپناهی گروه 4- حالتهای روحی دشوار تحریکپذیری اضطراب و نگرانی گروه 5- تغییر در الگوهای فکری بیتصمیمی بینظمی و هیچ علامتی از گروه 6، یعنی دلمشغولی به مرگ وجود نداشته باشد. فرد افسرده دیگری ممکن است ترکیب کاملاً متفاوتی از این علائم را داشته باشد. نکته مهم این است که باید نسبت به علائم هشدار دهنده افسردگی شناخت داشته باشیم تا بتوانیم آنها را، در صورت وجود، در خودمان یا اطرافیانمان هر چه زودتر شناسایی کنیم و به موقع نسبت به درمان اقدام نمائیم. روان یار
کودکان را تحسین کرده و آنها را مورد تعریف و تمجید قرار دهید.
اغلب از والدین شنیده میشود: «میخواهم بدانم هوش هیجانی چیست و چگونه آن را در فرزندم تقویت کنم. گاهی احساس میکنم وقتی فرزندم بین همکلاسیهایش قرارمیگیرد از آنها ضعیفتر است یا نسبت به آنها حساستر است و روابط ضعیفتری دارد.»
یا گفته می شود: «چگونه به او کمک کنم.»
هوش هیجانی به معنای شناخت و کنترل عواطف و هیجان های خود است.
دانش آموزی که شاگرد اول است احتمال دارد بهره هوشی بالاتری داشته باشد، اما این به آن معنا نیست که هوش هیجانی او نیز بالا باشد. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند در روابط بین فردی خود موفق تر عمل می کنند. گام اول برای این که هوش هیجانی را در فرزندانمان و حتی خودمان ارتقا دهیم شناخت هیجانات مختلفی از قبیل خشم، غم، ترس، شادمانی، شرم و... است، سپس باید برای ابراز آنها راه های منطقی پیدا کنیم. از خود بپرسید الان دقیقا چه احساسی دارم؟ آیا رنجیده ام، آیا حسودی ام شده؟ آیا عصبانی ام؟ زمانی که احساس خود را شناسایی کنیم و راهی مناسب برای ابراز آن بیابیم در نهایت به کنترل و ابراز هیجان می رسیم.
برای ارتقای هوش هیجانی فرزندانتان از این مساله آگاه باشید: از هیجانات کودکان مطلع باشید. هیجانات را به عنوان فرصتی برای ایجاد صمیمیت در نظر بگیرید. با همدلی و صادقانه به احساسات کودکان گوش کنید. به کودکان کمک کنید تا هیجانات خود را به نحو صحیح بیان کنند. با درنظر گرفتن ارزش ها و قوانین جامعه آموزش دهید تا به این موارد دست یابند: شناسایی اهداف، فکر کردن به راه حل های ممکن، ارزیابی راه حل ها، انتخاب راه حل مناسب.
از سوی دیگر از انتقاد های بی رویه و ادای کودکان را درآوردن پرهیز کنید. کودکان را تحسین کرده و آنها را مورد تعریف و تمجید قرار دهید. از برنامه های دستوری چشم پوشی کنید. به کودکان حق انتخاب بدهید و با احترام به خواسته هایشان، آنها را توانمند سازید. در خیال ها و رویاهای کودکان شریک شوید. با کودکان صادق باشید. در انجام امور صبور باشید و راه حل های خود را به کودکان تحمیل نکنید.
دکتر مهرنوش دارینی - روان شناس و مشاور منبع : جام جم آنلاین
هر گوشه از چهره و هر تغییر کوچکی در آن، یک دنیا راز را فاش میکند. آنها معتقدند از شیوه خندیدن ما گرفته تا حرکات لبمان، همه و همه در گشودن این رازها موثرند. اگر هنوز هم تصمیم دارید که به یک چهرهخوان حرفهای تبدیل شوید، به دانستههای قبلی خود اکتفا نکنید و در این صفحه با ما باشید. اینبار به شما یاد میدهیم با کمک لبخند و حرکات لب فرد مقابلتان، او را بشناسید و مچش را بگیرید.
هر گوشه از چهره و هر تغییر کوچکی در آن، یک دنیا راز را فاش میکند. آنها معتقدند از شیوه خندیدن ما گرفته تا حرکات لبمان، همه و همه در گشودن این رازها موثرند. اگر هنوز هم تصمیم دارید که به یک چهرهخوان حرفهای تبدیل شوید، به دانستههای قبلی خود اکتفا نکنید و در این صفحه با ما باشید. اینبار به شما یاد میدهیم با کمک لبخند و حرکات لب فرد مقابلتان، او را بشناسید و مچش را بگیرید.
دندانهایش را نشان میدهد؟
خندیدن با دهان گشوده، به شما میگوید برای این فرد جالب هستید و او دوست دارد بیشتر با شما آشنا شود. اگر با فردی روبهرو هستید که در زمان خندیدن دندانهای بالایش را نشان میدهد، بدانید از معاشرت با شما لذت میبرد.
فکش نيفتاده است؟
در یک لبخند طبیعی، فک هم دچار افتادگی میشود اما افرادی که با کمترین افتادگی فک میخندند، به جای اینکه با این واکنش احساسات واقعیشان را نشان دهند، لبخندی ساختگی را به شما تحویل میدهند. این آدمها برای اینکه همیشه در چهرهشان یک لبخند ثابت داشته باشند تلاش زیادی میکنند و حتی گاهی بدون آنکه نیاز باشد یک لبخند را به شما تحویل میدهند.
شما را گیج میکند؟
لبخند بعضی از افراد، نمیتواند شخصیتشان را نشان دهد. آنها زمانی که لبخند میزنند در هر گوشه از چهرهشان احساسات متناقضی را نشان میدهند و نمیگذارند طرف مقابلشان از احساساتشان سر دربیاورد. یادتان نرود لبخند واقعی تمام چهره را درگیر میکند.
مثل مرموزها میخندد؟
افرادي که میخواهند احساساتشان را پنهان کنند، با لبهای بسته میخندند. آنها دوست ندارند کسی سر از کارشان در بیاورد و هنگام خندیدن، دندانهایشان را پنهان میکنند. فردی که چنین لبخندی به لب دارد، به احتمال زیاد رازهایی برای پنهان کردن دارد. اما اگر زمانی که فرد مقابل شما میخندد،در اطراف چشم و دهانش چینهای متقارنی ایجاد شود، میتوانید به صداقتش اعتماد کنید.
زورکی میخندد؟
لبخندی كه خیلی سریع ظاهر میشود و بیشتر از یك لبخند طبیعی است لبخندی ساختگی و مصنوعی ناميده ميشود. اگر فرد مقابلتان در زمان خنده تنها دهانش را حرکت میدهد، باید بگوییم لبخند او یک لبخند ساختگی است. احتمالا فردی که این لبخند را بر لب دارد، به اجبار با شما موافق شده است یا به زور شما را تحمل میکند. این شیوه لبخند را معمولا کسانی انتخاب میکنند که از فشار عصبی رنج میبرند.
لبش را گاز میگیرد؟
بسیاری از ما در مواقعی که رفتار نادرستی را انجام دادهایم، این واکنش را از دیگران دریافت کردهایم. اما روانشناسان میگویند گاز گرفتن لب نشانه استرس و تنش است. از نظر آنها این واکنش گاهی میتواند نشانه تمركز بالا هم باشد.
دهانشرا کج میکند؟
گوشه لبی که هنگام لبخند زدن به سمت پایین كج شده به شما میگوید با یک فرد شیطان و بازیگوش روبهرو هستید. کسی که به این شکل میخندد، با چشمانش به شما نگاه میکند و میتوانید از نگاهش بفهمید که نقشهای برایتان کشیده است.
معنی این حرکات چیست؟
انگشتش را میمکد؟
مکیدن انگشت فقط یک رفتار کودکانه نیست. بسیاری از بزرگسالان هم از این رفتار به عنوان واکنش به موقعیتهای استرسزا و برای کسب آرامش استفاده میکنند. آدمهای همیشه مضطرب معمولا این رفتار را به عادت تبدیل میکنند و گاه و بیگاه انگشتشان را میمکند. برای اینکه آنها عادتشان را ترک کنند، باید ریشه اصلی اضطرابشان را پیدا و آن را درمان کنید.
زبانش را جمع میکند؟
معمولا افراد این كار را برای رد و مخالفت با چیزی انجام میدهند. در چنین شرایطی انگار که خوراکی ترشی خورده باشند، زبانشان را در قسمت وسط دهان جمع میکنند. حس کردن این واکنش ممکن است برای شما دشوار باشد اما در حالت شدیدتر افراد در کنار جمع کردن زبانشان، چین و چروكهایی را هم در بینی ایجاد و چشمهايشان را هم جمع میکنند که به شما در شناسایی این حالت کمک میکند.
دست به دهان است؟
آدمهایی که هنگام حرف زدن دستشان را روی دهنشان میگیرند، میخواهند خودشان را سرکوب کنند. اغلب آنها بهطور ناخودآگاه این کار را انجام میدهند تا خودشان را از شوک یا احساس خجالتی که گرفتارش شدهاند، نجات دهند.
لبهایش را میجود؟
آدمهای عصبانی، لب پایین خود را جویده و سرشان را تكان میدهند. برای آنها جویدن لب راهی برای رسیدن به آرامش و فراموش کردن عوامل استرسزاست. شاید چنین فردی در لحظهای که لبهایش را میجود، دلیلی برای عصبی بودن داشته باشد و شاید هم از یک خشم درونی و عصبانیت همیشگی رنج ببرد. پس در رابطه با چنین فردی، کمی محتاطتر عمل کنید تا خشمش دامنگیرتان نشود.
خودکار و مدادش را میجود؟
این دسته از آدمها هم از همان مشکل افرادي رنج میبرند که ناخن خود را میجوند. آنها هم میخواهند با کارهایی مثل مكیدن انگشت یا جویدن خودكار به آرامش درونی برسند. ممکن است این رفتار آنها یک واکنش لحظهای باشد، اما امکان دارد چنین عادتی بیش از حد در آنها ریشه دوانده باشد و برای برطرف کردن آن، نیاز به جایگزین کردن رفتارهای دیگر یا کمک یک روانشناس وجود داشته باشد.
همیشه نگران هستید؛ نگران از کثیفی و میکروب ها، آلودگی، بیماری خاص، مریض شدن، نگرانی در مورد سرایت بیماری تان به دیگران، نگرانی مفرط از تماس با حیوانات (مثلا حشرات) نگرانی در مورد حق و ناحق و اصول اخلاقی، کفرگویی، ترس از دست دادن افراد و چیزهایی که دوست دارید
همیشه نگران هستید؛ نگران از کثیفی و میکروب ها، آلودگی، بیماری خاص، مریض شدن، نگرانی در مورد سرایت بیماری تان به دیگران، نگرانی مفرط از تماس با حیوانات (مثلا حشرات) نگرانی در مورد حق و ناحق و اصول اخلاقی، کفرگویی، ترس از دست دادن افراد و چیزهایی که دوست دارید، ترس از آسیب زدن به دیگران در نتیجه بی دقتی ، ترس از مسئول شناخته شدن بابت یک حادثه وحشتناک دیگر، ترس های خرافی، اعداد خوش یمن یا نحس، رنگ هایی با معانی خاص، تصاویر، موسیقی یا کلمات سمجی که در ذهن شما مرتب تکرار می شوند، درباره ظاهرتان نگرانید، دست شستن، حمام کردن، مسواک زدن و آرایش کردن مفرط توأم با تشریفات، وسواس وارسی در و پنجره، اجاق گاز، وسایل برقی، وارسی امور شخصی و کاری تا هیچ اشتباه یا خطایی را به دنبال نداشته باشد، رفتارهای خرافی، وسواس کندن موی سر، شب ها چند بار از خواب بیدار می شوید و همه درهای خانه را وارسی می کنید تا از قفل بودن شان اطمینان حاصل کنید و هر بار که به رختخواب برمی گردید، این نگرانی گریبان تان را می گیرد که مبادا یکی از درها یا پنجره ها را از قلم انداخته باشید؛ نگرانی از این مسئله که چنانچه هر چیزی سر جای خود قرار نگیرد، حادثه ای رخ خواهد داد و شما دچار مشکل خواهید شد، همیشه درگیر پاکیزه کردن اشیای بی جان منزل هستید، همیشه دیر به سر کار، محل تحصیل یا مهمانی می رسید چون باید بارهاوبارها ظاهرتان را وارسی کنید، داخل کیف تان را بگردید تا چیزی را جا نگذاشته باشید و حتما چندبار خانه را چک کنید تا شیر آب باز نباشد و چراغی روشن نمانده باشد. ● چند نوع وسواس داریم؟ همه آدم ها گاهی دچار این افکار سمج و اعمال تکراری می شوند، مثلا «نکند شیر اجاق گاز را نبسته باشم» یا کشش به انجام رفتارهای تشریفاتی پیدا می کنند، مثلا «نوشتن چندباره کارهایی که باید انجام دهند» داشتن این افکار و انجام این اعمال تا حدی که چنان وقت گیر باشد که زندگی روزانه را مختل کنند، وسواس نامیده می شود، وسواس به دو گونه است؛ وسواس فکری و عملی. وسواس فکری عبارت است از افکار سمج و تصورات تکرار شونده ای که در شما ایجاد اضطراب و نگرانی می کند. اما وسواس عملی، اجبار به انجام کارها و تشریفات خاص است، به صورت مکرر که اضطراب شما را کم می کند، داشتن افکار وسواسی در شما ایجاد اضطراب می کند، بنابراین دست به کارهایی می زنید که با انجام آن اضطراب تان را کم کنید؛ این کارهای تکراری اعمال وسواسی هستند. ● شما هم درگیرید؟ اگر وسواسی هستید، نمی توانید به احساس ها و قضاوت های خود اعتماد کنید، درحالی که می بینید چیزی کثیف نیست یا در قفل شده، باز هم به چشمان خود اعتماد ندارید، فکرهای وسواسی بسیار پریشان کننده اند، رفتارهای وسواسی بسیار وقت گیر هستند، (شستن مکرر دست تا جایی که از آن ها خون جاری شود)، گرفتار شدن به رفتارها و افکار وسواسی به هر دلیلی که اتفاق افتاده باشد و دلایل زیستی یا دلایل محیطی که ریشه در گذشته شما دارند، نباید ساده گرفته شوند و نباید از کنار آن ها به راحتی بگذرید، اگر دچار رفتارها و افکاری هستید که به صورت مکرر تکرار می شوند و در زندگی روزانه شما اختلال ایجاد کرده اند، آن را جدی بگیرید و حتما با یک روان پزشک یا مشاور مشورت کنید چون ممکن است به درمان دارویی یا رفتاری احتیاج داشته باشید. ● اوضاع شما چطور است؟ در اینجا برای شما تستی داریم که با انجام آن می توانید پی ببرید که آیا وسواسی هستید یا خیر؟ و اگر گرفتار وسواس شده اید، این بیماری در شما تا چه حد پیشرفت کرده است. تا حتما برای درمان آن اقدام کنید. برای هر تست جواب بله یا خیر بدهید، در سوال ها خیلی تامل نکنید، سخت نگیرید و برای جواب دادن وسواس به خرج ندهید و نخستین جوابی که به ذهن تان رسید همان را علامت بزنید. ۱. ترجیح می دهم از تلفن های عمومی استفاده نکنم چون فکر می کنم شاید آلوده باشند. ۲. غالبا افکار زشت و زننده ای به ذهنم می رسد که رها شدن از آن ها برایم مشکل است. ۳. من بیش از سایر مردم به صداقت اهمیت می دهم. ۴. چون نمی توانم کارها را به موقع تمام کنم، اغلب سر قرارهایم دیر حاضر می شوم. ۵. اغلب مجبورم چیزهایی مانند شیر آب، شیر گاز و قفل در را چندین بار وارسی کنم. ۶. وجدان بسیار سختگیری دارم. ۷. تقریبا همیشه افکار ناخوشایندی که ناخواسته به ذهنم خطور می کنند، موجب ناراحتی ام می شوند. ۸. معمولا در مورد چیزهای ساده ای که هر روز انجام می دهم، دچار شک و تردیدهای جدی می شوم. ۹. چون همه چیز را بارها و بارها تکرار می کنم، اغلب کارهایم عقب می افتند. ۱۰. برخی از اعداد فوق العاده نحس هستند (بدشانسی می آورند). ۱۱. یکی از مشکلات عمده من این است که به جزئیات زیاد توجه می کنم. ۱۲. مشکل عمده من وارسی های مکرر است. ۱۳. صبح ها وقت نسبتا زیادی را صرف شستن دست و صورت خود می کنم. ۱۴. هر روز وقت زیادی را صرف وارسی وسایل منزل می کنم. ۱۵. حتی اگر کاری را با کمال دقت انجام دهم، اغلب احساس می کنم آن را به طور کاملا درست انجام نداده ام. ۱۶. اگر به جانوری دست بزنم، بی جهت نگران آلودگی نمی شوم. ۱۷. اگر به طور تصادفی در راه با کسی برخورد کنم، بی جهت دچار نگرانی نمی شوم. ۱۸. هیچ یک از والدین من در دوران کودکی ام، سختگیر نبوده اند. ۱۹. به اندازه معمول از صابون و مواد بهداشتی آرایشی استفاده می کنم. ۲۰. عادت ندارم قبل از پست کردن نامه و ای میل، چندین بار آن را وارسی کنم. ۲۱. صبح ها وقت زیادی صرف لباس پوشیدن و آماده شدن نمی کنم. ۲۲. بیش از حد نگران نظافت نیستم. ۲۳. می توانم بدون دغدغه خاطر، از دستشویی های عمومی که تمیز باشند، استفاده کنم. ۲۴. بی جهت نگران میکروب و بیماری نیستم. ۲۵. تمایلی ندارم چیزی را بیش از یک بار وارسی کنم. ۲۶. در انجام کارهای معمولی طبق یک روال سفت و سخت عمل نمی کنم. ۲۷. وقتی به پول دست می زنم، احساس نمی کنم دست هایم کثیف شده اند. ۲۸. معمولا هنگام انجام کارهای روزمره، به شمارش اعداد نمی پردازم. ۲۹. از مواد ضد عفونی کننده، زیاد استفاده نمی کنم. ۳۰. شب ها تا کردن و آویختن لباس هایم، وقت زیادی نمی گیرد. ● کلید پاسخ ها اگر به سوال های یک تا ۱۵پاسخ بله داده اید به خود یک امتیاز بدهید ولی اگر پاسخ خیر داده اید امتیازی ندهید، از سوال ۱۶ تا۳۰ اگر پاسخ خیر داده اید یک امتیاز به خود بدهید، در صورتی که پاسخ بله داده اید امتیازی ندهید. ▪ نمره بین ۱ تا ۱۰ اگر نمره شما بین یک تا ۱۰ باشد، رفتارهای وسواس گونه در شما کم است یا اصلا وجود ندارد، زیاد نگران نباشید، انجام بعضی کارهای تکراری و رفتارهای خاصی که به صورت عادت در آمده، اگر در زندگی تان اختلال ایجاد نکند طبیعی است، با انجام رفتارهای جایگزین و کم کردن حساسیت ها می توان بعضی رفتارها را اصلاح کرد. ▪ نمره بین ۱۰ تا ۲۰ اگر نمره شما بین ۱۰ تا ۲۰ باشد، شما یک سری اعمال وسواسی و افکار تکرارشونده دارید، بی توجهی به این اعمال و افکار اگر تا به حال برای تان ایجاد مشکل نکرده باشد در دراز مدت در زندگی تان اختلال ایجاد خواهد کرد به طوری که از زندگی عادی و روزمره خود وا می مانید، قبل از بیشتر شدن این رفتارها به دنبال درمان بوده و از کنار آن ساده و آسان نگذرید. ▪ نمره بین ۲۰ تا ۳۰ اگر نمره شما بین ۲۰ تا ۳۰ باشد، شما یک فرد وسواسی هستید، شما حتما به روانپزشک یا مشاور نیاز دارید، مشکل خود را جدی بگیرید و حتما با یک متخصص مشورت کنید. bartarinha.
اگر مایلید اطلاعات بیشتری درمورد شخصیت خودتان وخصوصیاتی كه باعث میشوند دیگران شما را بیشتردوست داشته باشند پیدا كنید به تست زیربا كمال صداقت پاسخ دهید.این تست جدیدترین تست روان شناسی دركشورآمریكا است.
اگر مایلید اطلاعات بیشتری درمورد شخصیت خودتان وخصوصیاتی كه باعث میشوند دیگران شما را بیشتردوست داشته باشند پیدا كنید به تست زیربا كمال صداقت پاسخ دهید.این تست جدیدترین تست روان شناسی دركشورآمریكا است.
1- فرض كنید شما مشخصه صورت كسی هستید,كدام قسمت ازصورت او هستید؟
الف : چین وچروك ب : لكه ج : خال زیبایی د : كك ومك ت :لبخند
2- دوست دارید چه نوع پرنده ای باشید؟
الف : شباهنگ ب : جغد ج : عقاب د : فلامینگو ت : پنگوئن
3- كدام یك ازآلات موسیقی را دوست دارید؟
الف: پیانو ب : ویلون ج : سازدهنی د : گیتار ت : دف
4- كدام یك ازبرنامه های تلویزیونی برای شما جالب تراست؟
الف : اخباروبرنامه های مستند ب : فیلم های درام وزندگی نامه ج : هیجانی وپلیسی د : عشقی وماجرایی ت : كمدی وكارتون
5- كدام یك ازبازی های شهربازی را بیشتردوست دارید؟
الف : هیچ كدام , من ازشهربازی متنفرم ب : قطاریا قایق ج : نمایش واجرای كمدی د : چرخ وفلك ووسایلی كه سریع می چرخند ت :ترن های هوایی سریع السیر
6- آیا شما به اشتباهات خودتان میخندید؟
الف : هرگز ب : به ندرت ج : برخی مواقع د: معمولا ت: همیشه
7- اگردوست شما سربه سرتان گذاشت چه عكس العملی نشان می دهید؟
الف : عصبانی میشوید ب: ناراحت میشوید ج : برایتان جالب است د: تلافی میكنید ت :چندین برابرتلافی میكنید
8- اولین چیزی كه صبح موقع بیدارشدن به فكرتان خطورمیكند چیست؟
الف : كارویا تحصیل ب: مشكلات زندگی ج : صبحانه د : روزی كه درپیش دارید ت : كاری كه تا شب انجام خواهید داد
9- درزندگیتان چه شعاری دارید؟
الف :وقت طلاست ب: سحرخیزباش تا كامروا باشی ج : آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند د : زندگی كن وبه دیگران هم اجازه زندگی كردن بده ت : بی خیال باش , هرچه بادا باد
10- آیا به همه حیوانات علاقه مندید؟
الف : اصلا ب: تعداد كمی ازحیوانات ج : برخی ازحیوانات د: بیشترحیوانات ت : تمام حیوانات
11- شما لبخند میزنید؟
الف : هرگز ب: به ندرت ج : گاهی اوقات د :اغلب ت : آنقدرزیاد كه برخی فكرمی كنند دیوانه هستم
12- نظردیگران راجع به شما اغلب كدام مورد است؟
الف : بی رحم ب : سرد وبی احساس ج :زیبا د : دوست داشتنی ت : خوشگذران
13- شما احساس عشق وقدردانی خود را نشان میدهید؟
الف : هرگز ب : به ندرت ج : گاهی د :اغلب ت : حداكثرتا جایی كه امكان دارد
14- شما اعتقاد دارید كه برای شاداب بودن باید ساعاتی ازروز را منحصرا صرف خودتان كنید؟
الف :اصلا ب: احتمالا نه ج : گاهی د : بله ت : البته ,تا جایی كه امكان دارد به خودتان میرسید
15- آیا زندگی شما بابرنامه ریزی پیش میرود؟
الف : من حتی درتعطیلات هم برنامه ریزی میكنم ب : همیشه برنامه ریزی میكنم ج : بستگی به روزهفته دارد د :درصورت امكان اجازه میدهم كه خودش پیش آید ت:همیشه بدون برنامه ریزی روزها را طی میكنم
حال امتیازات كنارگزینه هایی را كه انتخاب كرده اید جمع كنید. گزینه الف1 امتیار, گزینه ب 2امتیاز , گزینه ج 3 امتیاز, گزینه د 4 امتیاز, گزینه ت 5 امتیازدارد سپس امتیازات خودتان ازپانزده سوال تست را مطابق با متن های زیرمقایسه كنید.
اگرامتیازشما بین 1تا 20باشد :
بدین معنی است كه شما سوسن سفید هستید ..مردم شما را به خاطرپشتكارتان ,ازجان ودل مایه گذاشتنتان وموفقیت هایتان تقدیرمی كنند.اهداف مشخصی دارید وفكرتان بركارتان متمركزاست .احتمالا فرزند اول خانواده هستید .احساستان را به سختی ابرازمی كنید .یكی ازمهمترین نگرانی های شما این است كه چگونه دربرابرافراد مختلف ظاهرشوید.اندیشه هایتان كمی متمایل به بدبینی است .اعتماد به نفس دارید ولی درباطن گاهی به خود اعتماد ندارید.قادرهستید كه هدفی تعیین كنید وبه آن برسید.بعضی مواقع دنیا را با دیدی باریك بین مینگرید .احساس میكنید كه وقت كمی برای رسیدن به آرزوهایتان دارید.
مواظب باشید جدی بودنتان شما را ازدنیای اطراف دورنكند .خونسرد باشید واززندگیتان لذت ببرید .كارهایی انجام دهید كه ازآنها لذت می برید .با انجام این دستورات قوه خلاقیت تان شكوفا می شود .سعی كنید كه بیشتربخندید وبا دیگران درتماس باشید.
اگرامتیازشما بین 21تا 54 باشد :
بدین معنی است شما یك گل رزهستید .كمی تیغ دارید ولی زیبایی های بسیاری دارید .حس شوخ طبعی دارید ولی ازشنیدن جوك لذت میبرید.احتمالا فرزند وسط خانواده هستید مردم دوست دارند دوروبرشما باشند .خونگرم هستید .دوستان صمیمی بسیاری دارید.زندگی را بادید واقع بینانه مینگرید .آگاهید كه زندگی ازخوبی ها وبدی ها تشكیل شده است .قادرید شانس خودتان را با توجه به سرمایه های كه دارید امتحان كنید .سخت كوش هستید وبه اهدافتان پایبندید .دوست دارید خودتان باشید واین مساله به شما اعتماد به نفس میدهد مشكلترین مساله درزندگیتان یكنواخت بودن مسایل است .یكنواختی درهرمساله ای شما را آزارمیدهد وباعث كسل شدن روحیه شما میشود .
به شما پیشنهاد میگردد كه افق دیدتان را وسیع تركنید .مسایل جدیدی را تجربه وكشف كنید .آنگاه متعجب خواهید شد كه چه نتایج زیبایی به دست آورده اید ومهمترازهمه اینكه فراموش نكنید كه درهمه چیزدنبال زیبایی بگردید مخصوصا درخودتان .
اگرامتیازشما بین 55 تا 75 باشد :
بدین معنی است كه شما یك گل آفتابگردان هستید دربستری ازگلهای رز.یك ویژگی بارزدرشما وجود دارد كه باعث گرمادهی به دیگران وجلوه گری شما میشود .ممكن است شما كوچكترین فرزند خانواده ویا تنها فرزند باشید ..دروقت لازم جدی هستید ولی دوستانتان شما را به عنوان یك شخص شوج طبع می شناسند .ازگفتن جوك لذت میبرید .گاهی شیطنت میكنید .مایلید كه با افراد جدید وجالبی درزندگیتان آشنا شوید .با افرادی كه هیچ وقت نمیخندند راحت نیستید ..دید مثبتی به زندگی دارید ..درهمه چیزبه دنبال خوبیها هستید .بیدی نیستید كه با هربادی بلرزید .گرم ,دوست داشتنی ,با وفا واجتماعی هستید وهركدام ازاین صفات میتواند دلیلی برای خوب بودن شما باشد .انرژی نامحدودی دارید ولی انگیزه تان كم است .برای شما مشكل است كه فقط برروی یك كارمتمركز شوید به شما پیشنهاد میگردد كه اجازه دهید مردم روی جدی شما راهم ببینند همان طوركه چهره شاد شما را می بینند .دراین صورت میخواهند كه همیشه با شما باشند .به احساسات دیگران احترام بگذارید ازاین شاخه به آن شاخه نپرید وكاری راكه دوست دارید انتخاب كنید وتا پایان آن را انجام دهید بيتوته
برخـی افراد ممکن است با خواندن این مقاله پیشنهادات من را غیر اخلاقی و غیر منـصـفانـه تلقی کنـنـد. بـه بـازی گرفتن احساسات دیگران کار نـا پـسـندی است بـخـصوص کسانی که بسیار دوستتان دارند. خیلی خوب میشد هر کسـی را کـه خـواهان او بـودیـد سـهـل و آسـان بـه دست میاوردید بدون آنکه نیاز به نقش بازی کردن داشته باشید.
برخـی افراد ممکن است با خواندن این مقاله پیشنهادات من را غیر اخلاقی و غیر منـصـفانـه تلقی کنـنـد. بـه بـازی گرفتن احساسات دیگران کار نـا پـسـندی است بـخـصوص کسانی که بسیار دوستتان دارند. خیلی خوب میشد هر کسـی را کـه خـواهان او بـودیـد سـهـل و آسـان بـه دست میاوردید بدون آنکه نیاز به نقش بازی کردن داشته باشید.
اما متاسفانه دنیای واقعی همیشه اینگونه عمل نـمـی کند. بعضی وقتها شما به امید بدست آوردن فرد خاصی ماهها خود را به آب و آتش میزنید به عشق او زنـدگی می کنـید و حسرت داشتنش را می کشید و عاقبت بدون ثمر و نتـیجـه ناکام می مانید. و آنـجاسـت کـه راهـکـارهـای ذیل ناگهان همچون موهبتی آسمـانـی جـلـوه گـر خـواهند شد.
البته توصیه های من سحر و جادو نبوده و آنگونه نیز نمی بـاشـد که شخصی را برغم خواست و میل باطنی و با بکارگیری این تکنیکها وادار بـه آن کند که دلباخته و عاشق شما گردد. کاری که این تکنـیـکها انجام می دهند شـانـس و اقـبـال را به مقدار زیادی به سود شما افزایش می دهند. آیا این کار شرورانه و نادرست است؟ من اینطور فکر نمی کنم بنابراین به مطالعه خود ادامه دهید.
_ زیاد معاشرت کنید... سپس غیر قابل دسترس گردید هـر چه بیشتر با شخصی ارتباط داشته باشید آن شخص بیشتر شما را دوست خواهد داشت. این را دیوید لیدمن متخصص رفتار انسانها بیان می کند. در واقع حق با اوسـت. چندین مطالعه دیگر نشان داده کـه در مـعـرض قـرار گـرفـتن مکرر با هر محرک خاص ما را نسبت به آن محرک علاقه مند تر می گرداند. (تنها زمانی این نظریه صدق نمی کنـد کـه واکنش اولیه ما به آن محرک منفی باشد).
بنابراین در ابتدای آشنایی از آنکه کناره گیـر، گریزان و غیر قابل دسترس باشید، پرهیز کنید. در عوض به دنبـال بهانه های فراوان برای آنکه وقت خود را با وی بگذرانید باشید.
اکنون حواستان را کاملا جمع کنید چون این مرحله زیرکانه بوده و احتیاج به مهارت دارد. درست زمانی که مطمئن شدید که او را مجذوب خود کرده و محبوب گشته اید به تدریج معاشرت خود را کاهش داده و کمتر در دسترس قرار گیرید و این کـار را تـا زمانی کـه وی دیگر شما را دیگر ملاقات نکرده و نبینـد ادامه دهید. شـما هم اکنون "قانون کمـیابی" را بطور مؤثر بکار گماردید. همه ما واقف هستیم که: مردم خـواهـان چیزهایی هستـند که نمیتوانند داشته باشند.
همیشه در دسترس بودن شـما سبب کاهـش ارزش و شـان شما می گردد. برای مثال هـرگـاه پـایتان را از در خانه بیرون بگذارید و با توده عظیمی از الماس بروی زمین روبرو گردید، کم کم برایتان عادی شده و دیگر آنها را بچشم سنگهای گرانبها و ارزشمند نخواهید نگریست. این قانون کمیابی است که سبب میشـود بـیشتر طالب آنها گردید.
با آنان باشید و سپس کمیاب گردید و مشاهده خواهید کرد محبوب تر می شوید. ما مرتبا در مورد مسایلی چون شور و اشتیاق، جـاذبـه جـنـسـی و عـشـق صحبت به میان میاوریم اما به "شباهت ها" اشاره ای نمی کنیم . بـایـد آگـاه باشیم افراد با خصوصیات متضاد در بلـنـد مـدت جـذب یـکدیـگر نـمی شوند.
ما همواره در جستجوی شباهتها میان خود و شریک زندگیمان می بـاشیم. اغـلب ما بـا گـشـتـن و مـعـاشرت با دوستانی که مورد علاقه مان نمی باشند ترس داریـم پس چـرا با مـعشـوق خود چنین کنیم؟ علاقمند بودن و دوست داشتن کسی بسیار مهم تر از آن است که ما عاشق آن فرد باشیم. تنـها شباهت های اخلاقی و شخصیتی ما نیست که حائز اهمیت می باشد. هرگاه شما با فردی کـه از لـحاظ ظاهـر شبـیـه شـما باشد آشنا گردید، احتمال آنکه وی شیفته و دلباخته شما گردد ۴ برابر بیشتر می باشد.
_ کار دلپسندی برایش انجام ندهید.... بـگذاریـد او برایتان کارهای دلپسندی انجام دهد هرگاه شما کار پـسـنـدیـده ای بـرای شـخـصی انجام دهید، از دو جهت احساس خوبی خواهید داشت : احـساس خـوشـنودی از خـودتان و صمیمیت با فردی که شما اندکی با عملتان لوسش کرده اید. ما معمولا بمنظور توجیه زحمات و یا هزینه هایی که صرف فرد مورد نظر کرده ایم در شایستگی و استحقاق وی مبالغه وخیالپردازی میکنیم. سـرانجام آنکه:ما آن فرد را بیشتر دوست خواهیم داشت.هرگاه شخصی برای ما کار پسندیده ای انجام میدهد، خوشنود میگردیم.
اما در کنار آن احساسات ناخوشایند دیگری نیز تظاهر خواهند کرد. گاه غرق در هیجانات می شویم.
در تـنگنا قرار می گیریم که مانند همان فرد بامعرفت که آن لطف را در حق شما کرده عمل نماییم یعنی آنکه لطفش را جبران کنیم. و حتی زمانیکه آن عمـل نـیک از سوی شخصی صورت می گـیـرد کـه شـما علاقه وافری به وی داشته اما نسبت به احساسش نسبت به خودتان مردد هستید، مسئله بسیار بغرنج تر میگردد. متوجه منظورم می شـوید؟ هنگامی که ما شیفته و شیدای شخصی می شویم، ناگزیریم برای او کارهای لطف آمیزی انجام دهیم.اما بهتر آنست اجازه دهید او شما را لوس کند.
_ به او نگاه کنید... زیـک روبیـن روانـشـنـاس دانشگاه هاروارد مطالعه ای را صورت داد تا دریابد آیا قادر است عشق را بطور علمی توسط ضبط مدت زمانی که دو عاشق بیکدیگر چشم دوختـه انـد، مورد اندازه گیری قرار دهد. وی دریافت که دو فردی که عمیقا عاشق یکدیگر می بـاشند ۷۵ درصد از زمانی را که گفتگو می کنند، به همدیگر نگاه می کنند. و هـنـگـامی که فرد ناخوانده ای به میان صحبتشان وارد میگردد آهسته تر روی از یکدیگر برمی گـردانـنـد. در گـفـتـگوهـای معمولی افراد ۳۰ تا ۶۰ درصد از وقت را به نگاه کردن به یـکدیـگر اخـتـصـاص می دهند.
اهمیت مقیاس روبین واضح می باشد : احتمال آنکه بگوییم دو فرد تا چه میزان عاشـق و دلبـاخته یـکدیـگر هستند را می تـوان بـا انـدازه گیـری مـدت زمـانـی کـه آن دو عاشقانه به یکدیگر زل می زنند تخمین زد.
برخـی روانـکاوان از آن در حین مشاوره برای آنکه دریابند تا چه اندازه زوجین به یکدیگر علاقه و عشق دارند سود می برند. هـمچنین این موضوع اطلاعات سودمند زیادی را بـرای آنـکه بـخواهید شخصی دلباخته شما گردد در اختیارتان قرار میدهد. اینگونه که: هرگاه به شخصی که دوسـتـش می دارید در حین گفتگو ۷۵ درصد از زمان به وی نگاه کنید. با این کار مغز آن فرد را فریب میـدهید. مـغز آن شخص آخرین باری که فردی تا این اندازه به او نـگـاه کـرده را بـخاطر آورده و تـحلـیـلش از این نگاه طولانی، وجود عشق و علاقه خواهد بود.
در نتیجه این طـور مـی انـدیـشد که عاشق شما است و مغزش شروع به ترشح فنیل اتیلامین (PEA) می کند. ایـن مـاده از خانواده آمفی تامین ها میباشند که توسط سیستم عصبی ترشح میگردد.هنگامی که ما عاشق میشویم PEA همان عاملی است که سبب تعریق کف دستان، احساس دل آشوبی، و افزایش ضربان قلب میشود.هر چه شخصی که شما خواهانش میباشد PEA بیشتری بدرون جریان خونش جاری گردد احتمال آنکه او دلـبـاخـتـه شـمـا گـردد افـزایـش میـیابد.
زمانی که شما نمی توانید صادقانه فردی فرد بی رغبـتـی را وابسته خود کنید، بکارگیری این تکنیک تولید PEA را کاملا میسر خواهد نمود. امتحان کنید.مطمئن هستم از نتیجه کار خود شگفت زده خواهید شد. زمـانـی کـه بـا شخصی هستید به وی حس عاشق بودن را القا کنید و اینکه او سـرانـجـام بـاورش شـود که عاشق شما است، زیاد بطول نخواهد انجامید.
_ روی برنگردانید... دیـگر یـافته های تعیین کننده در تحقیقات روبین : اگر فردی بـه زن و شوهری که در حـال گفتگو هستند، ملحق گردد، مدت زمان زیادی طول می کـشـد تـا نگاه آن زوج از یکدیگر منحرف شده و به نفر سوم برگردانده شود. باز هرگاه این عمل را با شـخصـی کـه هنوز دلباخته شما نگشته بکار بندید، به او طوری القا میکنید کـه گویی دلبـاخته شماست و باعث سرازیر گشتن مقدار بـیـشـتـری PEA داخـل جریان خونش می شـوید.
لئیل لونـز، مـتخصص روابط انسانها، این تکنیک را "چشمان آب نباتی" نـام نـهـاده. چشمانتان را به چشمان فردی که دوستش می دارید قفل نموده و ثابت در همان حالت نگه دارید. حتی زمانی که او صحبتـش پـایـان یـافـت و یا آنکه شخص دیـگـری به شما مـلـحـق شد، روی برنگردانید. وقتی سرانجام خـواسـتـیـد چشمانتان را از چشمانش برگردانید (پس از ۴-۳ ثانیه) آن کار را با بی میلی و آهستگی انجام دهید دقیقا مانند آنکه توسط یک آب نبات به یکدیگر چسبیده اید. شاید این تکنیک زیاد سودمند به نظر نرسد ولی باور کنید هرگاه بطور صحیح صورت گیرد از تعجب نفس شما را بند خواهد آورد.
اگرآنقدر کمرو و خجالتی می باشید که قادر نیستید مستقیما به چشمها خیره شـویـد از تکنیک آب نـبـات صـرف نظر کرده و از این روش استفاده نمایید.بفردی که وارد گفتگوی شما شده روی برگردانده اما به محض آنکه سخنان آن فرد پایان یافت، بـه سرعت چشمانتان را به سمت شخص مورد علاقه خود بازگردانید. این یک حرکت بررسی کنـنده است. شما میـخواهید واکنش وی را از آنچه گوینده بیان داشته مورد بررسی قرار داده و بـه وی تفهیم کنید که بیش از آن فرد به او علاقه مند هستید.
_ از علم مردمک سنجی کمک بگیرید... ما هـمگی با حالت چشمها پیش از خواب آشنا هستیم وقتی بـه آنها مینگریم نگاهـی خمارآلود است. شما تنها به یک چیز برای ایجاد حالت چشمان پیش از خواب نیاز دارید: مردمک های بزرگ و متسع. بر طبق علم مردمک سنجی این عاملی اسـت کـه هـمه ما به آن پاسخ می دهیـم. شـما قادر نیستید مردمک چشم خود را آگاهانه کنترل کنید (به همین خاطر است که می گویند چشمها هیچگاه دروغ نمیگویند).
اما شما می توانـیـد با ایجاد شرایط مناسب حالت مردمک منبسط را پدید آورده و به نتیجه دلخواه بـرسید. ابتدا نور را کاهش دهید. هـرگاه میـزان روشـنـایـی و نـور مـحیـط کاهـش یابد مردمک چشمها متسع میگردند. به همین خاطر است که استفاده از نور شمع و یا کلیدهای کاهنده نور چراغها در رستورانهای رمانتیک ضروری میباشد. تنها با ملایم کردن و کاهش نور نیست که چهره ما جذاب تر بنظر میرسند، مردمکهای منبسط نیز سودمند هستند.
دانشمندان ۲ تصویر از یک زن را به مردان نشان دادند. هر دو تصویر یکسان و مشابه بود یکی از دو تصویر طوری دستکاری شده بود که مـردمک چشـمـها بـزرگـتـر بـنـظر بـرسنـد. زمانی که تصویر دستکاری شده را نشان مردان دادند، آنهـا زن را در تـصـویـر دسـتـکاری شده، ۲ برابر جذابتر از تصویر واقـعـیـش تـشـخیـص دادنـد. بـروی چهره مردان نیز آزمایش مـشـابـهـی صـورت گـرفـت و بـه زنـان نـشـان داده شـد و نـتایج مشابهی حاصل گشت. همچنین هنگامی که ما به چیزی علاقه داریم و دوستش می داریم می نگریم، مـردمک چشمانمان باز بزرگتر و متسع می شوند.
این را نیز می تـوان تـوسـط تـصـاویـر به اثبات رساند. این بار پژوهشگران تصویر یک زن زیبا را میـان تـعداد زیـادی از تـصـاویر معمولی و پیش پا افتاده قرار دادند سپس تغییر اندازه مـردمـک چـشمهای مردان حین مشاهده آن تصاویر را مورد بررسی قرار دادند. بدون اسـتـثـنـا مـردمـک چـشـمهـای مردان بروی تصویر مورد نظر منبسط می گشت. این یعنی که هرگـاه شـمـا شـدیدا مجذوب شخصی شده باشید باید تا حالا مردمک چشمانتان مانند حفره های سیاه متسع و بزرگ شده باشد!! دلگرم
بد دهانی یکی از شکلهای بروز پرخاشگری در افراد است که ...
۳ سال است که ازدواج کردهام. یک فرزند ۶ ماهه دارم. خانمم بددهانی میکند. هر کاری که کردهام نه تنها بهتر نشده که بدتر هم شده است. زندگی را برایم تلخ کرده است. من هم گاهی مجبور میشوم جوابش را بدهم و گاهی برای فرار از حرفهای زشتش با او درگیر میشوم. برای حل این مشکل باید چه کار کنم؟
بددهانی به ۲ حالت اتفاق میافتد. در حالت اول ممکن است فرد از کلماتی استفاده کند که معنای بدی دارد ولی هدفش پرخاشگری نیست. افراد این چنینی ممکن است به دلیل حضور در یک محیط نامناسب، این نوع ارتباط کلامی را یاد گرفته و به آن عادت کرده باشند. اما به نظر میرسد منظور شما این نوع بد دهانی نبوده است. در حالت دوم، بد دهانی یکی از شکلهای بروز پرخاشگری در افراد است که در ادامه توضیحات بیشتری در باره این نوع بددهانی خواهید خواند
عزت نفس پایین یکی از دلایل پرخاشگری کلامی
پرخاشگری کلامی که بیشتر به عنوان بد دهانی شناخته میشود، دلایل مختلفی دارد؛ یکی از این دلایل مربوط به مسائل شخصیتی افراد است. مثلا فردی که اعتماد به نفس پایینی دارد و برای خودش احترامی قائل نیست با بد دهانی تلاش میکند از عزت نفس شکنندهاش مراقبت کند. در واقع دست پیش را میگیرد تا پس نیفتد. معمولا این افراد با کلامهای پرخاشگرانه و تند مدام به اطرافیانشان حمله میکنند تا اعتماد به نفس پایینشان را جبران کنند. یکی دیگر از دلایل پرخاشگری کلامی، این است که این افراد گاهی از تحقیر کردن طرف مقابلشان استفاده میکنند تا جایگاهشان را در ذهن خودشان و دیگران بالا ببرند.
ناکامی یکی دیگر از دلایل پرخاشگری
یکی از دلایل اصلی پرخاشگری بین زوجها، ناکامی در تامین نیازهای مختلف زن و شوهر است. این نیازها انواع مختلفی دارد. نیاز به عشق، نیاز به آزادی و.... نیازهای مختلفی است و چون گاهی این نیازها پاسخ مناسبی دریافت نمیکنند، باعث ناکامی میشوند و ناکامی در هر زمینهای باعث بروز پرخاشگری میشود.
رفتار طرف مقابل هم در پرخاشگری تاثیر دارد
در پرخاشگری یک مسئله مهم رفتار طرف مقابل است. گاهی اوقات رفتار یکی از زوجین، برای بروز پرخاشگری تحریک کننده است؛ مثلا کارهایی که لج طرف مقابل را در میآورد مثل بیمحلی کردن، اهمیت قائل نشدن برای انتخابهایش و.... که ظاهرشان بسیار ملایمتر از واکنشهایی مانند پرخاشگری است ولی باعث میشود طرف مقابل در یک حالت فرسایشی قرار بگیرد. رفتارهای این چنینی باعث میشود که طرف مقابل مجبور شود به صورت پرخاشگری واکنش نشان دهد
بروز اشتباه هیجان به صورت پرخاشگرانه
نیاز به تخلیه هیجان طبیعی است منتها مسئلهای که وجود دارد این است که ما باید راه درست بروز هیجان را یاد بگیریم! وقتی در مسائل تربیتی به ما آموزش داده نمیشود که چگونه هیجان خود را ابراز کنیم، باعث میشود زمانی که عصبانی میشویم هیجانمان را گاهی با پرخاشگریهای مستقیم فیزیکی یا کلامی بروز دهیم. هر فرد برای کنترل و بروز خشم باید مهارت کنترل خشم در مواقع خاص را یاد بگیرد
واکنش فیزیکی هرگز!
قطعا مقابله به مثل یا واکنش فیزیکی راهکار درستی نیست. چون این نوع واکنشها خشم فرد پرخاشگر را بیشتر و او را تحریک میکند تا به این کار ادامه دهد؛ بنابراین دلیل این پرخاشگری هرچه که باشد، طرف مقابل در گام اول باید آرامش خودش را حفظ کند و بعد دلایل این پرخاشگری را با توجه به مطلب ذکر شده، پیدا کند. اگر قرار است برای حل این مشکل به نتیجه برسید باید با خودتان صادق باشید. ممکن است بعد از بررسی به این نتیجه برسید که صحبت یا اعمال خودتان هم در پرخاشگری طرف مقابل بیتاثیر نبوده است. اگر مشکل از شما بود، با تغییر دادن رفتارهایتان میتوانید وضعیت را کنترل کنید و حتی تغییر بدهید و دلایل پرخاشگری طرف مقابلتان را حذف کنید تا دیگر پرخاشگری اتفاق نیفتد
با فرد پرخاشگر صحبت کنید
اگر دلیل پرخاشگری همسرتان مربوط به شخصیتاش باشد باید در یک فضای آرام با هم از تاثیرات این بد دهانی بر زندگیتان صحبت کنید. گاهی این صحبتها میتواند فرد پرخاشگر را قانع کند که این بد دهانی در رابطهتان مشکل ایجاد میکند و باید به آن رسیدگی شود. البته به هیچ وجه فراموش نکنید که همه این راه حلها، زمانی نتیجه بخش است که فرد پرخاشگر را متهم به پرخاشگری نکنید.
دکتر «بروس لیپتون» می گوید:«ذهن ناهشیار میلیون ها برابر قوی تر از ذهن هوشیار است....
تا به حال شده از خوانــــدن کتاب های روانشناسی و تکرار عبارات تاکیدی خسته و دلزده شوی و با غرولند به خودت بگویی: «دیگر جواب نمیدهد» یا گاهی اوقات وقتی همه تلاشت را برای رسیدن به کاری انجام می دهی و نتیجه ای نمیگیری، زیر لبت زمزمه کنی:«قانون جذب یک دروغ بزرگ بیش نیست»! اما بگذار همین الان خیالت را راحت کنم که این تنها مشکل شما نیست و میلیون ها مردم دیگر مانند خودت نمیتوانند به درستی از قانون جذب استفاده کنند. اما ما به شما با دلیل و مدرک ثابت می کنیم مشکل فقط خود شما هستید نه قانون جذب!
کمتر کسی را می توان پیدا کرد که از ثروتمند شدن خوشش نیاید. زمانی که قانون جذب برای اولین بار مطرح شد و میلیونرهای موفق پرده از این راز بزرگ برداشتند، هرکس وسوسه شد تا برای یک بار هم شده این قانون را در زندگی شخصی اش به کار گیرد. حتی آنهایی که در ظاهر مخالف این موضوع بودند در خلوت خودشان عبارات تاکیدی را مثل یک اکسیر جادویی به زبان می آوردند تا با چشم های خودشان از صحت این موضوع باخبر شوند .
بر اساس قانون جذب، شما می توانستید هرچیزی را در زندگی تان جذب کرده و برای این کار تنها کافی بود چشم هایتان را ببندید و جذب کنید. جذب کردن با تکرار عبارات تاکیدی مثبت و تجسم کردن راهی میانبر برای رسیدن به رؤیاهایی بود که همیشه سرکوبش می کردید. حتماً شما هم برای یک بار هم شده این کار را انجام داده اید اما جز موارد جزئی نتوانستید نتیجه شگفت انگیزی که قانون جذب از آن صحبت می کرد را به دست بیاورید و نتیجه این شد که دیگر خودتان را از گروه دوستداران قانون جذب کنار کشیدید و باز هم با کسالت و از سر ناامیدی گفتید:« آدم باید کمی شانس داشته باشد» این جمله شما و خیلی از افرادی است که دیگر اعتقادی به قانون جذب ندارند. اما نتیجه مطالعات دکتر «بروس لیپتون» روانشناس، نشان داده هیچ اشتباهی در قانون جذب اتفاق نیفتاده است بلکه گره اصلی این معمای پیچیده ذهن ناخودآگاه شماست.
● رازی که میخکوب تان می کند
من عاشق میلیونر شدن هستم و شب و روز به این موضوع فکر می کنم. قانون جذب به من یاد داده که خودم را در خانه زیبا و اتومبیل های مجلل تصور کنم و با تکرار عبارات تاکیدی مثبت رؤیای میلیونر شدن را سوی خودم جذب کنم. کمی بعد، ناگهان در محیط کاری من اتفاقی جدید می افتد. رئیس بخشی که در آن کار می کنم، سمت من را به سمتی بالاتر تغییر می دهد و حقوق من به همین اندازه افزایش پیدا می کند. اما بعد از اینکه در سمت جدیدم مشغول به کار شدم آنچنان از این وضعیت متعجب و شگفت زده هستم که بیشتر از اینکه به تثبیت کارم فکر کنم، ترس از دست دادن سمت جدیدم جایگزین همه افکار مثبت من می شود تا جایی که حتی خودم را لایق درآمد بیشتر نمیدانم و به همین دلیل بعد از مدتی سمت جدیدم را به راحتی از دست می دهم. این مثالی است که دکتر لیپتون می زند. در واقع ۹۹درصد (به این رقم دقت کنید) زندگی شما در دست ذهن ناخودآگاه شماست و حققیت تلخ این است که بخش عمده ای از ذهن ناهوشیار شما توسط افکار منفی پر شده است که تنها با تصویرسازی رؤیاها و تکرار عبارات تاکیدی نمیتوانید آنها را از ذهنتان پاک کنید. مثل این می ماند که هوا کاملاً تاریک است و شما مدام تکرار می کنید «هوا روشن است.» در این شرایط تکرار عبارات تاکیدی در مورد روشن بودن هوا نمیتواند اصل موضوع را تغییر دهد پس کمی به آن فکر کنید.
● فرمول جادویی رؤیاها
دکتر «بروس لیپتون» می گوید:«ذهن ناهشیار میلیون ها برابر قوی تر از ذهن هوشیار است. اگر ذهن ناهوشیار با خواسته های ذهن هوشیار ناهماهنگی نداشته باشد هیچ مسئله ای نیست، چون در این شرایط قانون جذب به صورت خودکار عمل می کند و هیچ نیازی نیست کاری کنید که قانون جذب را در زندگیتان خلق کنید اما اگر این ۲ ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه شما با یکدیگر هماهنگ نباشد، قانون جذب هیچ تاثیری ندارد. برای مثال شما آگاهانه می خواهید که حسابتان پر از پول باشد و با تکرار عبارات تاکیدی سعی می کنید این حس را به وجود بیاورید اما اگر در ذهن ناخودآگاه شما این عقیده وجود داشته باشد که شما لایق آن همه پول نیستید، هرگز ثروتمند نمیشوید. ذهن ناخودآگاه شما شبیه یک ضبط صوت عمل می کند و همیشه تمایل دارد که موزیک های قدیمی تان را پخش کند؛ به خصوص همان ترانه هایی که از دوران کودکی والدین بارها و بارها برایتان تکرار کرده اند. شما ترانه های ضبظ صوت ذهنی تان را در ۶ سال اول زندگی با جملات منفی پر کرده اید.
جملاتی مانند: «تو به اندازه کافی خوب نیستی» «تو لیاقتش را نداری» یا «آدم های دیگر بهتر از تو هستند و تو مجبوری بهتر از دیگران باشی» و... چه این پیام ها مستقیم به شما رسیده باشد چه غیرمستقیم، بعد از سال ها که در چنین موقعیت های مشابهی قرار می گیرید آن نوارها دوباره تکرار می شود و مشکل اینجاست؛ شما روی نواری که در حال پخش است عباراتی دقیقاً مخالف را به زبان می آورید و در این حالت هیچ نتیجه ای دریافت نخواهید کرد. شما خودتان را فریب داده اید که فرد مثبتی هستید، چون در تمام لحظاتی که در حال تکرار جملات مثبت و تصویرسازی برای رؤیاهایتان هستید، نوار منفی ضبط صوت ذهن ناهوشیارتـــان درحال پخش ترانه های ناامیدکننده و دلسردکننده است.
● فوت آخر به عقیده دکتر لیپتون تنها راه حل استفاده از قانون جذب آن هم به صورتی مفید و نتیجه بخش، قبل از هرچیز خاموش کردن افکار منفی است و این کار تا زمانی که افکار منفی تان همچنان در ذهن ناهوشیارتان در حال تکرار است، نتیجه بخش نیست، زیرا عبارات تاکیدی که آگاهانه از سمت شما تکرار می شود جزو ذهن هوشیارتان است و ذهن خودآگاه شما تنها یک درصد روی زندگی شما تاثیر می گذارد. اما این موضوع انکار تاثیر تکرار عبارات تاکیدی نیست بلکه مشکل اصلی بیشتر افراد این است که هیچ شناختی از افکار خود ندارند. برای این کار بهتر است قبل از هرچیز جای آرامی را در نظر بگیرید و بدون اینکه در مورد خودتان و افکارتان فکر و قضاوتی کنید، اجازه بدهید افکار منفی تان خودش را آشکار کند. بعد از اینکه به ذهن ناخودآگاهتان و جملات منفی این ضبظ صوت مجازی دست پیدا کردید سعی کنید دکمه خاموش آن را برای همیشه بزنید و اگر باز هم با جملات منفی مواجه شدید تنها به عنوان یک تماشاچی به آن نگاه کنید نه یک تحلیل گر! بعد از این کار حالا نوبت جایگزین کردن عبارات تاکیدی مثبت و تصویرسازی است.
نتایج مطالعات حاكیست كه بین ویژگیهای شخصیتی افراد و نحوه قرارگیری بدن آنها به هنگام خواب ارتباط وجود دارد...
مطالعات اخیر دانشمندان بیانگر آن است كه با توجه به نحوه خوابیدن افراد میتوان به ویژگیهای شخصیتی آنها پی برد .
نتایج مطالعات اخیر پژوهشگران یك مركز دانشگاهی در جنوب انگلستان در باره شماری از افراد حاكیست كه بین ویژگیهای شخصیتی افراد و نحوه قرارگیری بدن آنها به هنگام خواب ارتباط وجود دارد
به گفته محققان افرادی كه هنگام خواب دستها و پاهای خود را جمع كرده و وضع خمیده میگیرند دارای شخصیت خجالتی وحساس و افرادی كه روی پشت خوابیده و دستهایشان را كنار بدن خودمیگذارند دارای شخصیتهای تودار و آرام هستند.
برپایه دیگر نتایج این پژوهش افرادی كه روی یك پهلو می خوابند دارای شخصیت های اجتماعی و سهل گیر و افرادی كه روی شكم خوابیده و دستهایشان را زیر سر میگذارند دارای شخصیتهای بی پروا و گستاخ هستند .
اگر احساس استرس مي كنيد چند دقيقه بيرون برويد. فقط به تنفس خود دقت كنيد....
1 - مهمترين زمان اكنون است
- بسياري از ما زمان زيادي را در نگراني آينده به سر مي بريم. اگر در كل عمر خود اين زمان ها را محاسبه نماييم متوجه مي شويم از يك سال هم بيشتر شده است. محققان متوجه شده اند كه نگراني و تشويش براي آينده قسمت زيادي از فعاليت ذهني فرد را اشغال مي كند. در حاليكه اين نگراني هيچ كمكي به شما نمي كند به هيچ وجه. اگر بيشتر وقت خود را به فكر كردن درباره گذشته و نگراني درباره آينده بگذرانيد هيچگاه نخواهيد توانيست به اندازه كافي آرامش داشته باشيد. براي رسيدن به آرامش روحي و فكري واقعي بايد فقط در زمان حال از زندگي خود لذت ببريد نه افسوس گذشته را بخوريد و نه نگران آينده باشيد
2- محيط اطراف بسيار مهم است
- جايي كه كار مي كنيد و وقت خود را مي گذرانيد در وضعيت فكري شما تاثير عميقي دارد. شايد ما آگاهانه اين موضوع را درك نكنيم ولي اگر دقت كنيد در بعضي اتاق ها آرامش بيشتري داريد و تمايل داريد هنگام استراحت آنجا باشيد. به اتاق خود نگاه كنيد اگر بسيار درهم و برهم و ريخت و پاش است مانند اين است كه مرتب كسي كاري را به شما يادآوري مي كند ولي شما آنرا انجام نمي دهيد. و اين چرخه همينطور را ادامه دارد. اين يادآوري ناخودآگاه و مداوم در ذهن جاي زيادي اشغال مي كند. اگر اتاق خود را مرتب كنيد و محيطي دلچسب براي خود فراهم كنيد احساس بهتري نسبت به قبل خواهيد داشت . راحتتر مي توانيد خود را آرام و ريلكس نماييد. براي خريد سيستم هاي تهويه و تصفيه هوا، گل و ... خساست به خرج ندهيد تا شرايط بهتري براي خود فراهم كنيد. براي آرام ساختن خود هدف آرام نگه داشتن مغز است. كه نتيجه آن ارامش روحي است. اين بهترين نوع ريلكسيشن است چون ما را نسبت به كار هايي كه خود بايد انجام دهيم آسوده خاطر مي كند. هر روز 10 تا 15 دقيقه وقت براي مديتيشن مشخص كنيد در طول مديتيشن مي توانيم روح و فكر خود را از دلبستگي هاي مادي رها كنيم
3- سازنده بودن به جاي به تعويق انداختن
- رسيدن بهآرامش و آسودگي خيال فقط با استراحت كردن تمام وقت در ساحل دريا بدست نمي آيد. بلكه بايد بياموزيم چگونه آرامش را بدست بياوريم. مهم نيست كه در حال كار باشيم يا استراحت مهم اين است كه بدانيم چه بكنيم. بنابراين كار هايي را كه بايد انجام شود اولويت بندي كنيد. اگر هر كاري را با برنامه و از راه صحيح انجام دهيد احساس استرس و فشار كمتري خواهيد داشت. وقتي كه مي خواهيم چند كار را با هم انجام دهيم خود را زير بار فشار زيادي قرار داده ايم. و در اين حال ايجاد آرامش بسيار سخت و دشوار است. زندگي را براي خود سخت نكنيد. براي هر كاري زمان مشخص نماييد و آنقدر به خود وقت بدهيد كه از انجام آن لذت ببريد. يك كار را تكميل نماييد و هر چه لازم است براي آن انجام دهيد. آنگاه پاداش شما لذتي است كه از انجام بي عيب و نقص آن كار نصيب شما خواهد شد
4- با تاثير ديگران بر خود مقابله كنيد
- چقدر به نظر ديگران وابسته هستيد و به آن اهميت مي دهيد. وقتي كه ما نگران حرف مردم هستيم در حقيقت يك بار فكري به ذهن خود تحميل كرده ايم. و ناخودآگاه به سمتي حركت مي كنيم كه ديگران را خوشحال كنيم. و اين هم ايجاد آرامش فكري را غير ممكن مي سازد. مهم نيست كه ما چه كار مي كنيم يا چه مي گوييم هميشه عده اي هستند كه ايراد بگيرند. بنابراين بايد در خود روحيه اي را تقويت كنيم كه نه با ستايش و نه با انتقاد تحت تاثير قرار نگيريم. اين بدان معنا نيست كه ما افكاري متفاوت با ديگران داريم، بلكه فقط به اين معناست كه نمي خواهيم به ديگران اجازه دهيم با عقايد خود آرامش روحي و فكري ما را به هم بريزند. البته اين كار ساده اي نيست اما به مرور زمان مي توانيم اثر عقايد ديگران در زندگي خود را كمتر كنيم. رسيدن به آرامش زماني مقدور مي شود كه ما فكر كردن به حرف هاي مردم را متوقف كنيم.
5- زماني براي خود اختصاص دهيد
- اجازه ندهيد تمام وقت شما صرف ديگران شود طوري كه براي خود وقت كافي نداشته باشيد. اگر كار شما به گونه اي است كه مدام با تلفن و ايميل درگير هستيد بهتر است از آنها در زمان استراحت فرار كنيد. مثلاً مي توانيد ساعات مشخصي را براي پاسخگويي به تلفن ها مشخص كنيد. به اين صورت به ديگران مي فهمانيد كه شما هم به زماني براي استراحت و آرامش نياز داريد و نبايد مزاحم شما شوند. وقتي به فشار هاي روحي اجازه مي دهيد ساخته شوند ايجاد آرامش كار سختي مي شود. اما با استراحت كافي مي توانيد هنگام كار با انرژي و توان بيشتري به وظايف خود را انجام دهيد كه نتيجه آن يك رضايت دروني است.
6- يك تغيير به اندازه يك استراحت ارزش دارد
- زندگي نبايد تكرار مكررات باشد اگر متوجه شديد كه در چرخه اي نا تمام از روزمرگي گير كرده ايد كار هايي كاملاً متفاوت انجام دهيد. مثلاً اگر هر روز بعد از ظهر وقت خود را با روزنامه خواندن و تماشاي تلوزيون مي گذرانيد و پس از آن احساس خوبي نداريد مي توانيد براي قدم زدن با خانواده يا دوستان بيرون برويد يا در فعاليت هاي ورزشي با دوستان شركت كنيد. اين تغيير رويه به شما كمك مي كند احساس آرامش بيشتري داشته باشيد و نه تنها از روزمرگي نجات پيدا مي كنيد بلكه فعاليت هاي روزانه خود را هم بهتر انجام خواهيد داد
اگر احساس استرس مي كنيد چند دقيقه بيرون برويد. فقط به تنفس خود دقت كنيد. به آرامي نفس بكشيد اين كار اثري قدرتمند براي آرام كردن دارد. وقتي كه هوا را به داخل شش هاي خود فرو مي بريد آرامش دروني را وارد بدن خود مي كنيد. و وقتي كه هوا را به بيرون مي رانيد تجسم كنيد تمام نگراني ها و تشويش ها را بيرون رانده ايد. بدست آوردن آرامش به همين سادگي است پس سعي نكنيد آنرا پيچيده نماييد .
همه ما در زندگی بارها و بارها ترسهایی را تجربه کردهایم؛ چه در دوران کودکی و چه هنگام بزرگسالی. ترس یکی از واکنشهایی است که در موقعیتهای مختلف از خود نشان میدهیم.
همه ما در زندگی بارها و بارها ترسهایی را تجربه کردهایم؛ چه در دوران کودکی و چه هنگام بزرگسالی. ترس یکی از واکنشهایی است که در موقعیتهای مختلف از خود نشان میدهیم.
درواقع همانطور که شادی، غم، خشم، عشق و نفرت از جمله هیجانهای اساسی انسان به شمار میروند، ترس نیز یکی از هیجانهای اصلی است که برای هر چه بهتر مواجه شدن با آن نخست باید به خوبی آن را بشناسیم. پس باید بدانیم از چه میترسیم و برای چه؟ ممکن است از این میترسیم که در میان جمع صحبت کنیم، تصمیمگیری کنیم، با دیگران روابط صمیمانهای برقرار کنیم، تغییر شغل بدهیم، تنها شویم، سنمان بالا برود، کسی را از دست بدهیم و تنها بمانیم و... .
اگر شما هم از تمام این موارد هراس به دل راه میدهید یا فقط بعضی از این ترسها را تجربه کردهاید نگران نباشید. اگر خوب دقت کنیم متوجه میشویم در تمام این موارد ما نسبت به آنچه میترسیم آگاهی کامل نداریم. در واقع از آنچه نمیشناسیم و راجع به آن شناخت نداریم هراس به دلمان راه میدهیم.
ترس اساسا مشکلی تربیتی است که با دوباره آموزشدادن ذهن میتوان آن را صرفا بهعنوان یک واقعیت زندگی به جای مانعی در برابر آن پذیرفت. در واقع میتوان ترس را با تعلیم دادن دوباره از طریق تجربههایی که قبلا کسب کردهایم برطرف کرد.
چرا میترسیم؟ شاید در ذهن شما هم دائم ندایی به گوش میرسد که میگوید بهتر است موقعیتات را تغییر ندهی، شاید همین موقعیتی را هم که داری از دست بدهی. تو هرگز نخواهی توانست به تنهایی از پس کارهایت برآیی، خطر نکن شاید پشیمان شوی، در میان جمع صحبت نکن شاید دیگران فکر کنند به اندازه کافی آگاهی نداری و....
اگر با چنین ترسها و تردیدهایی روبهرو هستید، فراموش نکنید تا زمانی که خودتان نخواهید، نمیتوانید مانع شنیدن این صداها شوید. تنها زمانی میتوانید بر ترسها و دلهرههایی از اینقبیل غلبه کنید که بهخودتان اطمینان داشته باشید. واقعا بخواهید که دیگر نترسید و بهدنبال راه جدیدی برای رویارویی با اینگونه هراسها باشید. هنگامی که واقعا آماده باشید قطعا راهی نیز خواهید یافت. معمولا بسیاری از ما هر وقت وارد قلمروی ناآشنا یا دنیای جدیدی میشویم ابتدا ترس را تجربه میکنیم و همین ترس است که ما را در زندگی از حرکت کردن به جلو باز میدارد. اما روش مقابله با اینگونه ترسها این است که بهخود اجازه دهیم آنها را احساس کنیم ولی به جلو گام برداریم و از حرکتکردن بازنمانیم و به هر ترتیب دست به اقدام بزنیم.
متأسفانه خیلی افراد با انتخاب مسیری که از همه راحتتر است و نیاز به تغییر و تحول خاصی هم ندارد، زندگیشان را بهطور یکنواختی کسلکننده و کممحتوا میکنند اما بهخاطر داشته باشید که شما با تغییر دادن تصوراتتان میتوانید بهطور معجزهآسایی شرایط خود را بهبود بخشید و با دنیای جدیدی آشنا شوید.
افرادی که میترسند میپذیرند هماکنون در زندگی خود در جایی قرار دارند که نمیخواستند باشند. چیزی نیاز به تغییر دارد، اما تاکنون قادر نبودهاند آن را عوض کنند. فراموش نکنید شکل بخشیدن به زندگی آنگونه که خودتان میخواهید به شجاعت و شهامت نیاز دارد. البته تغییر هم آسان نیست چون ممکن است موانع زیادی سر راه شما قرار بگیرد اما این نباید باعث دلسردی شما شود. اگر واقعا بخواهید میتوانید به تغییرات، پاسخ مثبت دهید، ترسهایتان را بپذیرید و در زندگیتان اعتماد و رضایت خاطر بیشتری بهوجود آورید. ترسیدن,غلبه برترسها,ترس و تردید
مراحل ترس ترس را میتوان به 3 سطح تفکیک کرد؛ نخست ترسهایی که اتفاق میافتند مانند پیری، تغییر، جنگ، تصادف، تنهایی، فجایع طبیعی، نداشتن امنیت مالی یا ترساز موقعیتهایی که مستلزم انجام کاری هستند مانند تصمیمگیری، شروع رابطهای جدید، مصاحبهکردن، صحبت در میان جمع، وزن کم کردن و... . اگر شما در این مرحله از ترس، نتوانید برخورد درستی با آن داشته باشید ترس به سطح دیگری میرسد؛ یعنی در این مرحله ترس شما دیگر تنها از وضعیتی خاص نیست؛ بلکه بحث غرورتان به میان میآید.
مثلا اگر میترسید ارتباط جدیدی را شروع کنید، ترس برای شما دلیل و برهان میآورد که لزومی هم ندارد این کار را بکنید و به این ترتیب راضی میشوید که همان شرایط را بپذیرید و وارد سطح دوم ترس میشوید؛ یعنی احساس شکست، درماندگی، نارضایتی، آسیبپذیری، مورد قبول واقع نشدن و... میکنید.
در این سطح از ترس، با حالات درونی ذهن سر و کار دارید که منعکسکننده احساس شما از خویشتن و تواناییهایتان در برخورد با جهان بیرون است؛ یعنی اگر از طرد شدن میترسید همین ترس عملا بر تمام بخشهای زندگی شما (دوستان، روابط صمیمانه، مصاحبههای شغلی و...) نیز تأثیر میگذارد. بنابراین شروع به دفاع کردن از خود کرده و در نتیجه خودتان را محدود میکنید و درهای جهان پیرامونتان را روی خود میبندید و به این ترتیب وارد سطح سوم از ترس میشوید که اصلیترین ترسی است که در حقیقت دست و پای شما را میبندد و آن این است که با خود میگویید: «نه، من نمیتوانم، من از عهده آن برنمیآیم»! هنگامی خود را ناتوان احساس میکنید از حرکت باز میایستید و این ترس است که بر شما غلبه میکند.
چه باید کرد؟ اما بدانید و باور داشته باشید که میتوانید از عهده تمام ترسهایتان برآیید، بدون اینکه مجبور باشید چیزی را در جهان خارج تحت کنترل خود درآورید. در واقع برای اینکه از ترس خود بکاهید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که به تواناییهای خود در کنترلکردن موانعی که سر راهتان قرار میگیرد بیشتر اعتماد کنید.
پس، از حالا به بعد هرگاه احساس ترس و دلهره میکنید فورا بهخاطر بیاورید نسبت بهخود احساس خوبی ندارید. اما چرا نسبت بهخودمان بیاعتماد هستیم؟ البته هیچکس نمیتواند به درستی پاسخ کاملی به این سۆال بدهد ولی میتوان گفت شاید چون اندیشه درستی از قرار گرفتن در شرایط مختلف نداشتهایم.
شیوههای آموزشی مختلف دائم به ما هشدار دادهاند که «مراقب باش» و همین کلمه حاوی پیامی است که «جهان بیرون حقیقتا خطرناک است و تو نمیتوانی از عهده رویارویی با آن برآیی. پس احتیاط کن و جلو نرو». البته شاید ریشه ترسهای ما واقعا در جای دیگری نهفته باشند ولی صرفنظر از ریشهیابی ترسها باید درصدد تغییر و مداوای آنها برآییم.
شروع کنید اگر واقعا میخواهید برای مقابله با ترسهایی که مانع پیشرفت شما در زندگی میشوند اقدامی کنید باید اعتمادتان را نسبت بهخودتان بیشتر کنید تا جایی که بتوانید بهخود بگویید در هر وضعیتی میتوانم از عهده آنچه برایم اتفاق میافتد برآیم. در واقع باید ترس را کاملا احساس کرد و به هر ترتیب دست به اقدام زد. آدمهای موفق بارها و بارها ترسیدهاند اما این ترس هیچگاه نتوانسته مانع از انجام کاری شود که قصد انجام آن را داشتهاند. اگر ترس مانع از رسیدن شما به هدفتان شده احتمالا متوجه حقایق آن نشدهاید و به جای اینکه ترس را بهعنوان چراغ سبزی برای حرکت کردن به جلو تعبیر کنید، آن را بهعنوان نشانهای برای عقبنشینی تفسیر کردهاید. اما تنها کاری که باید انجام دهید پیداکردن راهی است برای خروج از زندانی که برای خود ساختهاید تا بتوانید طرز فکرتان را تغییر دهید. منبع : همشهری
کارول کینسی گومان، نویسنده کتاب ها و مقالاتی در مورد موفقیت حرفه ای، رهبری و زبان بدن، بعد از صحبت با بیش از دویست کارشناس و استاد دانشگاه و مقامات دولتی و ... به چند نکته مهم در مورد زبان بدن و اهمیت آنها در موفقیت کاری و حرفه ای پی برد. او این نکات را به شکل راهنمایی هایی ساده و مفید برای موفقیت در سال 2014 خلاصه کرده است که در زیر می خوانید:
کارول کینسی گومان، نویسنده کتاب ها و مقالاتی در مورد موفقیت حرفه ای، رهبری و زبان بدن، بعد از صحبت با بیش از دویست کارشناس و استاد دانشگاه و مقامات دولتی و ... به چند نکته مهم در مورد زبان بدن و اهمیت آنها در موفقیت کاری و حرفه ای پی برد. او این نکات را به شکل راهنمایی هایی ساده و مفید برای موفقیت در سال 2014 خلاصه کرده است که در زیر می خوانید:
10 راهنمایی ساده و مؤثر برای سال 2014 در مورد زبان بدن
1) قبل از جلسات مهم کاری، از راه دهان نفس بکشید.
درست قبل از وارد شدن به اتاق جلسه، نفس عمیقی بکشید و از بازدم را از راه دهان بیرون دهید. اگر کسی شما را نمی بیند، یک صدای "آه" مانند نیز دربیاورید. این کار باعث می شود که تنش و فشار از قسمت گردن، شانه ها و فک شما برداشته شود و تهاجمی و پرتنش به نظر نرسید.
2) وقتی مطلب رسمی و مهمی را ایستاده ارائه می دهید، حرکت کنید و سپس توقف کنید.
انسان ها توجه شان به حرکت جلب می شود. اگر هنگام صحبت حرکت کنید، توجه حاضرین را به خود جلب می کنید. اگر هنگام گفتن نکته ای کلیدی به سمت حضار حرکت کنید و هنگام استراحت دادن یا تغییر موضوع صحبت از آنها دور شوید، تأثیر بیشتری خواهد داشت. همچنین برای تأکید بر حرف هایتان می توانید فاصله بدهید. برای مثال وقتی در مورد سه موضوع متفاوت حرف می زنید، در سه حالت فیزیکی مختلف در مورد آنها سخن بگویید. یا اگر یک خبر خوب و یک خبر بد دارید، از دو سمت مختلف صحنه یا سکو استفاده کنید. ولی وقتی نظر و توضیحی حیاتی و مهم می دهید، حرکت نکنید. وقتی حرکات خود را با توقف های فیزیکی همراه می کنید، بیشترین تأثیر را می گذارید بدین ترتیب که برای تأکید بر مهمترین حرف هایتان، کاملاً بی حرکت بایستید.
3) برای مصمم به نظر رسیدن، کف دست هایتان را بچرخانید.
در اصل حرکاتی که با کف دست انجام می شوند نشان می دهند که شما نسبت به مذاکره در مورد نکته خاصی راغب هستید، ولی وقتی کف دست رو به پایین باشد یعنی نمی خواهید مذاکره کنید. افراد وقتی در مورد چیزی حس قوی و مطمئنی دارند، بطور اتوماتیک کف دست هایشان را به سمت پایین یا داخل می چرخانند. در کل قرار دادن کف هر دو دست روی میز کنفرانس نشانه قاطع اقتدار است.
4) اگر می خواهید شما را جدی بگیرند، زود شروع به حرف زدن کنید.
وقتی در جلسه به صندلی لم می دهید و فقط در پایان بحث نظرتان را می گویید، حرف های شما جدی گرفته نمی شود. وقتی زود نظرتان را می گویید، حتی اگر در مورد مسئله ای جزئی و پیش پا افتاده باشد، به شما به عنوان فردی فعال و صاحب نظر سر آن میز می نگرند که آماده است در بحث شرکت کند. بعداً وقتی دیدگاه ها و پیشنهادات خود را می گویید، بیشتر مورد قبول قرار می گیرند.
5) اگر می خواهید آیا فرد مقابل می خواهد آن مکان را ترک کنید یا خیر، به حالت نشستن او دقت کنید.
مردم وقتی می خواهند پایان مکالمه را به طرف مقابل نشان دهند، وضعیت آماده به بلند شدن می گیرند. ممکن است به سمت لبه مبل یا صندلی جابجا شوند، یا به جلو خم شوند و دست هایشان را روی زانوها یا دسته مبل یا صندلی بگذارند. اگر مخاطب شما چنین حالت هایی به خود گرفت باید به این سیگنال احترام گذاشته و فوراً سخن خود را جمع کرده و پایان دهید.
6) برای بهتر کردن مهارت های خود در مذاکره، ببینید در ساختن یا گسیختن ارتباط چقدر سریع هستید.
وقتی سر میز کنفرانس یا جلسه ای هستید و طرف صحبت شما روبرویتان نشسته است، از میز فاصله بگیرید و روی میز به سمت او خم شوید. به احتمال زیاد می بینید که طرف مقابل نیز از میز دور یا به آن نزدیک می شود. حالا به جلو خم شوید و دست هایتان را روی میز بگذارید طوری که کف دستتان معلوم باشد، حالا مستقیم به چشمان طرف مقابل نگاه کنید و لبخند بزنید. بدین ترتیب مشاهده می کنید که ارتباط شما گرمتر می شود و طرف مقابل دوستانه و باز رفتار می کند. به همین سرعت می توانید با زبان بدن ارتباطی را بسازید یا قطع کنید.
7) وقتی می خواهید تیمتان با شما همکاری کند، شروع به رژه رفتن کنید.
رژه رفتن، آواز خواندن، رقصیدن و طبل زدن همه از نمونه فعالیت هایی است که باعث می شوند اعضای گروه در هماهنگی با یکدیگر عمل کنند. یکی از تحقیقاتی که در دانشگاه استنفورد انجام شد نشان می داد که فعالیت موزون به اعضای گروه انگیزه همکاری به سمت هدف جمعی را می دهد.
8) برای آنکه پویا به نظر برسید، موضع خود را وسعت دهید.
صدای شما از کل بدنتان می آید، نه فقط دهانتان. بدن شما کمکتان می کند تا سخنگوی فعالتر و پویاتری به نظر برسید. پاهایتان را محکم و مطمئن زمین بگذارید و بین آنها فاصله بدهید و وزن خود را بطور مساوی روی پاهایتان تقسیم کنید. چنین موضع ایستادنی باعث می شود که دستگاه عصبی شما آرام شود و بتوانید راحت تر نفس بکشید و صدایتان تقویت شود و بلندتر شنیده شود.
9) برای آنکه کنترل خود را حفظ کنید، عقب بروید.
تحقیقی در دانشگاه رادبود هلند نشان دادن که حرکت به عقب روش مطمئن و خوبی برای افزایش کنترل ادراکی است. محققین دریافتند که وقتی افراد به موقعیت دشواری برمی خورند، برداشتن قدمی به عقب توانایی آنها برای مقابله با مشکل را افزایش می دهد.
10) برای افزایش بهره وری تیمی، زبان بدن خود را بهبود دهید.
افراد دائماً رهبر خود را زیر نظر دارند تا از او راهنمایی های احساسی بگیرند. اگر بدن شما بسته، افسرده یا عصبانی به نظر برسد، این حالت ها (و احساسات ناشی از آنها) بطور ناخودآگاه به اعضای تیم منتقل می شود و آنها از او تقلید می کنند. به این حالت "سرایت احساسی" می گویند و می توانید از آن به نفع خود استفاده کنید. اگر حالت و ظاهر شما آرام، باز و حساب شده باشد، تیم شما بطور منسجم، مثبت و سودمندتری واکنش می دهد.
نکته مهم اینکه چون راهنمایی های بالا ساده هستند دلیل نمی شود که قدرت آنها را دست کم بگیرید. تغییرات غیرزبانی کوچک می توانند تفاوت های بزرگی در درک و نحوه برقراری ارتباط دیگران با شما ایجاد کنند.
نگاه كردن يا دريافت گل- مي تواند به مدت طولاني روي حالات رواني فرد تأثير گذاشته و رفتار او را به سرعت دگرگون كند
طبيعت و زيبايي هاي آن همواره الهام بخش بشر براي خلق آثار بديع و تلطيف روح و روان او و مأمني براي فرار از هياهوي دنياي بيروني و دروني او بوده و هست، پس زيبا است اگر بتوانيم با شاخه اي گل و يا گلداني كوچك همواره بخشي از طبيعت را همراه خود داشته باشيم.
گل در نگاه نخستین نتايج پژوهش پژوهشگران رفتارشناسي دانشگاه روگرز (Rutgers) در نيوجرسي آمريكا نشان مي دهد، ارتباط با طبيعت و لذت بردن از مناظر زيباي آن راهي ساده، اما مهم جهت كسب آرامش و تلطيف روح و روان آدمي است كه در اين بين كاشتن گل و گياه و يا دريافت هدايايي مانند گل مي تواند بيش از هر چيز شادي و طراوت را به انسان هديه دهد.پژوهش ها نشان مي دهد خريدن گل، كاشتن گل و گياه و به طور كلي نگاه كردن به گل باعث برانگيخته شدن احساس شادي، آرامش و طراوت، مثبت انديشي و دوري از غم و اندوه مي شود.
پروفسور جنت هاويلند جونز- روانشناس- از دانشگاه روگرز مي گويد: «نكته جالب توجه درباره نقش گل در سلامت روحي- رواني افراد آن است كه فرد با تماشا كردن به گل و لذت بردن از طراوت، رنگ و عطر زيباي آن مي تواند حالت روحي نامتعادل خود را تغيير داده و به حالت طبيعي بازگرداند؛ در واقع گل عاملي جهت تعديل رفتار در طول شبانه روز بوده و هر بار نگاه كردن به گل عاملي جهت ايجاد يك اتصال عصبي مثبت در مغز است.»
يافته هاي جديد ده ماه مطالعه مستمر پژوهشگران دانشگاه روگرز درباره رابطه بين گل و گياه و سلامت رواني افراد نتايجي را به اين شرح نشان داد: - گل و گياه به ويژه دريافت حتي يك شاخه گل يا يك گلدان كوچك گل به سرعت مي تواند روحيه شخص را تغيير داده و او را شاد و هيجان زده كند. لبخند، اولين و مهم ترين نشانه اين تغيير است. احساس شادي و سرزندگي در همه افراد و در هر سني به سرعت و به خوبي نمايان مي شود.
- گل- نگاه كردن يا دريافت گل- مي تواند به مدت طولاني روي حالات رواني فرد تأثير گذاشته و رفتار او را به سرعت دگرگون كند، به طوري كه افرادي كه در محيط اطرافشان- منزل، محل كار و...- گل و گياه وجود دارد بيش از ديگران- دو تا چهار برابر- آرام، مهربان، شاد و با گذشت بوده و مي توانند اين حس را با رفتار مثبت خود به ديگران نيز منتقل كنند، بنابراين پژوهشگران توصيه مي كنند همواره يك شاخه گل يا يك گلدان كوچك گل در معرض ديد خود داشته باشيد.
- هديه دادن يا هديه گرفتن گل مي تواند برقراري ارتباط ميان افراد را تسهيل كند كه اين به ويژه درباره همسران، فرزند و والدين بسيار با اهميت است.
- گل و گياه باعث ايجاد حس نگرش مثبت به زندگي و آرامش (well being)،احساس شادي و رضايت (happiness)، صميمت (intimacy) و آرامش (calm) در افراد مي شود. رنگ گل ها نكته بسيار پراهميتي است، به طوري كه گل ها با رنگ ملايم- صورتي، سفيد، بنفش و...- حس شخص را به سوي احساسات آرام سوق داده و گل ها با رنگ هاي گرم و تند- قرمز، زرد، نارنجي و...- حس او را به سوي هيجان و سرزندگي پيش مي برد.
- گل نشانه مشاركت و دوستي است، چرا كه با هديه دادن گل، لذت بردن از زيبايي را با يكديگر تقسيم مي كنيم.دكتر جونز مي افزايد: «دريافتيم گل و گياه نه تنها بر احساسات شخصي افراد كه روي رفتارهاي بروني و اجتماعي فرد نيز تأثيرگذار است.»پژوهشگران دانشگاه داكوتاي شمالي آمريكا با بررسي بيش از ده هزار نفر در طول يك سال دريافتند هر فرد ۵ ثانيه پس از دريافت يك شاخه يا دسته گل و يا يك گلدان گل به عنوان هديه، يكي از اين سه عكس العمل را بروز مي دهد:
- لبخند حاكي از ادب، احترام و تشكر - لبخند حاكي از دوستي و صميميت - لبخند هيجان زده همراه با عكس العمل يا كلامي خاص
هريك از اين عكس العمل ها بسته به شخصي كه گل را هديه گرفته و يا شخصي كه گل را هديه داده است، متفاوت بوده و به حس شخص نيز مرتبط است. اما نكته مهم آن است كه يكي از اين سه نوع لبخند و گاهي تلفيقي از هر دو، درست ۵ ثانيه پس از دريافت گل، بدون اراده، بروز مي كند كه اين نشان از تأثير«زيبايي گل» روي مغز است.
چند نكته يافته ها نشان مي دهد، فضاسازي منزل يا محل كار بايد به گونه اي باشد كه گل و گياه به خوبي در معرض ديد افراد قرار گرفته و بخشي از فضاي منزل به اين مسأله اختصاص يابد. اين فضا مي تواند با استفاده از چند شاخه گل در گلدان، كاشتن گل در ايوان، پشت پنجره ها، كناره هاي اتاق و... ايجاد شود.
استفاده از گل در ورودي منزل، اتاق نشيمن و اتاق خواب ضروري است، به ويژه درباره ورودي منزل به طور غيرمستقيم خوشامدگويي به ميهمانان را به همراه دارد. منبع:سلامت نیوز
برای پیک نیک رفتن شما غذایی درست نکنید. از بیرون یک خوراکی ساده و ارزان بگیرید...
شاید برایتان پیش آمده است تا عاشقمردی بشوید که او را چند بار ملاقات کرده اید و دوست دارید بدانید آیا او نیز همین حس را به شما دارد؟ آیا دوست دارید در نظر او زیبا، جالب، باهوش و مهربان جلوه کنید تا عاشقتان شود؟ اگر این طور است، باید روی مسایلی تمرکز کنید که مردها بسیار دوست دارند.
عشق علاوه بر اینکه کاملا قلبی و احساسی است، دلیل منطقی نیز می طلبد. برای عاشق بودن علاوه بر خوب بودن، باید درک بالایی هم داشته باشید تا نیازهای معشوق را تشخیص دهید و در زمان مناسب به آنها رسیدگی کنید. عشق مراقبت می خواهد. اما هستند کارهای ساده ای که باعث ایجاد علاقه در دل طرف مقابل می شوند .
هرگز به مردان بیش از آنچه آنها به شما توجه می کنند، توجه نکنید
برای اینکه بتوانید عشق و محبت یک مرد را برای همیشه برای خود داشته باشید مستلزم این است که شما هم از او عشق دریافت کنید. بسیاری از زنان تصور می کنند هر چه بیشتر به یک مرد توجه کنند و نیازهای کوچک و بزرگ او را برآورده کنند، بیشتر در دل او جای خواهند داشت. از آنجا که این کار را بیشتر جامعه زنان در دنیا انجام می دهند، زنان تصور می کنند این مسیر درست است و تختگاز به سمت انتهایی که نمی دانند چیست می تازند. اما هر چه بیشتر در عمق این روش می روند، بیشتر آسیبپذیر می شوند و کمتر عشق دریافت می کنند . مردها وقتی بیشتر از آنچه به شما می دهند از شما دریافت کنند، دلزده می شوند. خاموش می شوند و ممکن است روش رفتاری خود را تغییر دهند. هنگامی که یک مرد دایما با حجم زیادی توجه، نگرانی، کادو، علاقه، قربانصدقه، آماده بودن غذا و تمیز بودن خانه و .... مواجه می شود احساسش به شما عوض خواهد شد. او شما را همچون مادری می بیند که دایما مراقب فرزند خود است تا چیزی کم نداشته باشد. این همه توجه و زحمتی که شما می کشید هرگز به چشمش نخواهد آمد و نمی تواند برای آنها به شما عشق بیشتری بدهد . برخلاف تصور زنان، توجهات بیش از اندازه نه تنها باعث افزایش علاقه مردان به زنان نمی شود که درست برعکس، احساسات عاشقانه آنها را از بین می برد. مردها به واسطه قوی تر دانستن خود بیشتر دوست دارند دهنده باشند تا گیرنده. آنها می خواهند آنها باشند که نیازهای زن را تامین می کنند. وقتی زن همه کار را انجام دهد، مردها نقش خود را بسیار کمرنگ می بینند و تصور می کنند آن جذبه مردانه را ندارند و این باعث می شود تا زنی که این حس را در آنها به وجود آورده است را دوست نداشته باشند.
اگر هنوز با هم ازدواج نکرده اید، به او خیلی اختیار ندهید
بیشتر زنان وقتی وارد رابطه با مرد دلخواه خود می شوند، همه فکر و احساس خود را برای او سرمایه گذاری می کنند. همین باعث می شود تا هیچ گاه متوجه نشوند رابطه کنونی آنها در چه شرایطی قرار دارد و قرار است به کجا برسد. هر چه بیشتر در مورد رابطه خود با مردتان حرف بزنید، او را بیشتر از خود دور خواهید کرد . اگر این طور به رابطه نگاه کنید، راحت تر می توانید برای انتخاب گزینه های مختلف ذهن خود را باز بگذارید. به جای اینکه مرد خود را تهدید کنید یا با او اتمامحجت کنید که حتما این رابطه را به سرانجام برساند وگرنه شما به خواستگارتان جواب مثبت می دهید، چشمان خود را باز کنید تا مردان دیگر را نیز ببینید . ملاقات کردن با مردهای دیگر که طالب ازدواج با چشم هستند نه تنها بد نیست که برای آینده شما بهتر هم هست. می توانید از میان انسان های مختلف، فردی را انتخاب کنید که وافعا ارزشش را دارد. خود را به یک مرد و یک رابطه محدود نکنید تا او نیز اگر نخواست تعهدی را قبول کند، شما سرخورده شوید.
برای او غذا درست نکنید، برایش کادو نخرید و هزینه رستوران و تفریحات را پرداخت نکنید .
بله، این کار به نظر بسیار غیرمنصفانه است اما کسی که هزینه رستوران و ... را پرداخت می کند باید میان دوستی و وقت گذرانی با یک دوست معمولی و قرار گذاشتن با یک زن را فرق بگذارد. اگر مرد از اینکه همیشه هزینه ها را او پرداخت می کند به شما شکایت کرد، به او بگویید برایتان مهم نیست او خرج های سنگین انجام دهد، شما فقط دوست دارید در کنار او باشید و می توان این با هم بودن را بدون هزینه پول هم انجام داد. به طور مثال، با هم در خیابان یا فضای سبز قدم بزنید، به کتابخانه بروید، پیک نیک بروید و ... کارهای زیادی وجود دارند که با صرف کمترین هزینه می توان لحظه های شادی را رقم زد . اما مراقب باشید برای مثلا پیک نیک رفتن شما غذایی درست نکنید. از بیرون یک خوراکی ساده و ارزان بگیرید و در کنار هم در پارک آن را میل کنید و از بودن در کنار هم لذت ببرید. اگر بی جهت به یک مرد هدیه بدهید در واقع همه توجه و انرژی خود را برای او صرف کرده اید. این معنای خوبی ندارد. در این حالت بیش از اندازه توجه نشان داده اید. این از حس های مردانه ای است که در وجود زنان است هست. این مساله برخلاف تصور شما اصلا برای یک مرد جالب نیست.
تا به حال فکر کرده اید که به کدامیک از انگشتانتان علاقه بیشتری نسبت به بقیه دارید؟
آیا تا به حال بطور دقیق به انگشتان دستان خود نگاه کرده اید؟ تا به حال فکر کرده اید که به کدامیک علاقه بیشتری نسبت به بقیه دارید؟
با دقت نگاه کنید، سپس توضیح مربوط به آن را بخوانید . به ترتیب : انگشت شست شماره یک تا انگشت کوچک شماره پنج
انگشت شماره ۱ )
این انگشت نماد مسایل مادی و ثروت است و کسانی که این انگشت را انتخاب می کنند، اقتصاد دانان خوبی هستند و معمولا از نظر مالی در وضعیت خوبی قرار دارند.
انگشت شماره ۲ )
این انگشت نماد کار می باشد و اشخاصی که به این انگشت اهمیت بیشتری می دهند انسان های کاری هستند و بطور کلی وجدان کاری خوبی دارند و موفقیت زیادی در کارها دارند.
انگشت شماره ۳ )
این انگشت میزان اهمیت به خود فرد را نشان می دهد، افرادی که این انگشت را انتخاب می کنند، در مورد همه چیز اول به خود اهمیت داده و تا حدودی خودپرست و خودخواه هستند.
این انگشت نماد محبت و عشق است و کسانی که این انگشت را انتخاب می کنند، انسان های احساساتی و عاطفی هستند و همواره به دنبال محبت و خوشحال کردن دیگران هستند.
انگشت شماره ۵ )
این انگشت نماد خانواده و فرزند هست و کسانی که به این انگشت علاقمند هستند، افرادی هستند که به خانواده پایبند بوده و به زندگی مشترک و بطور کلی روابط بین افراد اهمیت می دهند.
خوابگردی قدم زدن و انجام دادن کارهایی به صورت نیمهخودکار در ضمن خواب است ....
خوابگردی یکی از اختلالاتی است که میتواند برای فرد مبتلا و اعضای خانوادهاش دردسرساز باشد. خوابگردی قدم زدن و انجام دادن کارهایی به صورت نیمهخودکار در ضمن خواب است بیآنکه شخص در بیداری آنچه را انجام داده به یاد آورد. خوابگردی منشا وراثتی دارد و یکی از اختلالات خواب است که در رشته «روانشناسی خواب» مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد. در این حالت بدن بیدار و ذهن در خواب است و ممکن است بیمار در خواب راه برود، بدود، لباس بپوشد، حمام یا ادرار کند، رانندگی کند، اشیاء را پرت کند و یا حتی کسی را به قتل برساند.
به گزارش هلث دی نیوز، پزشکان انجمن ملی خواب آمریکا معتقدند درمانی برای خوابگردی وجود ندارد اما با رعایت برخی نکات میتوان از آن پیشگیری و از مبتلایان به این اختلال حفاظت کرد. به همین منظور این پزشکان رعایت نکات زیر را به این افراد توصیه میکنند: استراحت کردن به اندازه کافی برای این افراد ضروری است چراکه یکی از دلایل اصلی خوابگردی، کمبود خواب است.
توصیه دیگر پرهیز از مصرف مواد الکلی و داروهایی است که موجب خوابگردی میشوند.
به افراد مبتلا به این اختلال توصیه میشود که برنامه خواب مشخصی داشته باشند.
همچنین از توصیههای مهم دیگر در این زمینه بستن درها و پنجرهها در طول شب و دور نگهداشتن اشیاء خطرناک از نزدیکی فرد بیمار است.
ما در این مطلب چهار روش اصلی را برای تخفیف استرس پیشنهاد می دهیم
پرشین وی: در دنیای امروزی، استرس تبدیل به جزء غیر قابل اجتناب در زندگی ما شده است. سبک زندگی بسیار نا آرام که آن را دنبال می کنیم، میزان تنشی که در معرض آن قرار می گیریم ، همگی ما را به طریقی تبدیل به قربانیان استرس کرده است.ما در این مطلب چهار روش اصلی را برای تخفیف استرس پیشنهاد می دهیم:
1. مدیتیشن (تفکر)
اولین تمرین کاهش استرس مدیتیشن است. یک اتاق ساکت و آرام را بیابید که بسیار روشن است و به گزارش پرشین وی آنچنان دلباز و خوب باشد که احساس خفگی نکنید. چشمان خود را ببندید و چند نفس عمیق بکشید و براین فکر تمرکز کنید که چگونه بدن و ذهن تان به آرامی آرام می شود. خوشنودی حاصل شده از مدیتیشن بسیار روش موثری برای کاهش استرس است.
2. ریلکس (آرام سازی)
بنشینید، تکیه دهید و آرام باشید. هر زمان که به دلیل استرس احساس تنش داشتید، روی صندلی نشسته و تکیه دهید یا دراز بکشید. عضلات خود را شل کنید و چشمانتان را ببندید. می توانید موسیقی مورد علاقه تان را نیز پخش کنید. بروید و تلویزیون تماشا کنید یا یک فیلم ببینید و یا شروع به کشیدن نقاشی کنید. به بیان دیگر هر کاری که تصور می کنید با آن آرام می شوید را انجام دهید.اگر هیچ کدام از آنها کمک نکرد، یک چرت کوتاه بزنید و درمی یابید که چقدر احساس تازه تری خواهید داشت. آرام سازی بدن به آرام شدن ذهن نیز کمک می کند.
3. ورزش
هیچ چیز جایگزین یک ورزش خوب نیست.به درستی گفته شده است :"سلامتی ثروت است" و اگر سالم باشید ، بسیاری از دلایل استرس از شما دور می شود، چرا که به سادگی احساس خستگی و بی حوصلگی نمی کنید.یک بدن قوی دارای ذهن سالم تری نیز هست. بنابراین به باشگاه های ورزشی بپیوندید و مشاهده کنید که سطح استرس شما به صورت چشمگیری کاهش می یابد.
4. لذت بردن
تا جایی که می توانید از زندگی خود لذت ببرید.می توانید در یک بازی دسته جمعی شرکت کنید، به دیدن دوستانتان رفته و یا به یک گردش بدون برنامه ریزی شده بروید. به گزارش پرشین وی چیزهایی که تاکنون تجربه نکردید را امتحان کنید و به سادگی از زندگی لذت ببرید. لذت از زندگی این دیدگاه را به شما می دهد که زندگی زیباست و اگر بتوانید از زندگی لذت ببرید ، استرس به سختی می تواند بر شما غلبه کند.
زندگی بدون استرس در دنیای امروزه تبدیل به افسانه شده است ولی همیشه راهی وجود دارد. تاثیرات مخرب آن را به حداقل برسانید و یاد بگیرید که لذت بردن از زندگی چندان سخت نیست.
این احساسی طبیعی است اما اگر کودک هر بار بخواهد خودش را با بقیه مقایسه کند دچار مشکلاتی خواهد شد. به همین علت لازم است به کودکتان یاد بدهید که بتواند احساس حسادت خود را کنترل کند. بدین ترتیب نه تنها احساس بهتری خواهد داشت بلکه بهتر میتواند با دیگر کودکان برخورد کند و روابط اجتماعی بهتری داشته باشد. میپرسید چگونه؟ در این مقاله بخوانید. حسادت در کودکان حتماً شما هم وقتی کودک 4 سالهتان با حسرت از ماشین پسر همسایه تعریف کرده و از شما خواسته تا مثل همان را برایش بخرید متوجه حسادت فرزندتان شدهاید. شاید هم وقتی دخترتان عروسک دخترخالهاش را یواشکی برداشته تا با خودش به خانه ببرد متوجه شده باشید که او هم درگیر حسادت شده. گاهی هم کودکان بزرگتر به همکلاسیشان که نمره بالاتر گرفته حسادت میکنند و ممکن است با به دنیا آمدن یک نوزاد جدید در خانه دست به خشونت بزنند و سعی کنند رقیب تازه را از میدان خانواده بیرون کنند. تجربه این حسادتها که خود انواع مختلفی دارند میتواند برای فرزند شما مشکلاتی ایجاد کندو نه تنها روابط او با همسالانش را به خطر بیندازد بلکه باعث سرخوردگی و ناراحتی خود او هم بشود. به همین علت متخصصان توصیه میکنند با روشهای زیر سعی کنید به کودک کمک کنید که حس خود را کنترل کند و به جای حسادت، غبطه را جایگزین کند تا او را به تلاش بیشتر وادارد نه آسیب رساندن به خودش و دیگران! احساسات کودک را بشناسید سعی نکنید حسادت کودک را محکوم کنید. این روش فایدهای برای او ندارد. کودک وقتی ببیند به احساس او توجهی نمیکنید و انگار خواسته او را نمیشنوید، بلندتر داد میزند تا به او توجه کنید. بنابر این سعی کنید به کودک نشان دهید که به احساس او اهمیت میدهید. مثلا به او بگویید میدانم برایت سخت است که وقتی من خواهر کوچکت را میخوابانم، تو خودت لباسهایت را عوض کنی اما اگر کمی صبر کنی میتوانم به تو کمک کنم. میدانم دلت میخواهد من بیشتر با تو بازی کنم. من هم دلم برای بازی با تو تنگ شده امالازم است مراقب خواهر کوچولویت باشم تا بزرگتر شود و بتواندبا تو بازی کند. یا مثلا وقتی در بازی بازنده میشود. به او بگویید میدانم که نا امید شدی ودلت میخواست تو هم مثل احسان برنده شوی اما خوب بازی کردی و میتوانی دفعه بعد تو برنده باشی. همه یا هیچ را انتخاب نکنید بعضی از کودکان به علت مقایسه کارهای خودشان با دیگران و حسادت به دیگران از انجام کارهای مورد علاقهشان هم باز میمانند. محسن کودکی علاقهمند به نقاشی و کارهای هنری است اما با شروع مدرسه مدام کار دستی و نقاشیهای خودش را با بقیه مقایسه میکند و میبیند که مال بقیه همکلاسیهایش بهتر است. بعد از مدتی او دیگر تمایلی به انجام این کارهای هنری نشان نمیدهد و از انجام آن سر باز میزند. فکر میکنید والدینش چگونه میتوانند به او کمک کنند. مادر محسن به او میگوید: من هم زیاد نقاشی ام خوب نبود. اما از نقاشی کردن لذت میبردم. به همین علت زیاد نقاشی میکشیدم و تمرین میکردم تا اینکه نقاشی ام بهتر و بهتر شد. تو هم هر چه بیشتر تمرین کنی نقاشی ات زیباتر از قبل میشود. کودکان در سنین ابتدایی خیلی زود نتیجه میگیرند که در یک فعالیت خاص توانایی خوبی دارند یا ضعیف هستند. مازیار به فوتبال علاقه دارد اما بازی نمیکند چون فکر میکند که خوب فوتبال بازی نمیکند. او مرتب از بازی ارسلان تعریف میکند و حتی به او حسادت میکند که اینقدر خوب میتواند گل بزند.به نظر شما پدرش چه به او بگوید تا حسادت او به ضررش تمام نشود. پدر مازیار به او گفت: پسرم به نظر تو بهترین بازیکن فوتبال درایران کیست؟ چرا؟ بعد از توضیحاتی که مازیار داد پدرش از او پرسید: فکر میکنی بقیه بازیکنان فوتبال کشور که به خوبی او نیستند چه باید بکنند؟ آیا بهتر نیست فوتبال را کنار بگذارند؟ اگر همه بازیکنها این طور فکر کنند و بازی را کنار بگذارند فکر میکنی چه بلایی سر فوتبال کشور میآید؟ همین اتفاق درباره بقیه موضوعات هم میافتد. بنابر این همه در جایگاه خود تلاش میکنند تا کار خود را خوب انجام دهندو تو هم بهتر است همین کار را بکنی. وقتی کودکی دارید که به نوزاد حسادت میکند، یادتان باشد که کودک بزرگتر را با حرفهایتان بر علیه کودک کوچکتر تحریک نکنید. مثلا به جای اینکه بگویید بچه خوابیده نمیتوانیم به پارک برویم. به کودک بگویید: عصر وقتی هوا خنکتر شد به پارک میرویم لذت هدیه دادن را به او بچشانید حسادت به وسایل و اسباب بازیهای دیگران سادهترین و رایجترین نوع حسادتهای کودکانه است که ممکن است بارها با آن روبرو شده باشید. مینا از مدرسه بر میگردد و به مادرش میگوید که کفش سارا- همکلاسی اش- خیلی زیبا بوده و او هم از همان کفشها میخواهد. علی از پدرش میخواهد که برایش پلی استیشن بخرد چون پسر همسایه هم از این بازیها دارد. ممکن است والدین تسلیم خواستههای جزیی کودک شوند اما گاهی ممکن است واقعااز عهده تهیه چنین وسایلی برنیایند و آنوقت چه باید کرد؟ اگر شما به کودکتان پس انداز کردن را یاد بدهید میتوانید به او کمک کنید تا با پول تو جیبی و یا عیدیهای خودش اسباب بازیها و لباسهای مورد علاقهاش را تهیه کند. در ضمن میتوانید به او نشان دهید که با گذشتن از بعضی خواستههای خودش میتواند به کسانی که مشکلاتی دارند کمک کند و احساس خوشایندی از این کمک به دیگران پیدا کند و آنوقت میفهمد که اگر چه او کفش مورد علاقهاش را که گران قیمت بود نخریده اما در عوض به دوست دیگرش که لباس گرم نداشته کتی هدیه داده که او را گرم نگه میدارد. آنوقت است که حس قدر دانی جای احساس حسادت را در وجود فرزندتان خواهد گرفت. در این حالت کودک شما کم کم متوجه میشود که حق انتخاب دارد. میتواند هر روز چشم به وسایل دیگران بدوزد و حسرت داشتنشان را بخورد یا اینکه به آنچه ضروری است بسنده کند و از هدیه دادن به دیگران لذت ببرد. بر تواناییهایش تکیه کنید اغلب کودکان خود را با خواهر و برادرشان مقایسه میکنند و به آنها حسادت میکنند. درباره وسایل شاید بتوانید با همسان خرید کردن این حس را کمتر کنید اما درباره تواناییهای فردی که معمولا متفاوت است نقش شما بسیار حساستر میشود. در این باره بهتر است بر تواناییهای فردی آنها بدون اینکه مقایسهای انجام دهید، تاکید کنید و نشان دهید که به این تواناییها افتخار میکنید و البته بدون مقایسه هر کدام را بخاطر یک خصوصیت خاص تحسین میکنید. مثلا به فرزندتان بگویید که از طرز داستان تعریف کردن او خوشتان میآید و لذت میبرید وقتی او با قصه گوییاش همه را میخنداند. و فرزند دیگرتان را به خاطر شعرخواندنش تحسین کنید و به آنها بفهمانید که هر دو آنها را دوست دارید و به آنها افتخار میکنید. یادتان باشد همه کودکان حتی تلخترین آنها هم خصوصیاتی دوست داشتنی در خود دارند که بتوانید آن را برجسته کنید و به آن تاکید کنید. در همه چیز عدالت را رعایت کنید وقتی برای یکی از فرزندانتان خرید میکنید مطمئن باشید که خواستههای دیگری هم از نظرتان دور نمانده است. اگر امروز برای پسرتان توپ فوتبال میخرید، بهتر است همین امروز برای دخترتان هم چیزی بخرید حتی اگر یک گل سر کوچک باشد. اگر سن و سال و جنس فرزندانتان به هم نزدیک است بهتر است مشابه برایشان خرید کنید تا بهانه به دست آنها ندهید. اما تا میتوانید سعی کنید بریگانه بودن آنها در نوع خود تاکید کنید. مثلاً اگر یکی از آنها فوتبالیست خوبی است و دیگری خوب نقاشی میکشد میتوانید برای یکی توپ فوتبال و برای دیگری مداد رنگی تهیه کنید و علت این تفاوت را هم گوشزد کنید. مراقب رفتار و گفتارتان باشید وقتی کودکی دارید که به نوزاد حسادت میکند، یادتان باشد که کودک بزرگتر را با حرفهایتان بر علیه کودک کوچکتر تحریک نکنید. مثلا به جای اینکه بگویید بچه خوابیده نمیتوانیم به پارک برویم. به کودک بگویید: عصر وقتی هوا خنکتر شد به پارک میرویم. مسلما کودک میفهمد که با به دنیا آمدن فرزند دیگر شرایط تغییر کرده اما شما سعی کنید طوری رفتار کنید که این تغییرات برای کودک بزرگتر به تدریج جا بیفتد. مثلا اگر هر شب برای او قصه میگفتید و حالا نمیتوانید هر شب این کار را بکنید اما میتوانید از همسرتان بخواهید که گاهی او نوزادتان را بخواباند تا شما بتوانید برای کودک بزرگتر قصه بخوانید. یا حتی وقتی که نوزادتان آرام است میتوانید آنها را کنار هم بخوابانید و برای هر دوشان قصه بخوانید.