تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان
نیازمندی های
پزشکی- ورزشی-
علمی ... و
آدرس injast.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
داستان دو تريدر .................................................. .................................................. ................................1
اولين تريدر ما فرديست بنام ند (Ned). او تريدري مبتدي بوده و بطور ميانروزي و روي فيوچرزS&P500 كار مي كند. سعي او بر اين بوده است تا تريد هاي موفق و مداومي در طي شش ماه اخير انجام دهد. متاسفانه او در اين راه كارنامه خوبي نداشته است اما دليل عدم موفقيتش؛ روش كارش نبوده بلكه دليل اصلي نرسيدن به اهدافش و ناموفق بودن در كسب درآمد همانا نداشتن كنترل بر روي احساسات خود و عملكرد مداوم بر پايه اميالش بوده است.
در اوايل كار اميد ودلگرمي زيادي بر روي معاملات S&P داشته است. او همچنين در شغل قبلي خود بسيار موفق بوده است و بعنوان مسوول چاپ يك شركت خرده فروش و با اعتقاد به يك كار با كيفيت ؛ تبديل به آدمي موفق شده بود. او هيچموقع در كارش اشتباهات بزرگ و تاثيرگذاري انجام نداده بود. در واقع او طي مدت نه سال مسووليت در شركتش؛ تصوير پيشرو و موفقي براي خود ساخته بود كه مايه مباهاتش نيز بود. در آن زمانهاي نادركه هيچ چيز آنطور كه انتظار داريد خوب پيش نمي رود نيز او با سرعت و كوشش خود سعي بر حل مشكل نموده و در اكثر اوقات بحران را به موفقيت تبديل كرده است.
او با علم براينكه داراي قدرت تصميمگيري صحيح مي باشد؛ اعتقاد داشت كه از اين توانايي مي تواند در تجارت كالا و سهام نيز بهره ببرد. بنابر اين زمانيكه با پيشنهاد سخاوتمندانه اي براي خريد شركتش مواجه شد اين را مجالي خوب يافته و به خود گفت كه اكنون زمان كسب درآمد بيشتر فرا رسيده است و نبايد فرصت را از دست داد.
تصميم به فروش شركت براي او كار سختي نبود. او بطور قطع علاقه داشت تجارت مورد دلخواه در خود را داشته باشد والبته مي دانست بدليل موفقيت در كار قبلي؛ در اين كار نيز موفق خواهد بود. يكي از دلايل ديگر گرفتن اين تصميم بدون فوت وقت اين بود كه طي دو سال اخير بقدري مشغله او زياد شده بود كه نمي توانست وقت لازمه را به خانواده خود اختصاص دهد و ساعات كاري او به هفته اي شصت الي هفتاد ساعت نيز رسيده بود. و اما دليل ديگر؛ علاقه به كار و تلاش در زمينه اي غير از شغل فعلي اش بود.
او مطالعاتي زيادي در زمينه بازار تجارت سهام و كالا انجام داده بود. بسياري از كتب و مجلات در اين زمينه را خوانده بود. او بطور وضوع به اين باور رسيده بود كه ميتواند تجربيات موفق تجاري بدست آوده خود را بر روي بازار سهام و كالا نيز اعمال كند. بدينترتيب با توجه به انجام كار جديد در منزل خود؛ وقت مناسب را به خانواده اش اختصاص خواهد داد. او با تمام وجود به اين باور رسيده بود كه در اين راه نيز موفق خواهد بود. در او هيجان و شعف بسياري ديده مي شد.
دومين تريدر داستان ما فرديست به نام جيمز (James) . او نيز تصميم به معاملات ميانروزي فيوچرزS&P500 گرفته بود. پيشينه او يك مقدار با ند فرق داشت. او طي چهار سال اخير در بازاربازرگاني سهام و ارز شيكاگو(Chicago Mercantile Exchange-CME) و همانجا كه S&P500 معامله مي شود كار مي كرد ولي نه بعنوان يك تريدر؛ بلكه بعنوان يك متصدي ساده. او در بخش خرده فروشي كالا بعنوان متصدي تلفن بوده و كارش اعمال دستورات خريد و يا فروش مشتريان بوده است.
او از همان روز اول كارش در اين بازار تجاري؛ آرزوي كار بعنوان يك تريدر را در سر مي پرورانده ولي ميدانسته كه سرمايه لازم براي ورود به جايگاه يك تريدر را ندارد(سرمايه اي در حدود 200,000$ ). او مي دانست بهترين شانس براي تبديل شدن به يك تريدر همانا يادگيري اين شغل از تريدرها و بقيه افراد مطلع در سطوح مختلف و كسب اطلاعات؛ و سپس شروع از سطحي پايين مي باشد.
جيمز وقت بسياري را به بررسي نحوه كسب موفقيت تريدرهاي اين بازار صرف كرد. او مي دانست كه افراد موفق واقعي از تكنيكهاي ويژه و خاصي بهره مي برند. او مثل بقيه ميدانست بطور قطع هشتاد الي نود درصد تريدرها متضرر مي شوند. او براي خود مشخص كرده بود كه چه مسايلي را كه بايد فرا بگيرد تا در صورت شروع به كار بعنوان تريدر با سرمايه كم؛ در راه موفقيت قدم بردارد. او مي خواست هرچه زودتر اين تجارت را شروع كند.
او يك قسمت از فعاليتش را معطوف به ملاقات با تريدرهاي موفق كرده بود چه تريدرهاي سطح بالا وچه سطح پايين. او بسار خرسند بود از اينكه تصميم خود را با افراد موفق و بعضي دفاترCME درميان گذاشته است. او معتقد بود كه اگر بتواند ازمجموعه اعمال افراد موفق تصويري براي خود ترسيم كند؛ ميتواند توسط آن مدل تجاري خود را تهيه نمايد. او اوقات آزاد خود را صرف بيرون كشيدن اسرار موفقيت افراد موفق مي نمود.
او بسيار چيزها آموخت. او انواع و اقسام متدهاي تكنيكالي استفاده شده در تمام سطوح كاري را ياد گرفت. او تابحال هيچ معامله اي بر روي بازار فيوچرز انجام نداده بود ولي هرچقدر با افراد متخصص بيشتري صحبت مي كرد اعتمادبنفسش نيز بيشتر مي شد. او به اين اطمينان رسيده بود كه مي تواند تريدر موفقي باشند هرچند در سطوح پايين از نظر سرمايه اوليه. اما او هنوز هم به دروس مهم ديگري احساس نياز مي كرد.
ند تريدكردن را با حساب 15,000$ شروع كرد. او تصميم گرفته بود كه در آن واحد فقط يك معامله درحال انجام داشته باشد مگر اينكه به تبحر كافي رسيده باشد. واقعا هم معامله بسيار خوبي انجام داد و 320 واحد سود كسب كرد (800$ بدون در نظر گرفتن كميسيون). طبيعتا ند بسيار خوشحال بود از شروع خوبش.ولي متاسفانه از اين به بعد وقايع بدي رخ داد.
در هر چهار معامله بعدي او متحمل ضرر شد. مشكل اينجا بود كه در دوتا از اين چهار معامله به سود خوبي رسيده بود ولي او چشم به سود بيشتر از آنچه بازار به او عرضه كرده بود داشت. در نتيجه در پايان هفته اول و بجاي دستيابي به سود كم ويا جلوگيري از ضرر در هر چهار معامله او نه تنها 800$ را از دست داد بلكه $1200 ديگر نيز ضرر كرد. اين مساله براي ند بسيار مايوس كننده و گيج كننده بود. اما بر نگراني غلبه كرد چون اين فقط در هفته اول بود. او مسلما در هفته اول كار قديم خود نيز به سود نرسيده بود.
او در هفته بعد نيز مثل قبل شروع به كار كرد و در روز اول يعني دوشنبه دوباره به سود خوبي بالغ بر280 واحد (700$) دست پيدا كرد اما پيشامد قبلي باز هم اتفاق افتاد. او در روز سه شنبه معامله اي باز كرد و به اندازه 120 واحد در سود بود ولي با توجه به اينكه دوست داشت به 200 واحد سود برسد تا به جاي اولش بازگردد تصميم به صبر گرفت. او حد سود خود را برروي 200 واحد تنظيم كرد ولي قيمت تا حداكثر 150 واحد رفت واو توسط تريل نيز اقدام به قفل حد سودي براي خود نكرده بود. قيمت برگشت و او 150 واحد داده شده از طرف بازار را تصاحب نكرد تا اينكه معامله با حد ضرري معادل 400$ بسته شد.
ند بسيار ناراحت است و پشت ميزش نشسته است و دلش مي خواهد ليوان قهوه اش را به ديوار بكوبد ولي خوشبختانه از اينكار صرفنظر نمود چون مي دانست بعد اينكار بايد برود و تكه هاي شكسته ليوان را جمع كند واينكار دلارهاي از دست رفته اش را برنمي گرداند. او فوق العاده ناراحت بود و بدنبال راهي براي جبران
” يكي از مهمترين كارهايي كه شما بايد انجام دهيد اين است كه اهداف روزانه ؛ هفتگي و ماهانه را براي خود تعيين كنيد.“ يكي از تريدر ها در ادامه اين سخنش افزود: ”و سپس شما بايد در راه اين اهداف؛ مدام بر خود نظارت داشته باشيد.“ جيمز ياد گرفته بود كه چگونه اهداف خود را تعبيه كند ولي هنوز تعبير كامل نظارت بر خود برايش جا نيفتاده بود. او مي دانست كه بايد به مفهوم كامل اين عبارت واقف شود.
جيمز همواره و درحد توان به صحبت با تريدرهاي موفق ادامه مي داد. انگار قصد تمام آنها تفهيم يك مساله مهم بود. تعبيه اهداف فوق العاده مهم است ولي تلاش در جهت كسب سود در هر روز بدون داشتن هدف راهي به فنا دارد. اين مساله از طرف تمام تريدرها با هيجان و استرس خاص مطرح مي شد. در واقع مساله تعبيه اهداف از طريق تمام تريدرهاي بسيار موفق با تاكيد و هيجان زياد گوشزد مي شد. جيمز اقدام به تهيه يكسري يادداشتها نمود درباره مسايل روانيي كه در جهت موفقيتش احتياج داشت او همچنين اقدام به تهيه اهداف روزانه اش اعم از سود مورد نياز و ضرر مورد نظر كرد.
جيمز خود را با تريدر نسبتا موفق ديگري به نام باب آشنا كرد. باب راهنماييهاي بسيار خوبي به جيمز ارايه مي نمود. او مي گفت: ”بله من هم با تو موافقم. تو احتياج به تعبيه اهداف خاصت داري. ولي اين را هم بايد بداني كه تو بايد هر روز هر موفقيتت را براي خود متصور كني. تو بايد بطور واضح و شفاف خود را بعنوان يك تريدر موفق بشناسي. اگر تو نتواني خودت را بعنوان يك فرد موفق درديده ذهن خود ببيني؛ نخواهي توانست خود را در جهت موفيت تغيير دهي.“
باب كتابي را كه حتما در اين رابطه بايد خوانده شود را به جيمز توصيه كرد. ”كتاب Psycho Cybernetics را تهيه كن. اين كتاب تمام آنچه كه براي متصور كردن موفقيت در خود به آن احتياج داري را ارايه مي دهد. اين همان كتابيست كه ورزشكاران نيز از آن استفاده مي كنند و خواهي ديد براي تريدرها نيز چقدر سودمند است. براي تبديل شدن به يك تريدر خوب بايد تو خود را بعنوان يك تريدر موفق ببيني حتي اگر هنوز اين مساله به واقعيت نپيوسته باشد.“
جيمز به اين توصيه باب بدون فوت وقت عمل كرد. بيرون رفته يك نسخه از كتاب Psycho Cybernetics را تهيه كرد و بلافاصله شروع به خواندن نمود. جيمز تكنيكهاي مختلف خودنگري را فرا گرفته و شروع به استفاده آنها در مسايل روزانه خود نمود. هرچند او مي توانست تريد خود را شروع كند ولي در طي اين خودبيني او شروع به مشاهده خود با چشم ذهني خود بعنوان يك تريدر موفق نمود واين مساله بخش اعظم دليل موفقيت او را تشكيل مي داد.
ند درباره اوقات سختي كه بر او گذشته است فكر ميكند. او در خود يك احتياج حس مي كرد. احتياج به جستجوي راهي براي كسب نتايج بهتر. او احتمال مي داد مشكل از اينديكاتورها و يا متدش باشد. ند تصميم گرفته بود كه متدي جديد بيابد. او كتابهاي مختلفي براي معامله S&p500 خريد و دوره هاي ديگري را گذراند. هر چه بيشتر غرق مطالب مي شد بيشتر از موفقيتش در آينده اطمينان پيدا مي كرد. ايده ها و نمونه ها بارقه هاي اميد را در او روشن مي كرد.
ند شروع به تريد بر پايه روش جديدش كرد و واقعا هم نتايج واقعا خوبي براي در دو روز گرفت. ولي بعد از آن مرتكب يكسري اشتباه شد. او ضرري داده بود و بسيار ناراحت بود. او يك پوزيشن بدون حد ضرر گرفته بود و مطمئن بود كه سود خوبي كسب خواهد كرد. در حين تصميم به تعبيه حد ضرر ناگهان قيمت در طي 15 دقيقه 600 واحد سقوط كرد. ند تصميم داشت به بازار اجازه ضرر زدن به او را ندهد. او سه معامله ديگر انجام داد و به احساساتش اجازه داد تا بر او تسلط پيدا كند و با اجتناب از حد ضرر اشتباه مهلكي را مرتكب شد.
در آخر روز ند 7000 دلار از دست داده بود. بروكرش بر او فشار مي آورد كه پوزيشنش را كه 1000 واحد در ضرر بود ببندد ولي او مي خواست شب را هم صبر كند تا ضررش پوشش داده شود. بروكر ند قبل از معلق شدنش به او هشدار داده بود. در اين لحظه ند ليوان قهوه اش را پرت كرد. ليوان با صداي بلندي نزديك قفسه كتابها خرد شد. همسرش بطرف اتاق دويد تا ببيند چه اتفاقي افتاده است.
او پرسيد: ”چه اتفاقي افتاده است؟ اين صداي چه بود؟ “ ند نمي خواست پاسخي بدهد وقتي همسرش داشت به تكه هاي ليوان در نزديكي قفسه كتابها نگاه مي كرد. او به ند گفت ميرود تا خرده هاي ليوان را جارو كند.
ند با خشونت به همسرش پرخاش كرد كه: ” ولش كن. “ او از اول آشنايي با او تا به اكنون با يك همچين لحني با همسرش حرف نزده بود. همسرش بدون گفتن حتي يك كلمه از اتاق بيرون رفت. ده دقيقه پيش ند فكر مي كرد ديگر از اين ناراحتتر نمي توان بود ولي الان بدتر از آنموقع شده بود.
جيمز برگه مرخصي دو هفته اي اش را به مسوولش نوشت تا بعنوان تريدر مبتدي اقدام به شروع حرفه جديدش كند. او جداول و چارتهاي لازمه را تهيه نمود. او در طي اين دو هفته حسابش را باز كرد و آماده شد تا با سختكوشي كار را شروع كند. جيمز با خودبيني سعي بر رسيدن به اهداف روزانه هفتگي و ماهيانه داشت. او با تسلط بر خود سعي بر استفاده از فرصتهاي بدست آمده در بازار و به سود رساندن آنها مي نمود. او با لغزاندن استاپ؛ سود خود را گارانتي و بدين طريق از ضرر جلوگيري مي نمود. او آنقدر بر اين تصوير تمركز مي كرد تا آن را به روشنايي و وضوح برساند.
او توجه به افزايش مقدار موجوديش داشت. هرچند سرعت كم بود ولي بطور مداوم انجام مي شد. او احساس مي كرد كه اگر بتواند روزانه فقط 250 دلار كسب كند شروع راه را با موفقيت طي كرده است. او مي دانست تعبيه هدفي مبني بر درآمد هزاران دلار در روز واقعگرايانه نيست.
جيمز تريد را از روز دوشنبه شروع نمود. او هدفش را در ذهنش تعريف كرده بود. او تمام دو ماه پيش را صرف آنچه بايد انجام دهد و عكس العملهاي ممكن تحت شرايط مختلف كرده بود. در حقيقت او آنچه در واقعيت انجام خواهد گرفت را درذهن خود دوره كرده بود. اين كار واقعا به جيمز اعتماد بنفس بخشيده بود. هر چند او تا بحال تريد نكرده بود اما احساس مي كرد قبلا هزاران بار تريد انجام داده است.
اثر كار او را از نتايجش مي توان دريافت. او در روز اول موفق بود. او فقط يك معامله انجام داده و 275 دلار سود كسب كرده بود. او قصد داشت دوباره معامله اي انجام دهد ولي بخاطر آورد كه هدفش بدست آوردن 250 دلار در روز بوده است. اگر چه معامله اي ديگر مي توانست سودي ديگر داشته باشد ولي او ارزش سود كسب شده خود را مي دانست. او تصميم گرفت بقيه روز را تريد بر روي كاغذ انجام دهد و سود كسب شده خود را حفظ نمايد.
يكي از درسهاي مهمي كه جيمز از تريدرهاي موفقي كه مي شناخت (چه سطح بالا و چه سطح پايين) فرا گرفته بود اين بود كه دليل موفقيت در تجارت اينست كه آنان قادر به كشف توانايي خود در كسب سود هستند. او مي دانست آرزوي حركت بازار در جهتي مورد نظر و يا دعا بر حركت قيمتها در مسير سود؛ منجر به رسيدن به هدف نمي شود. آنچه باعث موفقيت تريدر ها مي شود اين است كه بدانند بهترين مقدار سود مورد نظر چقدر است و از ضرر جلوگيري كنند (يا حداقل ضرر را محدود به مقادير كم كنند).
بعنوان مثال جيمز ممكن بود از تريد بعدي خود انتظار 250 واحد سود را داشته باشد ولي وقتي بازار به او 150 واحد سود را هديه مي كند مسلم است كه شما به انتظار خود خيلي اهميت نداده و مي دانيد كه الان 150 واحد سود كرده ايد و به احتمال زياد بيشتر از اين امكانپذير نبوده است. شما هيچوقت نمي توانيد بازار را مجبور به انجام حركت دلخواه خود كنيد. شما نمي توانيد بازار را تحت اختيار خود براي رسيدن به مقاصدتان درآوريد. بنابراين آنچه كه شما بايد بر آن كنترل داشته باشيد تا به سود مورد نظر برسيد؛ همانا خودتان است.
بخاطر مشاهده اين رفتار در اكثر تريدرها؛ انجام دادنش براي جيمز خيلي مشكل نبود. آسان هم نبود ولي براي جيمز بر خلاف بقيه رفتار كردن بسيار مشكلتر مي نمود. با اين روند جيمز نتايج درخشاني را در طي چند هفته گرفت. او بطور ثابت 600 الي 800 دلار در هفته در طول دوماه كسب كرد.
قطعا جيمز نيز مانند هركس ديگر ضررهايي متحمل شد و اشتباهاتي نيز نمود. وقتي جيمز در معامله اي ضرر مي كرد؛ در ذهن خود شروع به مرور كردن مي نمود كه اگر چه كار ميكرد ضررش كمتر وبا چه كاري اجتناب از ضرر صورت مي گرفت. او در ذهن خود تصميم مي گرفت كه اگر موقعيت مشابهي رخ دهد بهترين كار ممكن چه مي تواند باشد. او همين كارها را براي تريد موفقيت آميزش نيز انجام مي داد. او به راههايي فكر مي كرد كه بتوان مديريت بهتري بر روي تريدها انجام داده و سپس اين تصوير را بارها و بارها در ذهن خود مرور كند.
انجام مداوم اين كارها چيمز را به جايي رساند كه سود او در شش ماه اول فراتر از از 15000 دلار شد. او اهدافش را بطور وضوح در ذهن خود ثابت به ثبوت رسانده و اقدام به ارتقا سود در جهت پيشبرد اهدافش مي كرد. آيا عملكردش عالي بود؟ خير؛ ولي او حداقل به اندازه درآمد شغل قبليش سود كسب كرده بود و اين بقدر كافي خوب بنظر مي رسيد. اما او در مسير دلخواهش قرار گرفته بود و از خانه اش تريدش را انجام مي داد.
ند به اندازه جيمز خوشحال و راضي نبود. او درسهايي كه جيمز آموخته بود را از كسي فرانگرفته بود و با كسي مشورت نكرده بود . به اين دليل ند فكر مي كند نبايد بخاطر تريد شغلش را رها مي كرد. او اكنون به كار قبلي خود در چاپخانه رو آورده است. در سر او هنوز رويا و آرزوي تريد موج مي زد. احتمالا او هم مي توانست در اينكار موفق باشد اگر فقط ياد مي گرفت كه چگونه سود بهينه خود را از قبل مشخص نمايد. ولي او هرگز اين كار را انجام نداد.
------------------------------------
مقدمه به اجرا گذاردن بهترين عملكرد
------------------------------------
شما اين عبارت را در سرتاسر اين كتاب مشاهده خواهيد نمود. اين از مهمترين عباراتي است كه شما بعنوان يك تريدر موفق بايد آنرا بياموزيد. اگر شما اين مهارت را سرلوحه كار خود قرار دهيدٌ در اين راه به موفقيتهاي بزرگ دست پيدا خواهيد كرد. اما بدون اين مهارت؛ شما محكوم به شكست هستيد. واقعا به همين سادگيست كه اگر شما ياد بگيريد كه چگونه بهترين متد مورد علاقه تان را به اجرا در آوريد؛ تريدهايتان پولساز خواهد بود و اگر اين كار را ياد نگيريد؛ شما پول زيادي را در تريدهايتان از دست خواهيد داد.
شما ميدانيد كه بازارها (فيوچرز) در مسير هايي حركت مي كند كه مانندش را در زندگي خود نمي يابيد. در آن درجات آزادي بيشتري نسبت به بقيه تجارتها ديده مي شود. شما مي توانيد هرآنچه مورد نظرتان هست را انجام دهيد در هرموقع كه اراده كنيد و در تمام مدت باز بودن بازار. تنها چيزي كه ممكن است سدي در برابر شما ايجاد كند از دست دادن سرمايه است. بغير از اين شما دستتان باز است تا از تمام آزاديهاي موجود در بازار استفاده كنيد.
تريد كردن سواي تمام فعاليتهاي موجود در زندگي شماست. در هر محيطي شما اكثرا مي توانيد بر فعاليتهاي موثر بر آن محيط كنترل داشته باشيد. بطور مثال: اگر شما قصد داشته باشيد به موسيقي گوش دهيد؛ مي توانيد راديو را باز كنيد. اگر شما سوئيچ راديو را بزنيد؛ روشن خواهد شد و اگر سوئيچ را نزنيد؛ روشن نخواهد شد.
يا در مثال ديگر فرض كنيد قصد روشن كردن ماشينتان را داريد. اگر عمل استارت زدن را انجام دهيد ماشين روشن خواهد شد چون شما عملي انجام داده ايد براي تغيير وضعيت موجود. اگر عمل استارت زدن را انجام ندهيد؛ ماشين روشن نخواهد شد. شما بايد تغييري در محيط ايجاد كنيد تا ماشين روشن شود.
در هرروز ما بسياري كار در جهت تغيير محيط انجام مي دهيم. كارت بانكي را در ماشين خودپرداز قرار مي دهيم تا پول نقد دريافت كنيم. كليد دستگاه قهوه ساز را ميزنيم تا قهوه اي براي ما در صبح آماده كند. اينها تغييراتي است كه ما هوشمندانه آنها را ايجاد مي كنيم. ولي در اينجا اختلافاتي ديده مي شود:
در تريد؛ شما نمي توانيد كنترلي بر بازار داشته باشيد. درخواست شما براي حركت قيمت در جهت مورد دلخواهتان اهميتي ندارد و شما هم نمي توانيد بازار را جهتي خاص به حركت درآوريد و قصد شما هم اثرگذار نخواهد بود. ما سوئيچي براي اينكار نداريم. ما هيچ امكاني براي تاثيرگذاري بر بازار در اختيار نداريم.
بنابراين اگر ما نمي توانيم بر بازارهيچ كنترلي داشته باشيم؛ ””پس تنها چيزي كه مي تواند ما را موفق كند اين است كه بتوانيم بر خودمان كنترل داشته باشيم.““ گفتن اين مطلب آسان و انجام دادنش سخت است. واين است واقعيت تريدكردن موفق. مجددا تاكيد مي شود كه اگر شما نمي توانيد بر عملكرد بازار هيچ كنترلي داشته باشيد پس بايد بر عملكرد خود كنترل داشته باشيد.
من با صدها تريدر ملاقات داشته ام. متاسفانه بسياري از آنها در كارشان شكست خورده اند. تعداد قابل توجهي از آنها مهارتهايي كه براي موفقيت لازم و ضروري مي باشد را هرگز فرا نگرفتند. اكثر آنان تمام فكر خود را بر روي پيدا كردن روشهاي تكنيكال و يا مكانيكال متمركز كره بودند. و تعداد كمي از آنها به اين كار تحقق بخشيده بودند كه تعدادشان خيلي كمتر از نصف آنها بود.
”” فردي با ديسيپلين شخصي خوب ولي متد كاري ضعيف كارايي بهتري خواهد داشت از كسيكه ديسيپلين كاري ضعيفي دارد ولي از بهترين متد كاري موجود استفاده مي كند.““
توانا بودن بر انجام متد مورد علاقه مهمتر از بدست آوردن بهترين متد تكنيكال موجود مي باشد. ” فردي با ديسيپلين شخصي خوب ولي متد كاري ضعيف كارايي بهتري خواهد داشت از كسيكه ديسيپلين كاري ضعيفي دارد ولي از بهترين متد كاري موجود استفاده مي كند.“ اين قانون هميشه صادق بوده و خواهد بود.
من مدام با افرادي مواجه مي شوم كه در يك معامله خاص سود بسيار بالايي كسب كرده اند. مثلا من فردي را بخاطر مي آورم كه روزي مرا صدا زد و گفت كه در يك تريد خود بر روي S&p و با سه لات كامل 800 واحد در سود بوده (به ارزش تقريبي 6000دلار). اما با وجود قرار داشتن در اين سود عظيم؛ اين تريدر در تريدش متحمل ضرر شد. وقتي از او پرسيدم چرا با لغزاندن حد ضرر خود؛ سود خود را حفظ نكري جواب داد: من بدنبال سودي بالاتر بودم در حاليكه من مي دانم اين شخص بهترين سود مورد نظر خود را قبلا در ذهنش معين نكرده بود.
مسلما ما همگي خواستار يك همچين سودهاي عظيم هستيم اما چيزي كه نبايد فراموش كرد اين است كه ما نمي توانيم بر بازار كنترل داشته باشيم بنابراين ما بايد براي هر حركتش از قبل تداركي ديده باشيم. پس اگر كسي در تريد بر روي S&p به اندازه 800 واحد در سود رفت (چيزي كه به آساني قابل دسترس نيست) ؛ بايد بهترين كار را انجام داده و از دود شدن اين سود جلوگيري كند تا عنوان برنده بزرگ در اين معامله را از دست ندهد.
اين كتاب به سه بخش تقسيم شده است. بخش اول به نام ” مهارتهايي كه شما جدا احتياج داريد“ مي باشد و شامل تمام مهارتهايي است كه به نظر من شما براي موفقيت در تريد خود بدان احتياج داريد. اينها شامل روشهايي است مانند تعبيه و تكميل اهداف ؛ برنده و بازنده فعال بودن ؛ اجراي بي عيب و نقص تريدتان و غيره ... مي باشد.
بخش دوم بعنوان ” مهارتهايي كه شما قطعا احتياج نداريد“ نامگذاري شده است. فصول اين بخش شامل آرزو كردن ؛ اميد داشتن و دعا كردن مي باشد. همچنين حاوي فصلي به نام ”تريد انتقامجويانه“ نيز هست. فصلي ديگر تحت نام ”احساسات: ترس و طمع “ وجود دارد. اين بخش به شما كمك مي كند تا بر مواردي كه در جهت تريد موفق بايد از خود دور سازيد اشراف پيدا كنيد.
بخش سوم كه آخرين بخش نيز مي باشد شامل موضوعات بكر جمع آوري شده توسط دكتر ماكسول مالتز تحت عنوان سايكو سيبرنتيك است. اين بخش ”چگونه خود را پرورش دهيم“ نام دارد. فصول اين بخش پيشينه عملكردي سايكو سيبرنتيك را معرفي نموده و به شما ياد مي دهد كه چگونه آن را درجهت بهبود نتايج تريد هايتان بكارگيريد. اين بخش شامل مهمترين مطالب كتاب است: خودآموز تمريني و قدم به قدم تلاش براي رسيدن به بهترين و بيشترين سود با جنبه احساسي تريد. اين تمرينها بر پايه كارهاي دكتر ماكسول مالتز و سايكو سيبرنتيك مي باشد.
فصل دوم
ياد بگيريم که ضرر کردن را دوست داشته باشيم!
اين چيزي است که شما هميشه از Trader هاي موفق بازار مي شنويد. و چنانچه مي خواهيد يک Trader موفق، چه در بازار و چه در خارج از آن، باشيد لازم است تا ياد بگيريد که ضرر کردن را دوست داشته باشيد!
در حقيقت ضرر کردن نبايد باعث رنجش شما شود. البته اشتباه نکنيد. شما از پذيرفتن ضرر، خوشحال نخواهيد شد، اما بايد خوشحال باشيد که در زماني که بازار موقعيت سود رساني مناسبي در اختيار شما نمي گذارد، از آن خارج مي شويد.
اغلب افراد اين نکته را به بدترين شکل ممکن ياد مي گيرند (البته اگر ياد بگيرند!). آن ها پيش از آن که بفهمند پذيرفتن ضرر مي تواند خوب باشد، تمام پول خود را از دست مي دهند. Traderهاي موفق به جاي اين که مانند اغلب مردم، چشم خود را بر روي پوزيشن هاي ضرر خود ببندند، خود را در مقابل اين واقعيت مي گذارند که ممکن است اشتباه کرده باشند، و نتيجتاً ايشان زماني که وقت پذيرش ضررشان رسيده باشد، اين کار را با جان و دل و بدون درنگ انجام مي دهند و پوزيشن را با همان ضرر مي بندند.
Trade هاي زيان شما، به عنوان يک انسان، چيزي از شما کم نمي کند. شما Trade زيان ده خود نيستيد. همان طور که شما برد Trade هاي خود نيستيد. آن ها فقط نتايج کار و تجارتي هستند که شما انجام ميدهيد.
من گمان مي کنم علت آن که بسياري از افراد با راحت شدن از شر پوزيشن هاي ضرر خود مشکل دارند، آن است که فکر مي کنند اين پوزيشن ها، انعکاسي از شخصيت خود ايشان است. چه تفکر اشتباهي! Trade هاي زيان شما، به عنوان يک انسان، چيزي از شما کم نمي کند. شما Trade زيان ده خود نيستيد. همان طور که شما برد Trade هاي خود نيستيد. آن ها فقط نتايج کار و تجارتي هستند که شما انجام مي دهيد.
ضرر جزئي لاينفک از اين کار است. تقريبا تمامي Trader هاي موفق، هر روزه و هر روز، پوزيشن هاي زيان ده دارند. اما خود را درگير اين تفکر که اين ضررها بخشي از ايشان است نمي شوند. مي دانند و آگاهند به اين که اين بخشي از کار است. و هر چه زودتر از شر اين ضرر خلاصي يابند، سريع تر مي توانند به دنبال موقعيت مناسب بعدي بگردند تا سودي دريافت کنند. البته گفتن اين حرف بسيار آسان تر از عمل کردن به آن است، ليکن، اين امر حقيقت پول درآوردن در اين بازار است.
يکي از دوستان من بيش از 15 سال است که Trader بازار S&P است. شايد بتوان او را يکي از 5 Trader برتر S&P و حتي يکي از 25 Trader برتر جهان ناميد. خانه اي که او در آن زندگي مي کند، 14 اتاق خواب و 6 گاراژ دارد! به وضوح او يکي از بهترين هاي اين حرفه است.
او تقريبا هر روز هزاران دلار در Trade هاي ضرر ده خودش از دست مي دهد. شايد ميزان پولي که او ظرف يک روز از دست مي دهد از پولي که خيلي از مردم ظرف يک ماه به دست مي آورند بيشتر باشد. اما مشخصاً او هزاران دلار هم در پوزيشن هاي سود ده خود به دست مي آورد. آن چه او آموخته است، اين است که بپذيرد، ضرر بخشي از اين بازي است، و هر چه زودتر بتواند ضرر خود را متوقف کند، زودتر نيز مي تواند يک موقعيت سود ده بيايد. عين اين امر در مورد شما هم صادق است، گرچه در مقياسي کمي کوچکتر.
يکي از مهم ترين نکاتي که بايد بياموزيد آن است که «چرا دوباره فکر کردن به احتمال زيان ده بودن پوزيشن اينقدر مهم است؟» اگر اين را از قبل به خود نياموزيد، ممکن است در زمان وقوع باعث وحشت شما شود و به يکباره با همان موقعيتي مواجه شويد که هميشه از وقوع آن مي ترسيديد. بعبارت ديگر آن بلايي که نبايد بر سر شما مي آيد! اما چنانچه ياد بگيريد که اين اصول را درک کنيد و بپذيريد، تنها آن گاه قادر خواهيد بود از تبديل شدن پوزيشن هاي زيان ده خود به ضررهاي هنگفت و يا حتي از دست رفتن کل سرمايه - و بدبخت شدن! - جلوگيري نماييد.
مارک داگلاس، نويسنده کتاب Trader منظم مي گويد: «پوزيشن هاي زيان ده را، به مجرد آن که متوجه شديد زيان ده هستند، متوقف کنيد! زماني که ضررها اين گونه مشخص مي شوند و بلافاصله جلوي آن ها گرفته مي شود، ديگر چيزي براي دست دست کردن، بالا-پايين کردن، سنجيدن و يا قضاوت کردن نمي ماند و نتيجتاً چيزي نمي ماند که بتواند شما را وسوسه نمايد. بدين ترتيب تهديدي براي اين که به خود اجازه دهيد که مرتکب اشتباهي بزرگ و خسارتي عظيم شويد از بين خواهد رفت! اما اگر چشم باز کرديد و ديديد که در حال دست دست کردن و بالا و پايين کردن و شک و شبهه هستيد، در اين صورت يا نمي دانيد که ضرر چيست و يا جلوي آن را بلافاصله بعد از آن که آن را تشخيص داده ايد، نگرفته ايد. در هر دو حالت اگر اين کار را نکنيد و پوزيشن شما بازگردد و به شما سود دهد، با اين کار خود، رفتاري نادرست را در خود تقويت کرده ايد که بدون شک منجر به يک فاجعه براي شما خواهد شد. و چنان چه پوزيشن بازنگردد و ضرر بيشتر شود، آن گاه با اين کار يک چرخه عذاب براي خود ساخته ايد که وقتي که شروع شد، متوقف کردن آن بسيار دشوار خواهد بود.»
اين مطلب ادامه مي يابد تا آن جا که نويسنده مي افزايد «بخاطر داشته باشيد که ترس حقيقتاً تنها چيزي است که ما را از ياد گرفتن بازمي دارد. اگر همواره نگران اين باشيد که کاري که انجام خواهيد داد (و يا انجام نخواهيد داد) در جهت منافع شما هست يا خير، هيچ گاه نخواهيد توانست چيزي جديد درباره طبيعت و ذات رفتار بازار فرا بگيريد. با مشخص کردن و متوقف کردن ضررهاي کوچک خود، به خود اين امکان را مي دهيد تا بهترين راه ها را براي بال و پر دادن و اضافه شدن به سودهاي خود را فرا بگيريد.»
اگر بتوانيد معنا و مفهوم اين ضررها را براي خود تغيير دهيد، به اين حقيقت ايمان بياوريد که جلوي ضرر را، به محض تشخيص دادن آن بگيريد، آن گاه قادر خواهيد بود تا از نگراني اي که ممکن است همان پوزيشن ها اکنون براي شما ايجاد مي کردند، خلاص شويد. به همين دليل است که «ضرر کردن را دوست داشته باشيم» اين قدر مهم است! اين کار شما را در موقعيتي بسيار بهتر قرار مي دهد تا سود کنيد!
فصل چهارم
منعطف باقی ماندن
سالها پیش یکی از تریدر های موفق در ضمینه s&p مرا نصایحی کرد.او گفت هرگز با یک ترید ازدواج نکن.
مایکل داگلاس نیز به چارلی شین گفت هرکز در مورد سهام احساساتی نشو(در فیلم وال استریت).
این جملات چیزی فراتر از یک نصیحت است.اگر شما منعطف نباشید و به ترید های خود بچسبید هرگز در این تجارت موفق نخواهید شد.
اصولا مفهوم مطلب بالا بسیار ساده است.هرچقدرهم که احساس قوی نسبت به یک ترید داشته باشید باید مصمم به تسلیم شدن در برابر آن در یک لحظه باشید.یک اتفاق معمول این است که یک تریدر در یک ترید گیر کرده و اهمیت بیش از حدی به آن میدهد.
برای مثال من با تریدر های زیادی صحبت کرده ام که همگی یک احساس مشترک رو در زمان ترید تجربه کرده اند.حتی خود من نیز این گاهی چنین احساسی دارم.در این لحظه شما حس میکنید که حتما در این ترید خاص تصیم شما درست است .این باعث میشود تا شما انعطاف خود رادر مورد زمان خروج از دست بدهید.حتی اگر بازار علایمی بر خلاف پوزیشن شما نشان بدهد باز خیلی از تریدرها آنچنان بر عقیده خود پافشاری میکنند که نمیتوانند آنقدر منعطف باشند تا تصمیم درستی در مورد منفعت خود بگیرند.(کاری که تنها راه برای موفق بودن است)
خیلی از مواقع زمانی که چنین اتفاقی میافتد تریدر این احساس را دارد که گویی آخرین تریدیست که انجام میدهد.عدم انعصاف تجارت شما را به سرعت از بین میبرد.برای ابنکه تریدری موفق باشید باید مصمم باشید تا براحتی وسریعا تصمیم خود را عوض کنید.شما مطمینا نمیتوانید زمانی که یک پوزیشن باز دارید همواره با خود بجنگید زیرا نتیجه آن چیزی بجز خرابی نیست.
در دنیای واقعی گاهی داشتن یک حس تکبر میتواند مفید واقع شود.انسانهای بسیاری وجود دارند که فکر میکنند همواره درست میگویند وهمچنان توانایی آن را دارند که بقیه را نیز متقاعد سازند.این امر در مورد خیلی از مردم صدق میکند .انسانهای با این خصوصیت احتیاجی ندارند تا در دنیای واقعی زیاد منعطف باشند یا حداقل احتیاج ندارند تا با کسانی که میتوانند آنها را قانع کنند منعطف باشند.
اما در بازار منعطف نبودن و نپذیرفتن اشتباه کاری به جز از بین بردن حساب تجاری شما انجام نمیدهد.
البته هبچکس نمیخواهد بپذیرد که اشتباه میکند.چه کسی دوست دارد که در اشتباه باشد؟
من در مورد آن به شکل دیگری نیز نگاه میکنم.در مورد اشتباه کردن در یک پوزیشن بازنده فکر نکرده یلکه
مسیله را بدین صورت میبینم:
"اگر از این ترید بد خارج نشوم (که پتانسیل کمی دارد) سودهای گذشته و آینده مرا از بین میبرد و من نمیخواهم هیچ چیز سود های مرا از بین ییرد."
این تفکر به من کمک میکند تا منعطف تر باشم و از بستن تریدهای خود با ضرر نترسم.من آموخته ام تا در اینگونه موقعیتها انعطاف داشته باشم زیرا همواره میخواهم که سودهای خود را از دست ندهم.
هرچقدر انعطاف کمتری در مورد ترید های بد از خود نشان دهم به همان میزان آنها بیشتر تریدهای سود ده مرا از بین میبرند.من همواره در حال محافظت از سود تریدهای خوب خود هستم زیرا هر ماه با آنها زندگی خود را میگذرانم.
همواره بخاطر داشته باشید که هر چقدر منعطف تر باشید تجارت شما موفقتر خواهد بود.در حقیقت مقدار درآمد شما رابطه مستقیمی با انعطاف شما دارد.فکر نمیکنم که دلیلی محکمتر از این برای منعطف بودن وجود داشته باشد.
فصل يكم - تعبيه و تكميل اهداف واقعگرايانه
يكي از مسائلي كه من در مراحل اوليه شروع كارم فهميدم اين بود كه تعبيه اهداف از پيش تعيين شده ؛ از اقدامات اوليه تمام تريدرهاي موفق مي باشد.
در واقع من نمي دانم شما اينكار را انجام داده ايد يا خير؛ ولي اينكار افراد را در بهترين شرايط قرار مي دهد. مردم وقتي بهترين عملكردشان را از خود برجاي مي گذارند كه از قبل؛ اهدافشان را بطور روشن و آشكار در ذهنشان ترسيم كرده باشند. اين يكي از راههاي جهت دادن به فعاليتهاي ذهني است. زمانيكه ما اهدافمان را بطور وضوح در ذهنمان ترسيم مي نماييم، ناخودآگاه ذهن ما نيز شروع به فعاليتي سخت كرده و كمك بزرگي به ما مي كند تا به اهدافمان برسيم. بوسيله اينكار بدون بكارگيري از چالشهاي ذهني و فشار بر روي اراده خود؛ آن را بطور خودكار در مسير مورد دلخواه قرار مي دهيم. ( اين از موارديست كه با شروع يادگيري سايكو سيبرنتيك خواهيد آموخت).
موضوع مهم ديگري كه مطرح مي باشد اين است كه شما علاوه بر به تصوير كشاندن اهداف در ذهن بطور واضح؛ سه شاخصه ديگر را نيز بايد در نظر بگيريد:
1) هدف شما بايد واقعگرايانه باشد.
2) هدف شما بايد قابل حصول باشد.
3) هدف شما بايد قابل اندازه گيري باشد.
فصل يكم - تعبيه و تكميل اهداف واقعگرايانه
هدف شما بايد واقعگرايانه باشد. اين بدان معني است كه در هدف شما؛ تواناييهايتان نيز لحاظ شده باشد. البته اين هدف مي تواند طوري تنظيم شده باشد كه مقصودش كسب يك ميليون دلار در عرض يكسال باشد، اما اين به احتمال زياد دور از واقعگرايي مي باشد چون فعلا از محدوده تواناييهاي شما خارج است.
هدف شما بايد قابل حصول باشد. اين شرط هم مانند شرط قبل ضروري است. دوباره ذكر مي كنم كه هدف شما بايد در حد توانتان باشد. در اين مورد مي توان يك مثال ذكر كرد كه اگر سعي شما بر اين باشد كه بطور متوسط در روز 250 تا 500 دلار كسب سود كنيد؛ شانس شما براي رسيدن به اين هدف بسيار بيشتر از رسيدن به يك ميليون دلار در سال در ابتداي تجارتتان است. منظور مرا اشتباه متوجه نشويد چون بنظر من اگر شما عملكردتان در راه هدفتان بسيار خوب باشد؛ دليلي ندارد كه شما نتوانيد آن را ارتقا دهيد. اما شما بايد حتما از يك هدف قابل دسترسي شروع كرده و سپس به آن بال و پر بدهيد. من اكيدا پيشنهاد مي كنم كه با يك هدف كوچك شروع كرده و سپس آنرا ارتقا دهيد.
هدف شما بايد قابل اندازه گيري باشد. اين چيزيست كه اكثرا مردم در آن اشتباه ميكنند. هركس دوست دارد ثروتمند شود يا اقبالي در بازار بدست آوريد. اين ممكن است بعنوان اهداف همه افراد درنظر گرفته شده باشد. ولي شما هم مي دانيد كه هدف واقعي اين نيست. هدف بايد قابل اندازه گيري باشد. شما بايد توانايي اين را داشته باشيد كه وقتي از هدف خود دور شده باشيد؛ خارج شويد و واقف باشيد بر اينكه چه زماني به اهداف مقطعي خود رسيده ايد. اگر هدف قابل اندازه گيري نباشد؛ شما گم خواهيد كرد كه الان در چه موقعيتي قرار داريد و اگر اوضاعتان خوب نيست اشراف نخواهيد داشت كه چگونه بطرف هدف تغيير مسير بدهيد.
فصل يكم - تعبيه و تكميل اهداف واقعگرايانه
در اوايل زمانيكه من شروع به تريد كرده بودم درباره چگونگي كسب سود تريدرهاي مختلف گفتگوهاي زيادي انجام دادم و زمان زيادي براي اين كار صرف كردم. من دريافتم هرچه بيشتر با تريدرها صحبت مي كنم بيشتر متوجه اين نكته مي شوم كه برآيند صحبت همه آنها به يكسو جهت گرفته مي شود.
مهمترين چيز براي تبديل شدن به يك تريدر موفق تعبيه اهداف واقعگرايانه و قابل اندازه گيري مي باشد. در واقع سعي و تلاش صرف براي كسب سود بدون داشتن هدف راهي به فنا دارد.
تاكيد اكثر تريدرهاي موفقي كه مورد مشورت من قرار گرفتند اين بود كه تعيين اهداف؛ نقش كليدي در موفقيتشان بازي كرده است. اين قدم اول براي پا گذاشتن در اين راه است. در تعيين اهداف نبايد فقط بر تعبيه اهداف واقعگرايانه و قابل اندازه گيري بسنده كرد بلكه شما احتياج داريد كه رسيدن به اين اهداف را بطور روزانه در ذهن خود متصور و مجسم نماييد.
”” چيزي كه به اندازه تعبيه اهداف ويژه؛ اهميت دارد اين است كه شما بايد خود را هر زمان و همه وقت در رسيدن به اين اهداف؛ موفق ببينيد. اگر نتوانيد خود را با چشم ذهنتان بصورت فرد موفقي ببينيد؛ براي تبديل شدن به فردي موفق شانس زيادي نخواهيد داشت و عملي نخواهد شد!““