تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان
نیازمندی های
پزشکی- ورزشی-
علمی ... و
آدرس injast.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
"سیمین معتمد آریا" را همه به نام "فاطمه" می شناسند. در فیلم هایش جای خیلی از زن های این خاک نشسته؛ از پیرزنی که در گیلانه پسر جانبازش همه زندگی اش بوده، تا مادر یک دختر معلول در اینجا بدون من. با صدایش در مدرسه موش ها کودکی مان را گذراندیم و آنقدر چهره مادر گونه اش را دیدیم که حتی مادری کردنش برای یک عروسک در کلاه قرمزی و پسرخاله هم برای مان باورپذیر بوده است. "سیمین معتمد آریا" را همه به نام "فاطمه" می شناسند. او یکی از نسل اولی های سینمای بعد از انقلاب است و هفتم آبان سالروز تولد اوست. به همین بهانه زندگی ۵۰ سا له اش را زیر ذره بین می گذاریم تا بهتر بشناسیمش و شاید از او درس بگیریم.
1) آهسته و پیوسته... فاطمه معتمدآریا از سال ۶۴ با فیلم "جدال" به طور رسمی به جمع بازیگران سینمای ایران وارد شده و پله های ترقی را یکی یکی طی کرده است. چندی پیش جهانگیر کوثری در مورد او به روزنامه شرق گفته بود: "او سینما را از نوجوانی شناخته و به دلیل آن استعداد ژنتیک که دارد، توانسته سیر تکاملی را به خوبی طی کند. او یک روزه هنرپیشه نشده است؛ از عروسک گردانی شروع کرد، به نقش های کوتاه رسید و این مراحل را یک به یک طی کرد و یک اساس و بنیان برای خود در بازیگری گذاشت. تفاوت معتمدآریا با دیگر بازیگران این است که هر لحظه حاضر است در هر نقش متفاوتی ظاهر شود؛ در نقش های کمدی، سالارانه و نقش های متفاوت دیگر." 2) از مردم فاصله نگیرید شاید همین نگاه او به همنوعانش باعث شده بود که مجتبی میرطهماسب در روزنامه شرق این طور توصیفش کند: "کافی است شما یک راسته خیابان را با او هم قدم شوید. کمتر کسی برای عکس گرفتن با او می آید، همه می آیند برای گفتن درددل و مشکلات شان با سیمین. زن، مرد، پیر و جوان سفره دل شان را برای او باز می کنند. سیمین نبض جامعه را می شناسد، این آغوش باز او برای رویارویی با مردم و مشکلات آن ها و حتی سرک کشیدن به فضاهایی که ممکن است با مشکلاتی همراه باشد جزو جدانشدنی از سیمین است و همین است که او را سیمین ماندگار سینمای ایران می کند."
3) هرگز تکرار نشوید معتمد آریا اهل تکرار نیست. برای او هنر حرف اول را می زند و هرگز به سینما به عنوان یک فعالیت صرفا تجاری نگاه نکرده است. او در یکی از مصاحبه هایش گفته بود: "من آدم قائم به ذاتی در کارکردن هستم و از این که نقش تکراری را بازی کنم همیشه خودداری کرده ام. در هر فیلمی که بازی کردم بعد از آن اکثر سناریوهایی که به من دادند تکرار همان نقشم در آن فیلم بوده، فقط یا رنگ و لعاب یا اسمش تغییر کرده و من هرگز در بدترین شرایط روحی، مالی و هر چیزی که فکرش را بکنید حاضر نشدم خودم را در یک بخش جزئی هم تکرار کنم."
4) کم توان ها را فراموش نکنید افتخارات معتمد آریا کم نیست. او را نباید تنها یک هنرمند کار کشته بدانیم؛ معتمد آریا در کنار فعالیت های هنری اش، دستی هم در امور خیریه دارد. او در سال ۸۶ به عنوان "نخستین سفیر مهرآفرین" معرفی شد و در مراسم معرفی اش گفت: "هر کدام از ما سهمی داریم، می توانیم سهم خود را برداریم و بقیه را به کسانی بدهیم که سهم شان پیش ماست. من در کار سینمایی تجلی اندیشه کارگردانم و در اینجا تجلی مهربانی یک ملت، امیدوارم شایسته باشم که بتوانم این جمع مهربان را دوباره در کنار هم جمع کنم."معتمدآریا در یکی از مصاحبه های دیگرش که به مناسبت اکران فیلم "اینجا بدون من" صورت گرفته بود، گفت:"خیلی مفتخرم که می توانم با خانواده ها و کودکانی که معلولیت دارند ارتباط داشته باشم مثلا موسسه "رعد" یا یک کارخانه ای در قزوین هست که تمام مسئولان و کارکنانش معلول هستند. آدم در برابر توانایی های آن ها احساس ضعف شدید می کند. وقتی با آن ها در ارتباط هستید بعد از یک مدت فراموش می کنید که از نظر جسمی بین تان تفاوتی وجود دارد. آن ها نیروی مضاعفی برای انجام کارهای مثبت دارند."
5) از تیم تان جدا نشوید برای معتمدآریا همه چیز در قالب تیمش تعریف می شود. او به دنبال اثبات برتری اش نیست و سعی می کند با هم تیمی هایش همراه شود و به جای اثبات بالاتر بودنش کار تیم را بالاتر ببرد. به همین دلیل به روزنامه شرق گفته بود: "چیزی که بیشتر از همه برایم اهمیت دارد، این است که همه در یک سطح بازیگری قرار بگیریم. این اصلی است که به آن اعتقاد دارم و عمل می کنم. گاهی اوقات برای همکارانی که نخستین بار است با هم کار می کنیم، رفتار من خنده دار می شود. معمولا سعی می کنم همکارانی که در کنار من کار می کنند را بالا ببرم. هیچ وقت دوست ندارم کسی از من پایین تر باشد یا من بالاتر از همه باشم."
6) به ریشه ها پایبند باشید قدرشناسی او را تنها در رفتارش نمی بینیم. او بارها و بارها در عین به رسمیت شناختن توانایی هایش، خودش را به پیشکسوتان سینمای ایران وابسته می داند: "جهان در حال حرکت است و ما ناگزیریم که خودمان را نزدیک کنیم و این مسئله نیازمند شناخت دقیق از گذشته فرهنگی ماست. من به عنوان فاطمه معتمد آریا اگر ندانم ریشه هایم در سینمای ایران کجاست دیگر شاخ و برگی نمی توانم داشته باشم. من بازیگری هستم که نوع کار خودم را وابسته به هنرمندان پیش از خودم می دانم و فکر می کنم سال های دوری که سینمای ایران طی کرده تا به اینجا برسد، شکل دهنده هویتی بوده که امروز من به عنوان یک بازیگر دارم."
7) بی زحمت هیچ چیز به دست نمی آید او که ۳۰ سال با سینمای ایران زندگی کرده و هرگز خودش را از این مسیر جدا ندانسته است، انتقادهایی هم به نسل جدید سینما وارد می کند. او در مصاحبه اش گفته: "این ویژگی نسل جوان امروز است. به دست آوردن چیزی بدون زحمت، خودشان هم هیچ تقصیری ندارند. بخشی از آن مربوط به شرایط اجتماعی می شود و بخش دیگر آن مربوط به حمایت بیش از حد خانواده ها از فرزندان شان، آن ها هم مقصر نیستند، والدین می خواستند امنیتی که در جامعه حس نمی شود را در خانه برای فرزندان شان فراهم کنند. این نسل نمی خواهم بگویم همه، حتما استثنا هم دارد از سینما طلبکار است، در نتیجه قرار نیست به چیزی فکر کند. قرار است طالب چیزی باشد."
دوران احمدی نژاد، فاطمه معتمدآریا کجاها بود؟ سینمای ایران به گذشته قابل احترام بازگشت
معتمدآریا نقش اصلی "پریناز" و دو سکانس اصلی "قصه ها" را بازی می کند، غروب روز ۲۳ آذر این خبر روی بخش فرهنگ وهنر خبرگزاری ها قرار گرفت: "دوفیلم "قصه ها" و "پریناز" پروانه نمایش گرفتند." پس از تماس های پی درپی سرانجام ساعت ۱۰ شب توانستیم از طریق تماس تلفنی با این هنرمند محبوب "فاطمه معتمدآریا" که در هر دو این فیلم ها حضور دارد، درباره سه سال دوری از سینما و سال های پیش رو گپی کوتاه داشته باشیم که حاصلش را در ادامه می خوانید: - در این سال هایی که از سینما دور بودید و حالا بعد از سه سال، تقدیر روی خوش نشان داده و امسال شما با دو فیلم "قصه ها" و "پریناز" در جشنواره فجر دوباره میهمان پرده های سینما هستید، تحلیل و احساستان چیست؟
نمی توانم بگویم تحلیل یا احساس خاصی دارم. هنوز در ذهنم چند فیلم دیگر هست مثل "صدسال به این سال ها" که شش سال پیش ساخته شده و هنوز مجوز نگرفته. برایم جالب است. این خبر را هم اکنون از شما شنیدم چون اخبار سینمایی را خیلی سال است که دیگر نمی خوانم. به سایت ها هم نمی روم و اخبار را پیگیری نمی کنم. فکر می کنم اکران این دو فیلم قدم بزرگی است که وزارت ارشاد برداشته و نشانه این است که سوءظن ها و سوءتعبیرها و برچسب های نامناسبی که در این سال ها به سینما زدند، با نگاه بی طرفانه در حال از بین رفتن است. آفت سوءظن که در این چندسال در جامعه پخش شده، تاثیر مستقیم خود را بر سینمای ایران و بخش فرهنگی گذاشته است، اما خوشبختانه با شعور و تدبیر مسوولان فرهنگی دولت جدید، روند خوبی در حال انجام است. باید شکرانه این نگاه خردمندانه را به جا آورد که موجب بازگشت سینمای ایران به دوران قابل احترام خود خواهد شد. خوشحالم نگاه توأم با سوءتفاهم و تهمت زنی جای خود را به قضاوت عاری از اغراض و اتهام داده است. این روند، بی شک نشانه این است که سینمای ایران، در حال عبور از موانعی است که سر راه فعالیت آن ایجاد شده بود.
- در این دوفیلم دونقش بسیار متفاوت ایفا کرده اید. تصور می کنید در فجر امسال که تصویر شما بعد از مدت ها بر پرده سینماها نقش می بندد، واکنش مردم نسبت به این دونقش چگونه باشد؟
نمی خواهم بگویم این دو نقش، برای مردم تصویری لذت بخش یا خوشایند ایجاد خواهد کرد. چون "قصه ها" ادامه نقش "نوبر" فیلم "روسری آبی" است؛ من کار خاصی نکردم، ایفای نقش محدودی بوده به خواست کارگردان که باید بگویم من نقش بازی نکردم، فقط کمک کردم ایده خانم بنی اعتماد اجرا شود. در "پریناز" اما سعی کردم به کمک کارگردان یک نقش متفاوت از آنچه از من دیده شده را ایفا کنم. از این فیلم چهارسال است که بی خبرم. یک بار فیلم را دیدم، قبل از هر ممیزی و امیدوارم آن چیزی که روی پرده سینماها به نمایش درمی آید، آنقدر دور از آن چیزی که من بازی کردم نباشد تا دلم بسوزد.
- در این سال ها که از حرفه تان دور بودید، چه آموزه هایی از این دوران داشتید؟
من زندگی عادی خودم را داشتم. فقط زندگی کاری ام متوقف شده بود. اما زندگی جریان داشت. نمی توانم بگویم سخت گذشته یا زندگی ام را به خاطر این اتفاق از دست دادم فقط می توانم بگویم متاسفم. چون رابطه مردم در این چند سال با بخش فرهنگی قطع شد و من هم جزیی از آن بودم.
- شما دراین سال ها خواه ناخواه به خاطر عملکرد و تفکراتتان نوک پیکان بودید، درباره این موضوع چگونه فکر می کنید؟
من اصلا نمی فهمم چه خبر است و چه اتفاق هایی افتاد. من اصولا قانونمندم. حاضر نیستم کار غیرقانونی انجام بدهم. جالب است افرادی هستند که وقتی مقید و قانون مدار باشی وادارت می کنند کار غیرقانونی بکنی یا اینکه اصلا تو را غیرقانونی جلوه می دهند. این از کجا سرچشمه می گیرد؟ واقعا عقل من نمی رسد. نمی خواهم بهش فکر کنم. این قدر برایم کار فرهنگی مهم است که حاضر نیستم وقتم را برای فکرکردن به اینکه این همه جفا در این سال ها در حوزه فرهنگ از کجا آمده تلف کنم. اگر بخواهم به این چیزها فکر کنم باید بگویم برخی از آنها که مسوول تصویب سناریو بودند یا پروانه نمایش دادند اکنون متهم به سوءاستفاده مالی هستند یا... اگر بخواهم به این چیزها فکر کنم یا باید خیلی غصه بخورم و فکر کنم که این آدم های ناصالح چطور به بخش فرهنگی راه یافتند یا باید بخش فرهنگی یک تنه با آن مبارزه کند و بار مشکلاتش را به دوش بکشد وقتی می بینم برخی کسانی که به سناریوهای خانم "بنی اعتماد" اتهام غیراخلاقی می زدند اکنون، خود، به اعمال غیراخلاقی متهم شده اند.
- فکر می کنید این همه دوری از سینما، دوری از حرفه شما ارزش این را داشت که اینگونه عمل کنید؟
من هیچ کاری نکردم. فقط خودم بودم و به کارم اعتقاد داشتم. وقتی یک نفر ۲۰ وچندسال تلاش می کند از ابتذال به دور باشد طبیعی است وقتی آدم های مبتذل بر سر کار بیایند دیگر جایی ندارد. من فقط در برابر این ابتذال ایستادم و طبیعتا از بابت آن خوشحالم.
- در این مدت چه کارهایی جز فعالیت های بشردوستانه کردید؟
من هرکاری قبلا می توانستم انجام دهم و قبلا فرصتش را نداشتم انجام دادم. بخشی از وقتم صرف خانواده شد، بخشی از آن صرف فعالیت های بشردوستانه و بخش زیادی هم صرف داوری جشنواره های مختلف سینمایی مثل جشنواره های ابوظبی، روتردام، دوبی، سوئد، استونی، هند، چین و تقریبا همه جای جهان را چرخیدم.
- هشت سال دوران احمدی نژاد و مدیریت سینمایی شمقدری برای شما چگونه گذشت؟
چهارسالش را که کار کردم، نفهمیدم چقدر سخت بود کارکردن در این چهارسال. چهارسال بعدش را هم که اجازه کار نداشتم و نشستم ببینم چرا اجازه کار ندارم.
- سال های پیش رو و مدیریت سینمایی آقای ایوبی را چطور ارزیابی می کنید؟
فکر می کنم الان یک خرد جمعی در سینما حاکم است با مدیریت های جدید و برخوردهای جدید با وجود آقای جنتی و درایت آقای ایوبی. فکر می کنم ما همان طور که اول صحبت هایمان گفتم داریم رجعت می کنیم به گذشته قابل احتراممان.
- شما با وجود روزهای تلخی که در چهارسال دولت قبل از سرگذراندید، ۲۴خرداد رای دادید و مردم را هم به رای دادن تشویق کردید. آیا آن روز چنین روزی را پیش بینی می کردید؟
کاملا. اگر غیر از این می شد شاید به باورهای خودم شک می کردم. به این باور که بی خردی همیشه پایدار نیست.
:: موضوعات مرتبط:
سینما،
، :: برچسبها:
هفـت درس از زنـدگی فاطـمه معتـمد آریا,
نویسنده : مسعود , مهتاب
تاریخ : پنج شنبه 1 اسفند 1392
موزهٔ سینمای ایران، یکی از موزههای استان تهران است. در این گنجینه عکسها، اسناد و وسایل و تجهیزات قدیمی سینما از شخصیتهای سینمایی نظیر دوبلورها و فیلمسازان و نیز پشت صحنه فیلمهای بزرگ، پوسترها و دیگر چیزهای وابسته به سینما به نمایش گذاشته شده است. این موزه شامل چند سالن با عنوان های دفاع مقدس، کودک و نوجوان، دوبله و موسیقی و ارامنه است.
آیین اختتامیه سومین جشنواره بین المللی جام جم، شامگاه چهارشنبه (25 دی 92) با حضور عزت الله ضرغامی رئیس سازمان صدا و سیما و جمع کثیری از هنرمندان کشور در مرکز همایش های بین المللی صدا و سیما برگزار شد که گوشه هایی از مراسم اهداء جوایز و همچنین حاشیه های این مراسم تقدیم شما دوستان هنردوست در گروه پرشین استار می شود.
لطفا تا باز شدن كامل عكسها شكیبا باشید اگر تصاویر برای شما قابل نمایش نیست بر روی لینک موجود در ابتدای ایمیل کلیک کنید
:: موضوعات مرتبط:
سینما،
، :: برچسبها:
هنرمنـدان در حاشیـه سومین دوره جشنـواره جام جـم,
ختتامیه سومین جشنواره بین المللی جام جم,
عزت الله ضرغامی رئیس سازمان صدا و سیما ,
نویسنده : مسعود , مهتاب
تاریخ : یک شنبه 27 بهمن 1392
"آنها آدم مشهوری هستند، پس وضع مالی شان توپ است"، این جمله ای است که خیلی از ما هنگامیکه درباره یک هنرمند و با یک ورزشکار حرفی به میان می آید می گوییم اما جالب است بدانید خیلی از بازیگران و حتی ورزشکاران به خاطر مشکلات اقتصادی کشور که در حال حاضر کمر خیلی ها را خم کرده است برای اینکه بتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند، یا بازیگری را به عنوان شغل دوم پذیرفته اند و یا شغل دومی برای خود دست و پا کرده اند.
مهدی فخیم زاده: استاد بازیگری
شاید نخستین چیزی که درباره شغل دوم آقای فخیم زاده به ذهنتان برسد این است که او در یک باشگاه ورزش های رزمی را تعلیم می دهد. اما اشتباه می کنید هر چند مهدی فخیم زاده در رشته های رزمی برای خودش استادی است اما باید بگویم که او همراه هما روستا، همسر استاد سمندریان، مدرس کلاس های آزادی بازیگری آموزشگاه استاد حمید سمندریان هستند. جالب است سری هم بزنیم به شاگردان این اساتید: امیر جعفری، ریما رامین فر، یوسف تیموری، نگار فروزنده، محمدرضا فروتن و پارسا پیروزفر. این بازیگران که امروز جزو بهترین ها هستند از هنرجویان این کلاس ها بوده اند.
ستاره اسکندری: طراح لباس
ستاره اسکندری صاحب یک مغازه طراحی لباس در یکی از پاساژهای مشهور تهران است و تا به حال چندین شوی لباس برگزار کرده است. او بیشتر دوست دارد از هنرهای سنتی ایران ایده بگیرد و از پارچه هایی استفاده می کند که رنگ و لعابی اصیل دارد.
لاله اسکندری: زیباسازی
طرح ها و کاشیکاری وی در تقاطع بزرگراه شهید همت و ستاری را بسیاری از ما دیده ایم، خانم بازیگر مدت هاست درگیر کارهای هنری و صنایع دستی است. روزبه اسکندری، برادر لاله اسکندری و مدیرعامل شرکت اجرا کننده طرح هاست. نقاشی دیواری لاله اسکندری در دو فاز در بزرگراه شهید همت، تقاطع بزرگراه شهید ستاری دیده می شود. خبرها حاکی از آن است که به تازگی او روی یک پروژه جالب دیگر در حیطه کاشیکاری کار خواهد کرد. البته کسانی که پیگیر کارهای این بازیگر جوان هستند می دانند که او عکاس بسیار ماهری هم هست و از کشورهای مختلفی عکاسی کرده است و بارها نمایشگاه عکس دایر کرده و کلی هم طرفدار در این زمینه دارد.
رضا عطاران: عکس و عکاسی
"متخصص عکسبرداری و فیلمبرداری از مجالس در منوهای متفاوت"، این شعاری است که روی تابلو ورودی آتلیه آقای بازیگر نوشته شده است. رضا عطاران، بازیگر و کارگردان طنز مطرح و کاربلد ایرانی، یک آتلیه عکاسی با نام خانوادگی اش در شمال تهران دارد.
روناک یونسی: رستوران کیش
اخیرا روناک یونسی رستورانی در کیش افتتاح کرده است به نام "کوکوبانا" که یک رستوران ایتالیایی است و در مرکز تجاری واقع است. مدیریت رستوران با خانم بازیگر است. شریکش یکی از دوستانش است اما در تهران هنوز رستورانی افتتاح نکرده و می گوید اگر قرار باشد این کار را انجام دهد، یک افتتاحیه بسیار خوب برگزار می کند و خبر بازگشایی آن را اعلام خواهد کرد چون می خواهد این افتتاحیه خیلی باشکوه و ویژه باشد. همچنین او می گوید: رستورانم اصلا زنجیره ای نیست و هیچ ربطی به شعبه کیش و غذاهای ایتالیایی ندارد. با اینکه دوستانی که از تهران به کیش می روند خیلی از کوکوبانا راضی هستند اما در تهران قرار نیست همان غذاها و همان کار را داشته باشیم. من اکثر مواقع که سرکار نباشم، به کیش می روم و مدیریت رستوران را به عهده می گیریم چون به این کار علاقه زیادی دارم. بیشتر کار من تهران است ولی هر وقت بیکار می شوم، سریع به کیش می روم تا شخصا خودم روی همه چیز نظارت داشته باشم. روناک یونسی می گوید حرفه اصلی اش بازیگری است اما روی درآمد این کار به عنوان شغل اصلی نمی توان حساب باز کرد بنابراین زمانی پیش می آید که کم کار می شود. او تاکید می کند که سال ۹۰ کم کار بوده و درآمدی خوبی از پروژه های سینما و تلویزیون نداشته است دلیل این کم کاری را هم پیشنهاداتی می داند که داشته. او می گوید که پیشنهادها خیلی ضعیف بوده است و او اصلا با فیلمنامه ها ارتباط برقرار نمی کرده است.
سیاوش خیرابی: از آتلیه تا رستوران
او سال ها در آتلیه همراه برادرش کار عکاسی می کرد اما ناگهان پای سیاوش خیرابی به پروژه های سینمایی و تلویزیونی باز شد و چندی بعد هم خبر رسید که او یک رستوران شیک فست فودی دارد. او که خود از طرفداران غذا و آشپزی است می گوید همیشه دوست داشته که رستورانی داشته باشد و علاوه بر کار بازیگری، رستورانداری را هم تجربه کند.
رضا کیانیان: نویسنده، مجسمه ساز و عکاس
مگر می شود رضا کیانیان را فقط در عرصه بازیگری دید. او از هنرش در بسیاری از رشته های هنری استفاده می کند، مجسمه می سازد و عکاسی می کند و روزها و شب ها می نشیند پای برگه های سفید و می نویسد. او چندین کتاب با نام خودش چاپ کرده است.
سید جواد هاشمی : معلم
سید جواد هاشمی سال هاست که به عنوان معلم، در یک کانون فرهنگی در غرب تهران فعالیت می کند.
شبنم قلی خانی: استاد دانشگاه
شبنم قلی خانی هم سال هاست که به جز بازی در مقابل دوربین، به دانشگاه می رود و به دانشجویانش تئاتر درس می دهد. او استاد دانشگاه آزاد است.
ایمان اشراقی: دکتر پوست و مو
ایمان اشراقی را شاید خیلی ها به یاد داشته باشند، همان پسر جوان سریال "خط قرمز" که عشق معروف شدن داشت و می خواست به خارج از کشور برود و برای رسیدن به آرزویش، با دوستانش همراه شد تا از خانه فرار کند. این پسر جوان، درست در همان دوران که مشغول بازی در این سریال بود سخت درس می خواند و در نظر داشت دکتر شود، آن هم دکتر پوست و مو. هنوز چند سال از سریال "خط قرمز" نگذشته است که او در مطب خودش که در شمال شهر است برای بیمارانش نسخه می پیچد. این روزها هم سرش خیلی شلوغ است تا آنجا که ما برای گپ و گفت با او مجبور شدیم به پدر آقای دکتر زنگ بزنیم و پدر ایمان هم گفت که سر فرزندش حسابی شلوغ است جالب است بدانید او چند کتاب روانه بازار کرده است و مؤلف هم هست.
مهتاب کرامتی: مزون داری
مهتاب کرامتی، بازیگر و سفیر حسن نیت یونیسف در ایران هم در عرصه طراحی و دوخت لباس کار می کند. او ۱۲ سال است که در یک مزون به کار تولید انبوه لباس مشغول است و برای یکی از برندهای معروف، لباس طراحی کرده و تولید می کند.
تهمینه میلانی: خانم معمار
تهمینه میلانی، کارگردان بنام ایرانی، فارغ التحصیل معماری است و در کنار کارگردانی سینما، به کار معماری داخلی مشغول است. دفتر او در یکی از گرانقیمت ترین خیابان های پایتخت قرار دارد. او و همسرش محمد نیک بین، تهیه کننده، به همراه هم در این شرکت مشغول به کار هستند.
نگار جواهریان: مترجم و روزنامه نگار
نگار جواهریان، بازیگر جوان و با استعداد این روزهای سینمای ایران، سابقه روزنامه نگاری هم دارد. او مدتی در مجله ای درباره تحلیل بازیگری مطلب می نوشته است. دختر "طلا و مس" مترجمی هم می کند. نمایشنامه "خیانت" و "تینوش نظم جو" را نشر نی در قالب مجموعه دور تا دور دنیا به ترجمه او منتشر کرده است.
نیما شاهرخ شاهی: مهندس ناظر ساختمان
نیما شاهرخ شاهی پیش از اینکه بازیگر بودنش کشف شود سر ساختمان می رفت و مهندس ناظر بود. او سال ها پیش، در دانشگاه، در رشته مهندسی عمران تحصیل کرده بود و این روزها زمانی که سر پروژه سینمایی نیست او را می توان سر پروژه های ساختمانی پیدا کرد. مهندس شاهرخ شاهی وقتی می خواهد درباره کنکور مهندسی و دانشگاه حرف بزند یاد اولین روز دانشگاهش می افتد که به جای استاد وارد کلاس می شود و در نقش استاد با دانشجوها شروع به صحبت می کند: "داشتم برای بچه ها فیلم بازی می کردم و آنها هم باورشان شده بود که من استادم که ناگهان در باز شد و یک مرد آمد و آرام روبرویم نشست من هم کم نیاوردم و گفتم واقعا خوشحالم که دانشجویانی دارم که در این سن به دانشگاه می آیند و می خواهند درس بخوانند. او را نشان دادم و گفتم مانند این آقا. مرد مسن بلند شد و آمد در گوشم گفت الان متوجه نشدم من استادم یا شما. فهمیدم که او استاد است و گفتم شرمنده استاد، آمدم جایم را به استاد بدهم که کل کلاس ترکید همان روز مرا از دانشگاه اخراج کردند و چند وقتی سر کلاس ننشستم." فکرش را بکنید اولین روز دانشگاه اینگونه گذشت و بعد هم چند وقت اخراج اما بعد درس خواندم و مهندس شدم و شروع کردم به بستن قراردادهای خوب. در این میان یک روز برای بازی در فیلم سینمایی مکس انتخاب شدم اما هیچ وقت کار اصلی ام را رها نکردم، به نظر من بازیگری هیچ وقت نباید شغل اول باشد."
پوریا پورسرخ: دکترای فیزیولوژی گیاهی
پوریا پورسرخ، بازیگر سینما و تلویزیون دکترای فیزیولوژی گیاهی دارد و در کنار بازیگری به کار طراحی فضای سبز و ترجمه مقاله برای مجله های علمی هم مشغول است.
امید روحانی: متخصص بیهوشی
خیلی از بیمارانش زمانی که او را در اتاق عمل می بینند تعجب می کنند و با خودشان می گویند خودش است؟ نه، اشتباه می کنم او نمی تواند پدر متعصب فیلم "دایره زنگی" باشد، همانی که سر پسرش داد می کشید و نمی گذاشت دخترش تنهایی به کوه برود اما وقتی آنها دقیق تر می شوند باورشان می شود که کسی بالای سرشان ایستاده و از او می خواهد خودش را برای یک جراحی موفق آماده کند، کسی نیست جز امید روحانی، بازیگری خوش ذوق که سال ها پیش وارد عرصه بازیگری در صحنه تئاتر و سینما شد و به خوبی هم جای خود را در این حیطه باز کرد اما قبل از آنکه بازیگر شود یک پزشک شده بود و به عنوان متخصص بیهوشی در اتاق جراحی حضور داشت. امید روحانی از دانشگاه علوم پزشکی تهران مدرک طبابت عمومی خود را گرفته است و از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی مدرک تخصصی بیهوشی را اخذ کرده است.
حمید عسگری: کافه دار
انگار داشتن رستوران و کافه، شغل دوم و شاید هم شغل اول بیشتر هنرمندان و ورزشکاران شده است. در این میان حمید عسگری خواننده جوان پاپ نیز صاحب کافه ای در شهرکی در غرب تهران است البته خبرها حاکی از آن است که او کافه ای هم در کرج دایر کرده است.
برگرفته از : همشهری سرنخ
:: موضوعات مرتبط:
سینما،
، :: برچسبها:
شغـل دوم بـعضی بازیـگران مشهور ایـرانی,
مراسم افتتاحیه سیودومین جشنواره بین المللی فیلم فجر عصر جمعه گذشته با حضور علی جنتی وزیر ارشاد و حجت الله ایوبی رئیس سازمان سینمایی و جمعی از بازیگران و کارگردانهای مطرح سینما در تالار وحدت برگزار شد.
این مراسم ساعت 18:30 و با اجرای نمایشی موزیکال و بیکلام توسط گروهی از بازیگران زن، آغاز شد. سپس وزیر ارشاد پیام رئیسجمهور را قرائت کرد؛ "جایزه ملی رئیسجمهوری" امسال به بهترین فیلم هنری اهدا میشود. سینمای کشورم را قدری غمگین میبینم. به سینماگر میگویم آزاد باشد؛ بسازد اما قول بدهد که ابتدا جایزهاش را از مردم سرزمینش بگیرد.
در ادامه این مراسم موسیقی زنده گروه "چارتار" با اجرای قطعه "باران توئی" اجرا شد تا این گروه نخستین اجرای زنده خود را در این فستیوال سینمایی تجریه کند. این اجرا با خوانندگی آرمان گشتاسبی به شکل زنده اجرا شد و مورد استقبال هنرمندان و حاضران قرار گرفت.
بعد از آن کلیپی از "هنرمندان فقید سینما" برای زندهنگه داشتن یاد و خاطرات آنان از جمله چهرههایی همچون نیکو خردمند، خسرو شکیبایی، حمید سمندریان و برخی هنرمندان دیگر برای حاضران رونمایی و پخش شد ... در ادامه ایمیل تصاویری ار این مراسم که از سوی خبرگزاری های تسنیم، نسیم و ایسنا منتشر شده تقدیم شما دوستان می شود.
لطفا تا باز شدن كامل عكسها شكیبا باشید اگر تصاویر برای شما قابل نمایش نیست بر روی لینک موجود در ابتدای ایمیل کلیک کنید
علی جنتی وزیر ارشاد در مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر
هما روستا در مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر
عوامل فیلم حق سکوت در مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر
کمال تبریزی کارگردان فیلم طبقه حساس
پیمان معادی در مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر
جهانگیر کوثری، مهتاب کرامتی و نظام الدین کیایی
مسعود کیمیایی کارگردان فیلم متروپل
محمدرضا فروتن در مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر
نورا هاشمی و همسرش سیاوش اسعدی، مهدی هاشمی و همسرش گلاب آدینه
مهتاب کرامتی در مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر
سخنرانی علی جنتی وزیر ارشاد
مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر
امین حیایی در مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر
نکوداشت هما روستا در مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر بنیاعتماد: هما روستا حضور بیمثالی در هنر ماندگار دارد / روستا: هموطنانم با نگاهشان مرا به زندگی امیدوار میکنند/ کیانیان: من با کمک این بانو به صحنه وارد شدم؛ افتخار میکنم در کنارش هستم/ دولت محترم به داد ماها در آلودگی هوا هم برسد.
مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر
نکوداشت مهدی هاشمی در مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر
مهدی هاشمی: من 67 سالهام، نمیتوانم وزن این بزرگداشت را تحمل کنم/ سلام میکنم به همه استادانم در تئاتر و سینما و به امیدی که امروزه رایج شده است/ از اینکه جایزهام را از گرامیترین همکاران سینماییام میگیرم به خود میبالم.
نکوداشت جهانگیر میرشکاری در مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر
سیروس الوند: من یکی از شاگردان میرشکاری هستم؛ به گردن صدای سینمای ایران حق بزرگی دارد/ شادی به سینمای ایران برگشته، باید از تیم جدید مدیریت سینما تشکر کرد.
حضور فرامرز قریبیان در مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر
اهدای سیمرغ بلورین و جایزه نقدی به مانی حقیقی برای بهترین تیزر فیلم برای فیلم پذیرایی ساده.
حقیقی: از منتقدانم از جمله مسعود فراستی تشکر میکنم که باعث فروش و دیده شدن فیلمم شدند.
سخنرانی حجت الله ایوبی رئیس سازمان سینمایی
خوشحالم سینمای ایران به فردا میاندیشید و گذشته را به فراموشی میسپارد/ ما روزگار سخت و طوفانی را پشت سر گذاشتهایم/ بر این باورم که نیاز امروز سینما گفتگوست نه مجادله/ سینمایی را ترسیم کنیم که آن را چپ و راست نخوانند.
آنا نعمتی و پژمان بازغی در مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر
تقدیر از خانواده مرحوم جواد شریفی راد از جانباختگان حادثه فیلم معراجی ها
در این مراسم با حضور حجتالله ایوبی، محمدمهدی عسگرپور و مسعود دهنمکی به پاس قدردانی از "زندهیاد محمدجواد شریفیراد" از خانوده وی تجلیل به عمل آمد.
اجرای موسیقی توسط رضا یزدانی
رضا یزدانی در اواخر این برنامه و پس از سخنرانی رئیس سازمان سینمایی قطعات موسیقی در سبک پاپ-راک را بطور زنده به صحنه برد/ این خواننده دو قطعه از آثار خود را با موضوع سینما و آهنگ "خلیج همیشه فارس" برای اجرا انتخاب کرد.
مراسم افتتاحیه سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر
تصاویری دیگر از حضور چهره های مشهور در افتتاحیه جشنواره فجر :
:: موضوعات مرتبط:
سینما،
، :: برچسبها:
افتتاحیه سیودومین جشنواره بین المللی فیلم فجر,
تصاویر,
عکس,
شهری که در فیلم به نمایش درآمده یک شهر متروک در ایران و با فاصله زیاد از تهران و در کویر واقع است. این شهر خیالی مملو از گانگسترها، معتادان، عاشقان دلخسته و بالاخره یک خون آشام چادری مشهور به "دختر" است.
یکی از ژانرهای پرطرفدار آثار سینمایی، فیلم هایی با موضوع Vampire یا همون خون آشام است. همه ساله انواع فیلم ها و سریال های خارجی ذیل این موضوع ساخته شده و طرفداران آنها نیز کم نیستند. اما به تازگی یک کارگردان جوان ایرانی به صف سازندگان چنین فیلم هایی پیوسته و فیلمش با عنوان "دختری تنها در شب به خانه می رود" در ژانویه 2014 اکران عمومی شد.
آنا لیلی امیرپور کارگردان این فیلم در انگلستان به دنیا آمده و در دوران کودکی به همراه خانواده خود به آمریکا مهاجرت و در میامی و سپس کالیفرنیا دوران کودکی و نوجوانی خود را گذرانده است. وی اولین فیلم از ژانر وحشت خود را در دوازده سالگی با دوربین خانوادگی و به صورت بسیار کوتاه ساخت. امیرپور در دانشگاه سانتا باربارای کالیفرنیا در رشته زیست شناسی مشغول به تحصیل شد و در عرض یک سال ترک تحصیل نموده و به کلورادو نقل مکان نمود. سپس به دنبال علاقه همیشگی خود یعنی فعالیت های هنری و سینمایی رفته و در رشته نویسندگی دانشگاه کالیفرنیا مشغول به تحصیل شد.
متعاقب پخش فیلم وی در ماه گذشته میلادی، منتقدان نگاه ویژه ای به آن نموده و کار امیرپور در زمره آثار نوآورانه در این ژانر تلقی گردید. داستان فیلم از ایران تاثیر فراوانی گرفته است و شهری که در فیلم به نمایش درآمده یک شهر خیالی و متروک در ایران و با فاصله زیاد از تهران و در کویر واقع است (اگرچه در واقع فیلم برداری در شهر تافت کالیفرنیا صورت گرفت). این شهر خیالی مملو از گانگسترها، معتادان، عاشقان دلخسته و بالاخره یک خون آشام مشهور به "دختر" است.
چیزی که جلب توجه فراوانی را نسبت به اثر وی برانگیخته، این است که امیرپور زنی است که توانسته خود را در میان بزرگان سینمایی جا نماید و این در حالی است که تنها 16 درصد از فیلم های مشهور 2013 را زنان کارگردانی، نویسندگی، تهیه کنندگی یا تدوین نموده بودند و در ژانر مذکور این آمار به مراتب کمتر نیز است.
اما نکته مهم در این خبر که از آن غفلت شده است استفاده از کاراکتر چادر برای یک دختر خون آشام است که طبیعتا نگاهی منفی به آن ایجاد می کند.
ابراهیم حاتمیکیا در نشست فیلم «شیار 143»، فیلم سینمایی «چ» به کارگردانی خودش را به این فیلم تقدیم کرد و مریلا زارعی هم از شدت بغض نتوانست به خوبی به سوالات پاسخ دهد.یکی از دلایل تاثیرگذاری نقشی که خانم زارعی در فیلم بازی کردهاند، این است که ایشان تمام مدت فیلمبرداری را با زبان روزه کار میکردند.
اشکهای ناتمام مریلا زارعی در نشست «شیار 143»... حاتمیکیا هم آمد
در نشست پرسش و پاسخ فیلم «شیار 143» که شامگاه 16 بهمن ماه به نمایش درآمد، (بازیگر نقش اول این فیلم) که به شدت متاثر بود و اشک میریخت از ابراهیم حاتمیکیا تشکر کرد و گفت: الان برای من پیامکی آمد که نوشته بود آقای حاتمیکیا گفتهاند «چ» را به «شیار 143» تقدیم میکنم، باید از ایشان به صورت ویژه تشکر کنم.
این بازیگر که از شدت بغض و اشک نمیتوانست درست صحبت کند، اظهار کرد: خیلی خوشحالم که در این نقش بازی کردم.
او بار دیگر ضمن عذرخواهی از تحتتاثیر قرار گرفتنش از فضای نمایش «شیار 143» گفت: خیلی حرف برای گفتن و خیلی تشکر دارم. فکر میکنم همه شما با من موافقید که از انرژی خوبی که امروز در سالن از شما گرفتم،باید تشکر کنم. باید از نرگس آبیار برای اینکه این متن خوب را نوشت تشکر کنم.
این بازیگر ادامه داد: ما فیلم را خیلی با دقت کار کرده و سعی کردیم خدا ناکرده به ساحت آدمی که داریم نقشاش را کار میکنیم، خدشهای وارد نشود. این بار خیلی سنگین بود،باید اینجا بگویم من دقیقا همان موقعیتی را داشتم که قهرمان «از کرخه تا راین»ابراهیم حاتمیکیا کنار رود راین داشت.
آبیار: زارعی با زبان روزه جلو دوربین رفت
نرگس آبیار هم در تکمیل سخنان زارعی توضیح داد: به نظرم یکی از دلایل تاثیرگذاری نقشی که خانم زارعی در فیلم بازی کردهاند، این است که ایشان تمام مدت فیلمبرداری را با زبان روزه کار میکردند.
وی همچنین از ابراهیم حاتمیکیا برای حضورش در نمایش فیلم و نشست پرسش و پاسخ آن تشکر کرد و گفت: ایشان به سر ما منت گذاشتند و شاید جایزه من از جشنواره فجر همین باشد.
کارگردان «شیار 143» در پاسخ به پرسشی درباره سوژه فیلمش عنوان کرد: این فیلم را با نگاهی به رمان «اختر و روزهای تلواسه» نوشته خودم، جلوی دوربین بردم و کمی قصههای فرعی که همه آنها واقعی بود را به آن اضافه کردم و در نهایت «شیار 143» ساخته شد.
وی درباره ساخت فیلم دفاع مقدسی و تکراری شدن بعضی از سوژهها نیز اظهار کرد: دفاع مقدس و جنگ چیزی نیست که به این راحتی برای ما تمام شود چون ما هنوز اثرات آن را میبینیم. ضمن آنکه جنگ 8 ساله پتانسیل خوبی برای خلق آثار هنری دارد اما شاید گاها بعضی سوژههای تکراری از آن برداشت شود. جنگ ما یک جنگ تحمیلی بوده و تبعاتی داشته است که حتما باید به آن بپردازیم.
خسروی: خوشحالم که مدیون نشدم
سودابه خسروی (طراح گریم) این فیلم هم با ابراز خرسندی از حضورش در فیلم «شیار 143» گفت:من همیشه از کار در فیلمهای دفاع مقدسی هراس داشتم چون معتقدم اگر نتوانیم در آن اثر، به درستی ادای دین کنیم، بدهکار میشویم اما امروز خوشحالم که در «شیار 143» حضور داشتم. واقعا باید بگویم که انتظار فیلم به این خوبی را نداشتم و شوکه شدم.
قاسمی: وزارت ارشاد هیچ کمکی به ما نکرد
محمدحسین قاسمی یکی از تهیهکنندگان «شیار 143» در پاسخ به پرسشی درباره حمایت مالی از ساخته شدن این فیلم اظهار کرد: این فیلم چه از نظر مالی و چه از نظر فکری دارای استقلال است. باید تاکید کنم که وزارت ارشاد هیچ کمک مالی به ما نکرد.
وی با اشاره به حضور وزیر ارشاد سابق در افتتاحیه این فیلم بیان کرد: آقای دکتر حسینی برای برگزاری مراسمی در کرمان بودند و لطف کردند که به افتتاحیه فیلم ما آمدند. ما میخواستیم افتتاحیه را با چند مادر شهید آغاز کنیم اما مراسم به شکل دیگر و خیلی با عزت جلو رفت.
تهیهکننده «شیار 143» از مسئولان شرکت «مس کرمان» تشکر کرد و گفت: همینجا باید از مسئولان مس کرمان تشکر کنم که به ما خیلی کمک کردند.
نمایش «شیار 143» در برج میلاد و در جمع اصحاب رسانه و منتقدان با استقبال آنها روبرو شد و شاید بتوان «شیار 143» را نخستین فیلم جشنواره سی و دوم دانست که اغلب مخاطبان واکنش مثبتی داشتند و همچنین تماشاگران پس از پایان فیلم هم برای دقایقی به تشویق ممتد و طولانی عوامل فیلم پرداختند.
در نشست پرسش و پاسخ این فیلم هم ابراهیم حاتمیکیا در ردیف اول نشسته بود و مریلا زارعی هم به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بود و اشکهای او چندین بار باعث تشویق اصحاب رسانه شد.
در این نشست، ابوذر پورمحمدی (تهیهکننده)، آرش قاسمی (صداگذار)، جواد عزتی، گلاره عباسی، یداله شادمانی (بازیگران)، پیمان خاکسار (تدوینگر) و... حضور داشتند.
در ابتدای قسمت پنجم ماشین پلیس کلانتری ملت در کنار ماشین پلیس راهنمایی رانندگی ایستاده و از دوربین سرعت سنج داره دنبال ماشین پژوی سبز لجنی میگرده که ناگهان به یه مورد خاص برمی خوره و همه وارد ماشین پلیس شماره یک میشن بعد از تعقیب و گریز پلیس در کوچه ای اون ماشین رو غافلگیر میکنه اما همون ماشین پلیس ناگهان شماره پلاک ماشینش باهمون سرنشینا در این صحنه فرق کرده این شماره پلاکای متفاوت مربوط به یک ماشین پلیسه که متاسفانه دوربین دوتاشم گرفته و بالا کنار آلارم نوشته پلیس و در ماشین دیگه ننوشته
بازیگر سریالهای «آرایشگاه زیبا»، «هزاردستان»، «هتل»، «گل پامچال» دربارهی غیبت هشت سالهاش در عرصهی هنر و همچنین فعالیتهای هنریاش توضیحاتی را ارائه کرد.
هیچکس سراغم را نگرفت جز ...
وقتی سراغ از بازیگر ممنوعالتصویر هشت سالهای را میگیریم و از او میپرسیم که آیا واقعا درست است که به خاطر شباهتش با محمود احمدینژاد - رییسجمهور سابق کشور - هشت سال از تلویزیون دور مانده است؟ میگوید: هشت سال پیش زمانی که انتخابات مربوط به ریاست محمود احمدینژاد به پایان رسید، مدام از سوی وکلا تماسهایی با من گرفته میشد و میگفتند که آیا خودت خبر داری که ممنوعالتصویر شدهای؟ که من آن زمان فقط به این حرفها میخندیم و اصلا باورم نمیشد که ظاهرا همین شایعات کمکم به واقعیت پیوست؛ دریغ ار اینکه هیچکس جز داوود رشیدی، محمود استاد محمد و مرضیه برومند سراغم را نگرفت.
بازیگر سریالهای «آرایشگاه زیبا»، «هزاردستان»، «هتل»، «گل پامچال» که در محل خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) حاضر شده بود، دربارهی غیبت هشت سالهاش در عرصهی هنر و همچنین فعالیتهای هنریاش، به پرسشهای ایسنا پاسخ داد.
او تاکید میکند که بابت اتفاقی که برایش افتاده و هشت سال ممنوعالکار بوده، از کسی شاکی نیست و هیچکس را مقصر نمیداند و حتی میگوید: دست آن کسی که این کار را کرده درد نکند!
این بازیگر پیشکسوت که بیشتر ایفاگر نقشهای طنز است، دربارهی عدم حضورش طی این هشت سال در تلویزیون توضیح میدهد: وقتی برای بازی در سریال »کتابفروشی هدهد» قرارداد بستم و هنوز بازیام را شروع نکرده بودم، مدام با من تماس میگرفتند و میگفتند خبر داری که ممنوعالکار شدی؟! من در آن زمان باورم نمیشد. گذشته از این حرفها به دلیل اینکه برای «کتابفروشی هدهد» قرارداد بسته بودیم در آن سریال بازی کردم و جا دارد بگویم این مجموعه در زمان خودش خوب پخش نشد. بعد از آن هم بازی در سریال «خانه اجارهای» به کارگردانی رامین ناصرنصیر به من پیشنهاد شد و حتی چندین قسمت هم بازی کردم ولی وقتی برای تلویزیون فرستادند و گریم مرا دیدند، آن قسمتها را پخش نکردند و بعد از رفتن آقای احمدینژاد همان قسمتها را پخش کردند و جالب بود که ابتدا قرار بود چند قسمت در این سریال بازی کنم اما تنها یک قسمت به من دادند که آن را هم حذف کردند. هشت سال پیش زمانی که انتخابات مربوط به ریاست محمود احمدینژاد به پایان رسید، مدام از سوی وکلا تماسهایی با من گرفته میشد و میگفتند که آیا خودت خبر داری که ممنوعالکار شدهای؟ که من آن زمان فقط به این حرفها میخندیم و اصلا باورم نمیشد؛ چرا که معتقد بودم برخی از افراد یکسری شایعات را خودشان به راه میاندازند و خودشان هم همان شایعات را به واقعیتها میپیوندند.
بصیری به گفتههایش اضافه میکند: من اصلا از این قضیه ناراحت نیستم و الان هم نمیدانم چه بگویم؛ چرا که تصورم این است که حرف دیروز دیگر گفتنی نیست، باید راجع به فردا گفت.
دلم سوخت برای ...
وی همچنین در پاسخ به اینکه در دولت فعلی چقدر امیدوار هستید که کارهای زیادی به شما پیشنهاد شود؟ میگوید: اتفاقا در حال حاضر کارهای خیلی زیادی به من پیشنهاد شده که سناریوی آنها در خانهام است اما احساس میکنم به درد من نمیخوردند که آنها را قبول کنم. جا دارد بگویم به خاطر ممنوعالکار بودنم طی این هشت سال حتی یک بار هم پیگیری نکردم در حالی که بعضیها به من میگفتند میتوانی شکایت کنی ولی من این کار را نکردم به دلیل اینکه من از هیچکس شاکی نیستم، هر کس که این کار را انجام داده دستش درد نکند ولی طی این هشت سال برای دو تا از کارهایم واقعا دلم سوخت که یکی از آنها پیشنهاد آقای کیانوش عیاری بود که با من حتی قرار هم گذاشت اما بعد رفت و پشت سرش را هم نگاه نکرد! فکر میکنم اگر اشتباه نکنم فیلم «خانه پدری» بود که قرار بود در آن ایفای نقش کنم.
وزیر ارشاد یا وزیر انشاء؟
بصیری بیان میکند: حتی طی این چند سال که ممنوعالکار بودم، تیزر کارهایم را هم از فیلم و سریالها درآوردند که من آن زمان هم گفتم که اشکالی ندارد، چه بگویم؟! زمانی که رییس سازمان صداوسیما و یا وزیر ارشاد نگویند محمود بصیری کجاست، آیا واقعا وزیر ارشاد، وزیر ارشاد است؟ به نظر من وزیر انشاء هم نیست.
او ادامه میدهد: جا دارد در همینجا توضیح بدهم و گلهای از مدیران تلویزیون کنم. زمانی که سریال «هزار دستان» را با مرحوم علی حاتمی کار میکردیم من با پول خودم ۲۴ ماشین ارتشی را به خاطر علی حاتمی و سریال «هزاردستان» پیدا کردم و تعمیر کردم ولی الان دیگر اثری از آنها نیست، در حالی که اگر همان موتورها الان وجود داشت هر کدام ۱۰۰ میلیون تومان قیمتش بود.
پیشنهاد بازی در «شاهگوش» در نقش احمدینژاد
محمود بصیری که به گفتهی خودش ایفای نقش احمدینژاد در سریال «شاهگوش» داود میرباقری به او پیشنهاد شده بود، در بخشی دیگر دربارهی نپذیرفتن این نقش در سریال «شاهگوش» توضیحاتی را ارائه میدهد و میگوید: اوایل قرار بود نقش صاحب پژوی ۵۰۴ که در سریال «شاهگوش» به او مشکوک میشوند را من بازی کنم. این کاراکتر که شبیه آقای احمدینژاد بود، ابتدا رُلش به من پیشنهاد شد اما قبول نکردم. در دور دوم انتخابات احمدینژاد هم مرا به جایی دعوت کردند و گفتند که میخواهیم یک قرارداد با شما ببندیم. در همان موقع به من اعلام شد که در یکی از فیلمها قرار است در مقابل محمدرضا شریفینیا نقش دستیار کارگردان را بازی کنم، در همان حین که با عوامل صحبت میکردیم یکی از افراد آنجا به من گفت آقای بصیری کاپشن آقای احمدینژاد را دیدهاید؟ من در جواب گفتم: بله چطور؟ او به من گفت باید برویم و یکی از این همین کاپشنها برایتان بخریم! که من همان لحظه از جایم بلند شدم و گفتم که خیلی ممنون من حتی چای شما را نمیخواهم و آنجا را ترک کردم؛ به دلیل اینکه من نمیتوانم کسی را مسخره کنم تا چهار نفر بخندند در حالی که ایفای این نقش برای من پول خیلی زیادی داشت، اما کاری بود که مربوط به مسائل انتخاباتی میشد.
وی میافزاید: بر این اساس به غیر از «شاهگوش» چندین کار دیگر هم به من پیشنهاد شد و از من خواسته شد که نقش احمدینژاد را بازی کنم. حتی یکی از کارهایی که به من پیشنهاد شد تله تئاتری با عنوان «من کپی نیستم» بود که سناریوی آن در حال حاضر هم در منزلم است.
خود احمدینژاد اجازه بدهد نقشش را بازی میکنم
بصیری خاطرنشان میکند: اگر روزی خود آقای احمدینژاد حضورا بیاید و به من اجازه دهد که نقشش را بازی کنم، با رضایت خودش حتما قبول میکنم که این کار را بکنم در غیر این صورت نه. این جمله را به آقای میرباقری هم گفتهام. پول برای من ارزشی ندارد بلکه اصل کار برایم مهم است.
بعضی روزنامهها به درد شیشه پاک کردن هم نمیخورند
بازیگر مجموعه «زیزیگولو» سپس با بیان اینکه هنوز پیشکسوت نشده و در مرحله شاگردی است، با گلهمندی از برخی از روزنامهها خاطرنشان میکند: در حال حاضر روزنامههایی در حال کار هستند که به نظر من حتی به درد شیشه پاک کردن هم نمیخورند؛ چرا که گاهی کارهایی انجام میدهند که اصلا صحت ندارند، در مقابل من افرادی را سراغ دارم که حتی روزنامههای ۶۰ سال پیش را هم پیش خود نگه داشتند و از آنها خاطرههای خوب دارند. به اعتقاد من یک روزنامه خوب باید حرفی برای گفتن داشته باشد تا همیشه در خاطرهها بماند؛ ضمن اینکه ما خبرنگار خوب داشتیم و داریم.
بصیری ادامه میدهد: به عنوان مثال در گذشته یکی از روزنامهها با من مصاحبهای انجام داد و از من پرسید محمود استاد محمد چطور شخصیتی بود؟ که من در جواب گفتم ما محمود زیاد داریم، هر محمودی که محمود استاد محمد نمیشود اما آنها جمله مرا عوض کردند و آوردند بصیری میگوید هر محمودی که محمود بصیری نمیشود!
این بازیگر پیشکسوت تئاتر در بخشی دیگر از گفتوگویش با اشاره به بازیگری در تئاتر و اهمیت به این حوزه میگوید: به نظر من جوانان در ابتدا باید تئاترهای مختلف را ببینند تا خوب و بد را از هم تشخیص بدهند و بفهمند بازیگری چیست. گاهی اتفاق میافتد یک بازیگر در تئاتر کاملا حرفهای است اما در تصویر سینما و تلویزیون خوب درنمیآید و همان چهره روی صحنه تئاتر ۲۰ است.
این هنرمند در ادامه با اشاره به نقشی که در سریال «کتابفروشی هدهد» به کارگردانی مرضیه برومند داشت، یادآور میشود: بنده «کتابخانه هدهد» را فقط به جهت اینکه یک کار فرهنگی بود با جان و دل انجام دادم. جا دارد بگویم خانم برومند برای من خیلی زحمت کشیده است. همچنین افراد دیگری همچون زندهیاد محمود استادمحمد و داوود رشیدی عزیز که امیدوارم همیشه سلامت باشد، زحمات خیلی زیادی برای من کشیدهاند و در واقع آنها بودند که باعث شدند من اکنون به اینجا رسیدم.
مادرم میگفت اول جواب خانم برومند را بده!
او در بخشی دیگر درباره همکاریهایی بیشماری که با مرضیه برومند داشت، توضیح میدهد: به یاد دارم زمانی که مادرم زنده بود همیشه به من میگفت وقتی با خانم برومند کار میکنی حتی اگر من مردم هم، خانم برومند صدایت کرد اول کار او را انجام بده و بعد بیا و من را ببر؛ چرا که خانم برومند از جمله کارگردانانی است که هیچ وقت کسی را الکی صدا نمیزند. وی به دلیل اینکه مرا کاملا میشناسد به من کاملا میدان میدهد و همیشه در کارهایش به من اجازه میداد تا از دیالوگهای بداهه استفاده کنم؛ ضمن اینکه هیچوقت پیش نیامده که خانم برومند به من بگوید فلان جمله را به کار نبر. او همیشه در کارهایش از من تشکر میکرد و به من انگیزه داده است.
در «آبپریا»ی مرضیه برومند بازی کردم
وی میافزاید: بعد از دوران هشت سالهای که بیکار بودم یک سکانس از سریال «آب پریا»ی مرضیه برومند را هم بازی کردم. ایشان دو سال پیش به من خبر دادند که سریالی به نام «آب پریا» را برای ساخت در دست دارد، همان سال از من خواست که یک سکانس از این کار را بازی کنم. طی این چند سالی که در عرصه هنر فعالیت داشتم حتی یک بار هم نگفتم اسم مرا در کجا بنویسند و در کجا ننویسند چرا که اصلا برایم مهم نیست و معتقدم من اگر خوب بازی کنم بیننده دنبالم را میگیرد.
بصیری با اشاره به بازیاش در سریال قدیمی «آرایشگاه زیبا» مرضیه برومند یادآور میشود: ابتدا در این سریال قرار بود ۱۰ روز بازی داشته باشم ولی زمانی که خانم برومند اولین سکانس مرا در این سریال دید به من گفت که باید در کل کار حضور داشته باشی. من برای «آرایشگاه زیبا» خودم لهجه پیدا کردم و لازم است بگویم من زاده شهر کرمان شهرستان انار هستم نه قزوین اما تمام تکه کلامهایم مثل «هندوانه را با چی میبرن» و «چایی را دم کردی یا من خودم بیام دم کنم»، بداهه بود.
سیمرغ هم بدهند دیگر خوشحال نمیشوم
او همچنین بیان میکند: طی این هشت سالی که در تلویزیون حضور نداشتم چشمانم آب آورد و دو ماه پیش چشمانم را عمل کردم. من در کارم دوست ندارم حتی یک نفر هم از من دلخور شود به همین خاطر همیشه کار برایم مهم بوده نه پول. الان هم اگر مرا ببرند و به من جایزه سیمرغ بدهند خوشحال نمیشوم؛ چرا که وقتی میبینم این سیمرغها مال من نیست و این جماعت الکی هورا میکشند، من به خودم چه میتوانم بگویم؟ من اگر واقعا مرد باشم فلانی را دعوت میکنم و میگویم جایزه برای شماست نه برای من.
بصیری در بخش دیگری از صحبتهایش درباره فیلم سینمایی در حال ساخت «مدرسه موشها» به کارگردانی مرضیه برومند اظهار میکند: اخیرا خانم برومند مرا دعوت کرد تا به سر صحنه فیلم «مدرسه موشها»اش بروم. من وقتی در آنجا بودم واقعا از نحوه کار عوامل و چینش دکور کار کیف کردم.
ماشین «هاپوکومار» را من ساختم
او همچنین با بیان اینکه در اکثر کارهای تلویزیونی مرضیه برومند حضور داشته است، میگوید: در برنامه کودک «خونهی مادربزرگه» که باز هم به کارگردانی مرضیه برومند تهیه شده بود، ماشینی که شخصیت هاپوکومار سوار آن میشد را من ساخته بودم. بعد از آن برنامه خانم برومند بارها گفتند که این ماشین را یادگاری نگاه دارند اما این کار را نکردند و هیچ اهمیتی هم ندادند.
این بازیگر پیشکسوت همچنین میگوید: مرضیه برومند به عنوان کارگردان حرفهای همیشه در کار به من میدان میدهد و در مقابل عیب و ایرادها را هم به زبان میآورد. ما مثل خانم برومند کم داریم. او در کارش با هیچکس رودربایستی ندارد و اگر کار را خراب کنیم حتی شده ۳۰ بار هم صحنه را میگیرد و ادامه میدهد.
بچه که بودم ادای همه را درمیآوردم
بصیری سپس در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه چطور شد که وارد عرصهی بازیگری شدید؟ پاسخ میدهد: زمانی که بچه بودم از آدمهایی که در حال کار کردن بودند به راحتی نمیگذشتم و کارهایشان را همیشه با دقت نگاه میکردم و وقتی به خانه میآمدم، عین همان رفتارها را تکرار میکردم و ادایشان را درمیآوردم. مادر خدابیامرزم هم از سادات بود و خیلی از این کارها خوشش نمیآمد ولی وقتی میدید من این کارها را به قدری زیبا انجام میدهم همیشه میگفت «بچهی من تیآتر خوب در میآورد.» تیآتر در قدیم همان ادا درآوردن بود که الان اسمش شده تئاتر. زمانی هم که ۱۳ - ۱۴ ساله بودم همیشه در مراسمهایی مثل نیمه شعبان، لباسهایی را درست میکردیم، خودمان را گریم میکردیم و سناریو مینوشتیم و بازی میکردیم. من از زمان کودکی هم در تعزیه بازی کردم. به یاد دارم که در کودکی در مراسم تعذیه، نقش طفلان مسلم را بازی میکردم و وقتی بزرگتر شدم به من نقش خولی را دادند! جالب است زمانی که نقش طفلان مسلم را بازی میکردم مردم سر و صورتم را میبوسیدند و مرا تبرک میکردند و در مقابل وقتی بزرگتر شدم و نقش خولی را بازی کردم به زبان آذری به من میگفتند بر پدرت لعنت!
تئاترهای الان دیگر تئاتر نیست
بصیری در ادامه اشارهای هم به ورودش به عرصه تئاتر میکند و میگوید: سال ۷۱ بود که یک تئاتر با عنوان «پیروزی در شیکاگو» به کارگردانی داوود رشیدی انجام شد که در آن سالها یک تئاتر بینظیری بود و تمام سفرای ممالکت هر کدام به مدت ۱۰ شب آمدند و تئاتر را تماشا کردند، حتی زندهیاد محمدعلی فردین هم دو شب در آن زمان پیش ما آمد تا به ما خستهنباشید بگوید، در حال حاضر هم من خیلی تئاتر میبینم که اصلا تئاتر نیستند بلکه فقط چیزی برای وقت پر کردن هستند.
وی همچنین تأکید میکند: به نظر من سیاهی لشکر، یکی از بهترین دانشگاهها برای هنر است؛ چرا که در آنجا هنرپیشههای درجه یک و دو و منفی و مثبت دیده میشوند و ایرادهایی که از آنها گرفته میشود افراد حاضر در آنجا را متوجه میکند و در آنجا تازه میفهمند بازیگری چیست. من کسانی را میبینم که برای بازیگری کلاس هم میروند ولی چیزی از کار نمیدانند.
او در ادامه در پاسخ به اینکه همدورهایهای شما در تئاتر و سینما چه کسانی بودند؟ خاطرنشان میکند: داریوش اسدزاده در سال ۴۵ مسئول تئاتر نصر بود. در آن زمان وی قصد داشت یک تئاتر بسازد و قبل از اجرا از بازیگران خواست تا رُلهایشان را بخوانند و خودش به عنوان کارشناس کارشان را ببیند که چه کسی به درد صحنه میخورد. در آن زمان همهی بازیگران بازی کردند، من هم بازی کردم. وقتی همه آنجا را ترک کردند داریوش اسدزاده مرا به دفترش دعوت کرد و از من پرسید میخواهی تئاتر بازی کنی؟ از همان موقع بود که من کار تئاتر را به صورت حرفهای آغاز کردم.
همکاری با علی حاتمی از کجا شروع شد؟
این بازیگر پیشکسوت سپس با اشاره به کارهایی که با مرحوم علی حاتمی داشت، تصریح میکند: کار کردن با آقای علی حاتمی واقعا افتخار بود. از سریال «سلطان صاحبقران» بود که آقای داوود رشیدی مرا به ایشان معرفی کرد و از آن زمان بود که با وی آشنا شدم و در کارهایش حضور داشتم. در آن زمان هم، داوود رشیدی و هم محمود استادمحمد خیلی برای من زحمت کشیدند. به یاد دارم در آن زمان استاد محمد از من کوچکتر بود ولی ۴۰ سال از لحاظ درسی از من جلوتر بود. وی زمانی که فوت کرد تمام روزنامهها نوشته بودند استاد محمود استادمحمد از دنیا رفت. در آن زمان من پیش خودم گفتم احتیاجی نبود اول اسمش استاد بیاورند؛ چرا که مرحوم استادمحمد، مادرزاد استاد بود. او انسانی بود که بیخودی صحبت نمیکرد، هیچوقت هم در کارهایش از پول حرفی به میان نمیآورد و فقط کار برایش مهم بود.
کار کردن با مرتضی احمدی کیف دارد
بصیری در ادامه درباره بازیهایی که در کنار مرتضی احمدی - پیشکسوت بازیگری - داشت، توضیح میدهد: با آقای احمدی در سریالهای تلویزیونی منالجمله سریال «آرایشگاه زیبا» همبازی بودم ولی در تئاتر با ایشان کار نکردم؛ چرا که این بزرگان زمانی در تئاتر بودند که من حضور نداشتم. جا دارد بگویم کار کردن با مرتضی احمدی واقعا کیف دارد؛ چرا که او، هم خوش صداست، هم خوب حرف میزند و هم در کارش شیرین است. در کل شخصیت مرتضی احمدی خیلی شیرین و دوست داشتنی است.
او در عین حال میگوید: سال ۱۳۴۷ بود که یک تلهتئاتر با عنوان «دماغ» به کارگردانی مسعود اسدالهی قرار بود ساخته شود که من به همراه ثریا قاسمی، بهمن زرینپور و چند بازیگر دیگر که الان اسم آنها را به یاد ندارم، بازی کردیم.
بصیری در بخشی دیگر از صحبتهایش دربارهی حرفه اصلیاش توضیح میدهد: همانطور که مطلع هستید حرفه و رشته اصلی من مکانیکی است و من قبل از اینکه به طور حرفهای وارد تئاتر، سینما و تلویزیون شوم، در گاراژ مکانیک بودم.
شبکه دو برایم مقدس است
این هنرمند همچنین در ادامه با تأکید بر اینکه شبکه دو سیما یکی از بهترین شبکههای سیماست، بیان میکند: شبکه دو را دوست دارم؛ چرا که ورودم به تلویزیون با این شبکه بود و به همین خاطر این شبکه برایم خیلی مقدس است. سال ۵۲ در «سلطان صاحبقران» مرحوم حاتمی بازی کردم، بعد از آن بود که محمود استادمحمد قصد داشت سریالی را با عنوان «گذر خلیل ده مرده» بسازد که علاوه بر من اکبر مشکین، جمشید مشایخی، خسرو شکیبایی، محمد مطیع، غلامحسین لطفی و آهو خرمند هم در آن ایفای نقش داشتند. مرحوم استادمحمد در آن زمان تنها ۲۲ سالش بود ولی با همان سن کمش به جمشید مشایخی میگفت که مثلا در فلان بخش باید فلان حرف را بزنید. بنده علاوه بر «سلطان صاحبقران» در سریال «هزاردستان» مرحوم علی حاتمی و فیلم «مادر» هم بازی کردم و معتقدم که فیلمهای علی حاتمی را باید دید. ایشان یک «امیرکبیر» ساخت که ناصر ملکمطیعی نقش آن را ایفا کرد که به قدری زیبا پرداخته شده بود که همه خوششان آمده بود؛ این در حالی است که هر کارگردانی نمیتواند هر رُلی را موفق از آب دربیاورد.
کار طنز، شوخی نیست
بصیری در ادامه با بیان اینکه متأسفانه الان دیگر کاری که مردم را شاد کند کم است، میگوید: هر کسی طنزکار نیست؛ چرا که اساسا طنز، کار شوخیای نیست. لازم میدانم در اینجا اشارهای هم به سیاهبازیهای مرحوم سعدی افشار کنم و بگویم که او در سیاهبازی یک انسان بینظیر بود. شخصا وقتی خبر فوت این بزرگان را میشنوم غصه میخورم. در آن زمان در شبکه خبر تلویزیون شنیدم که وقتی سعدی افشار فوت کرد، گفته شد سعدی افشار سیاهباز معروف دار فانی را وداع گفت و سیاهبازی تمام شد. من خیلی از این جمله ناراحت شدم. مگر میشود سیاهبازی تمام شود؟! هزاران نفر کار سعدی افشار را دیدهاند و کسانی هم هستند که مثل من عین او بازی میکنند و میتوانند این حرفه را ادامه دهند.
و اما شباهت محمود بصیری به زنده یاد سعدیافشار
او در عین حال از بازیهایی که در کنار زندهیاد سعدی افشار داشت، خاطرهای را تعریف میکند و میگوید: به یاد دارم در آن زمان که سعدی افشار زنده بود، یک کاری به من پیشنهاد شد که باید مقابل وی سیاهبازی میکردم که من در آن موقع به خودش گفتم به احترامش این کار را نمیکنم؛ در حالی که حتی صدایش را هم میتوانم مثل خودش دربیاورم. به قدری صدایم شبیه اوست که در سریال «زیزیگولو» که مثل او حرف زده بودم، جالب بود که در آن زمان دو نفر به خاطر حضور من در زیزیگولو شرطبندی کرده بودند و گفته بودند که سعدی افشار در زیزی گولو بازی میکند. سال ۷۳ این دو نفر ۷۰هزار تومان شرط بندی کردند، در آن زمان مرحوم سعدی افشار وقتی دید که دوستش در حال باختن است و برای اینکه برد و باخت نشود به آنها اعلام کرد که در «زیزیگولو» بازی نکردهام ولی به جای محمود بصیری حرف زدهام!
وی ادامه میدهد: من خودم شخصا سیاهبازی را میشناسم و اگر بشود یک بار میخواهم به یاد زندهیاد سعدی افشار سیاه بازی کنم تا یکسریها بیایند و ببینند. در حال حاضر در بعضی جاها میبینم که هنرسیاهبازی را خراب کردهاند و بعضیها به جای سیاهبازی کنسرت میدهند؛ در حالی که اگر سیاهبازی خوب انجام شود کار خیلی زیبایی است و عالی از آب درمیآید.
احمدینژاد ماهی دو میلیون به بصیری میداد؟
بصیری در بخشی دیگر از صحبتهایش در پاسخ به پرسشی دیگر مبنی بر اینکه طی این چند سالی که در عرصهی هنر زحمت کشیدهاید، از تلویزیون راضی هستید؟ پاسخ میدهد: نه تلویزیون و نه وزارت ارشاد هیچکاری برای من نتوانست انجام بدهد، جز اینکه بیشتر به من لطمه زدند و هیچکاری هم برایم نکردند. خیلیها وقتی دیدند از من خبری نیست میگفتند محمود بصیری مریض است و در خانهاش افتاده است و آقای فلان ماهی دو میلیون تومان به او حقوق میدهد! بنده در همینجا این حرفها را تکذیب میکنم و میگویم که حتی یک قران هم از هیچکسی پول قبول نکردم. طی این مدتی که من نبودم تنها کسانی که از من یاد کردند داوود رشیدی به همراه خانوادهاش، محمود استاد محمد و همچنین خانم برومند بودند.
اولین بازیگر مردی هستم که نقش زن را بازی کردم
این بازیگر که به گفتهی خودش اولین هنرپیشهی مردی است که نقش زن را در سینمای ایران بازی کرده است، در این ارتباط به فیلم «دستفروش» ساختهی محسن مخملباف اشاره میکند.
این بازیگر همچنین با اشاره به نقش پیرزنی که در فیلم «دستفروش» محسن مخملباف ایفا کرده بود، یادآور میشود: در فیلم «دستفروش» نقش یک پیرزن را بازی کرده بودم و خیلی هم نقشم ماندنی شد، در همان جا اولین بازیگر زن سینمای ایران شدم. در آن زمان آقای اسکندری گریمور ما بود. جا دارد بگویم هر کسی در هر کاری نمیتواند گریمور شود. در حال حاضر بعضی از گریمها را میبینم که اصلا روی صورت بازیگر ننشسته و کاملا مشخص است. من بازیگر این چیزها را میفهمم ولی یکسری از افراد اصلا توجهی ندارند و فقط نگاه میکنند ببینند کدام بازیگر خوشگل است.
علی حاتمی، هم لایق علی بود، هم حاتمی
این بازیگر در بخشی دیگر با اشاره به کارهایی که با مرحوم علی حاتمی در سینما و تلویزیون داشت، اظهار میکند: «مادر»، «سلطان صاحبقران» و «هزاردستان» از جمله کارهایی بود که بنده سعادت این را داشتم که در خدمت زندهیاد علی حاتمی باشم. در فیلم «مادر» بنده کاراکتری را بازی میکردم که لال بود و دیالوگ نداشت. خدا رحمت کند علی حاتمی را که واقعا طینت خوبی داشت و انسان بود. علی حاتمی هم لایق علی بود و هم لایق حاتمی. در اینجا میخواهم خاطرهای تعریف کنم و آن هم این است که یک روز به یاد دارم سر صحنه یکی از فیلمهای علی حاتمی سه خانم نقش سیاهی لشکر را بازی میکردند که علی حاتمی بعد از تمام شدن صحنهها به من میگفت پشت سر ماشینی که این خانمها را به منزلشان میرساند برو همین که زنگ خانهشان را زدند و داخل رفتند به خانهات برو. او همیشه میگفت کسی که با من کار میکند جزو خانواده من است و من نمیخواهم سر کاری که با من انجام میدهند، اتفاقی برایشان بیافتد.
او اضافه میکند: در فیلم «هزاردستان» حاتمی دو نقش داشتم. جا دارد بگویم شاید من الان هم روزی ۶۰ بار اسم علی حاتمی را به زبان میآورم. کار کردن با او سر و پا لذت بود.
پیشکسوتی لایق داود رشیدی است نه من
وی با اشاره به آشناییاش با مرحوم حاتمی، یادآور میشود: از سال ۱۳۵۰ بود که به واسطه داوود رشیدی با مرحوم علی حاتمی آشنا شدم. اولین بار سر صحنه فیلم «خروس» بود که با آقای رشیدی آشناییام بیشتر شد و بعد از آن ماجرا آقای رشیدی مرا کمک کرد. او مرا به همراه خودش چهار سال به دانشگاه تهران در رشته هنرهای زیبا سر کلاسش برد. من از آن سالها تاکنون شاگرد ایشان بودم و معتقدم عنوان «پیشکسوت» لایق داود رشیدی است نه من که هنوز هم شاگرد ایشان هستم. همچنین جا دارد بگویم پدر آقای داوود رشیدی و همچنین پدر خانم برومند در حق من خیلی پدری کردند تا جایی که من نداشتن پدر را با وجود آنها خیلی احساس نکردم.
و اما دوندگیهای آقایی به نام دارابی
بصیری با توضیح درباره لزوم حفظ چهرهها از سوی تلویزیون و اهمیت دادن به این مقوله به صحبتهایش خاتمه میدهد و میگوید: تلویزیون ما یک آقای دارابی دارد که در معاونت سیماست. من میبینم که وی خیلی دوندگی میکند و دلش میخواهد کاری را انجام دهد ولی یک نفره نمیشود این کار را انجام داد. در حال حاضر هم آقای روحانی روی کار آمده همه میگویند روحانی چکار کرده در حالی که به تنهایی نمیشود، کاری کرد. ما باید هم کمی صبر داشته باشیم و هم اینکه کمک کنیم نه اینکه بنشینیم و آمادهخور باشیم. اگر اینطور باشد تا آخر عمرمان مدام باید منتظر باشیم تا کسی برایمان چیزی بیاورد. جا دارد در اینجا بگویم از زمانی که بحث یارانه را به میان آوردند، همه رفتند و برای گرفتن آن اقدام کردند اما من هنوزم که هنوز است دلم نمیخواهد یارانه بگیرم.
برخی زندگی نیکی کریمی را شبیه به زندگی فروغ فرخزاده میدانند.
امیرعلی رامه: چند سال وقتی معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جشنوارههای موضوعی و استانی برگزار میکرد و بازیگران و سینماگران زیادی را به شهرستانها و استانهای مختلف میبرد، در فرودگاه ارومیه دیدمش.به دور از هر جنجال و حاشیهای تنها بر روی یکی از صندلیهای سالن انتظار نشسته بود.
مانتوی سادهای به تن داشت و شال مشکی نخی به سر انداخته بود.درست مثل یک آدم معمولی که هیچ نظری را به خود جلب نمیکند و باعث نمیشود تا عکاسان لنزهای دوربین خود را روی او زوم کنند. آنقدر با متانت در عین حال یخ و سرد نشسته بود و به زمین خیره شده بود که مردم معمولی شک میکردند او «نیکی کریمی» است و باید با او عکس یادگاری بیندازند!
سردی رفتار و نگاهاش هیچ خبرنگاری را هم ترغیب نمیکرد که به سمتاش برود و با او گپی هر چند کوتاه بزند! اما این سکوت و تنها نشستن این سوال را در ذهن به وجود میآورد که نیکی کریمی برای چه به این جشنواره آمده است؟
نیکی کریمی که حالا هم مترجمی را تجربه کرده است و هم فیلمسازی داستانی و مستند را با فیلم« عروس» به کارگردانی بهروز افخمی به شهرت رسید او در این فیلم با ابوالفضل پورعرب همبازی بود. زیبایی چشمگیر کریمی در دهه ۷۰ نام او را بر سر زبانها انداخت و این زیبایی زمانی بیشتر جلب نظر کرد که خودش در مصاحبه ای گفت: بعد از اولین نمایش فیلم عروس شبانه تعداد زیادی خواستگار به خانه ما آمد( نقل به مضمون)!
همین جمله که شنیدن آن از زبان یک بازیگر جوان و کم تجربه بعید هم نبود، سالها بعد آنقدر برای خود نیکی کریمی گران تمام شد که همه تلاش خود را کرد تا نشان دهد که به دنیای بازیگری آمده است تا هنرمند بماند و کارهای متفاوتی در زمینه بازیگری، کارگردانی،نویسندگی و حتی ترجمه انجام دهد.
نیکی کریمی که او را باید جزو اولین "ستاره های سینمای بعد از انقلاب" دانست، سالهاست به دور از هر حاشیه زردی به فعالیتهای هنریاش ادامه میدهد.در فیلمهای شاخص و هنری بازی میکند و تلاش میکند فیلمهای هنری و خاص کارگردانی کند. برخی زندگی نیکی کریمی را شبیه به زندگی فروغ فرخزاده میدانند.
فروغ فرخزاد از زمانی شعرهایش پخته شد و به فیلمسازی روی آورد که با ابراهیم گلستان آشنا شد و کارش را در استودیوی فیلمسازی او شروع کرد.نیکی کریمی هم از زمانی نگاهش به دنیای هنر تغییر کرد که با عباس کیارستمی بیشتر آشنا شد.
او در فیلم A B C AFRICA) ) دستیار عباس کیارستمی بود و بعد از آن بود که فیلم کوتاه داشتن یا نداشتن را با موضوع نازایی زنان کارگردانی کرد.این شائبه زمانی بیشتر شد که کریمی اشعار فروغ را دکلمه کرد و سی دی آن را به بازار عرضه کرد.
ترجمه کتاب زندگینامه مارلون براندو را با نام آوازهایی که مادرم به من آموختم نشان داد که کریمی راه متفاوتری را نسبت به دیگر بازیگران انتخاب کرده است. او با ساخت فیلم یک شب نشان داد که تصمیم دارد از حقوق زنان دفاع کند.فیلمی که یک دختر جوان را نشان میداد که بنا به دلایلی باید شب را در خیابانهای تهران سپری میکرد.او در این سفر شبانه با مردانی رو به رو میشد که هر کدام به نوعی چشم طمع به او داشتند.
یک شب از لحاظ ساختار و کارگردانی اثری در خور توجه نبود اما نشان داد که کریمی میتواند به آینده کارگردانیاش امیدوار باشد.
این بازیگر ۴۲ ساله که بازی در فیلم هایی مانند سارا، پری، جهان پهلوان تختی، دو زن، واکنش پنجم، روانی، نسل سوخته، برج مینو و بوی پیراهن یوسف را در کارنامه خود دارد به عکاسی هم روی خوش نشان داده و تا کنون چند نمایشگاه از آثارش را در معرض دید گذاشته است.
کریمی اهل حاشیه، مصاحبه و جنجالسازی نیست.کمتر برایش حاشیه سازی میکنند و زمانیکه شایعهای یا اتفاق حاشیهای برایش شکل میگیرد ترجیح میدهد سکوت کند.مثلا چند روز قبل در زمان اهدای جوایزش به موزه سینما، گویا استاد عزتالله انتظامی را در آغوش گرفته است.
برخی از سایتها این عکس او را منتشر کردند و نوشتند که بی اخلاقی در دنیای سینما هنوز هم رواج دارد اما نیکی کریمی از این موضوع به سادگی گذشت و هیچ جوابی نداد همانطور که در دهه هفتاد وقتی در یک سال در دو فیلم حاتمیکیا به نامهای برج مینو و بوی پیراهن یوسف بازی کرد وحاشیهسازان برای او حرفهایی نوشتند سکوت کرد و هیچ نگفت.
کریمی که تاکنون در جشنوارههای زیادی به عنوان داور حضور داشته است در زمینه تئاتر هم تجربهای را به نام خود به ثبت رسانده است.او امسال در نمای« شام با دوستان» بازی کرد.منتقدان درباره حضور کریمی نوشتند برای صحنه تئاتر بازیگر خوبی نیست و حاشیهنویسان نوشتند زیبایی او که هنوز هم به چشم میآید روی صحنه تئاتر بیشتر دیدنی میشود!
کریمی اهل بازی در آثار تلویزیونی نیست اما چند سال پیش در تله تئاتر خرده جنابتهای زن و شوهری مقابل محمدرضا فروتن بازی کرد که بازیاش اصلا خوب نبود.چند سال پیش کمال تبریزی او را برای بازی در فیلم خیابانهای آرام دعوت کرد.
همین همکاری باعث شد تا کریمی در سریال سرزمین کهن که پخش آن به زودی از تلویزیون آغاز میشود، یکی از نقشهای اصلی را بازی کند.حال باید منتظر ماند و دید او در این سریال چگونه بازی را از خود ارائه داده است.
نیکی کریمی بازیگر کمحاشیهای است که تلاش میکند خود را به عنوان چهرهای فرهنگی و هنری معرفی کند.هر چند بسیار معروف است اما در فعالیتهای سیاسی قدمی برنمیدارد و در میتینگهای سینمایی هم شرکت نمیکند.اما شنیدهها حاکی است در فعالیتهای بشردوستانه و انساندوستانه پیشقدم است.
البته فوتبال را دوست دارد و در میان فوتبالیستها هم محبوبیت دارد چون فیلم مستندی ساخته با نام روزی روزگاری فوتبال.البته یک فیلم سینمایی هم به نام سوت پایان ساخته که شهاب حسینی در آن بازی میکند. با همه اینها میتوان گفت نیکی کریمی هنرمند با کمالاتی است که دستی بر همه هنرها دارد!
روز سه شنبه آنجلینا جولی در چهارمین مراسم سالانه زنان در تئاتر دیوید .اچ. کاچ در نیویورک شرکت کرد واین بازیگر37ساله در این مراسم با یک لباس بلند سبز زیتونی ومشکی دنباله دار ظاهرشد.
روز سه شنبه آنجلینا جولی در چهارمین مراسم سالانه زنان در تئاتر دیوید .اچ. کاچ در نیویورک شرکت کرد و این بازیگر 37 ساله در این مراسم با یک لباس بلند سبز زیتونی ومشکی دنباله دار ظاهرشد.
به گزارش پرشین وی سازمان زنان دنیا به منظور ارتقاء زندگی زنان و دختران با راه حل های قدرتمند ایجاد شده است. به منظور تشویق همگان به این امر ، آنجلینا جولی ادعا کرد 200،000 دلار برای صندوق مالالا (نام دختر پاکستانی که چندی پیش هدف تیراندازی قرار گرفت) کمک خواهد کرد تا سطح تحصیلات دختران در پاکستان را افزایش دهد.
دیگر افراد شرکت کننده در این مراسم ، بازیگر زن برنده اسکار مریل استریپ، بازیگر بتی زشت به نام امریکا فرارا و طراح مد دایان ون فرستنبرگ بودند.
این زوج مشهور هالیوودی در رستورانی در سواحل ایرلاین ، کوئینزلند یک شام دریایی صرف کردند
آنجلینا جولی و برد پیت با داشتن شش فرزند و دو شغل موفق و امور انسان دوستانه، به ندرت وقتی برای صرف یک شام رمانتیک در رستوران دارند ولی آنها روز سه شنبه در استرالیا یک استثنا قائل شدند.
به گزارش پرشین وی این زوج مشهور هالیوودی در رستورانی در سواحل ایرلاین ، کوئینزلند یک شام دریایی صرف کردند. این زوج 38 و 50 ساله ساله با لباس های ساده خود، هنگام رسیدن به رستوران بیشتر شبیه دو نوجوان عاشق بودند.
هنگامی که آن دو از اتومبیل سفید رنگی پیدا شدند، بسیاری از هوادران از دیدن این زوج در شهرشان بسیار شوکه شدند و آن دو نیز به هوادران و عکاسان دست تکان داده و لبخند می زدند.
آنجلینا جولی مدتی برای فیلم برداری فیلم جدیدش به نام "نشکسته" در استرالیا و در کوئینزلند به سر می برد که به گزارش پرشین وی در آخر ژانویه به انتها رسید.
با پایان یافتن فیلمبرداری فیلم، روز چهارشنبه آنجلینا جولی، برد پیت و شش فرزندشان استرالیا را ترک کردند و بعد از یک پرواز طولانی به فرودگاه لس آنجلس رسیدند.
این مواد اسیدی و قوی میتوانند یک لایه از سطح داخلی و بیرونی لیوانها را به مرور زمان از بین ببرند و باعث شوند که در فواصل کوتاهتری رنگ بگیرد.
بهتر است لیوانها را برای پیشگیری از رنگ گرفتن آنها، بلافاصله پس از خالی شدن نوشیدنی بشویید. اگرلیوان رنگ گرفته است، به هیچوجه از مواد سفیدکننده یا جرمگیر برای تمیز کردن آن استفاده نکنید...
این مواد اسیدی و قوی میتوانند یک لایه از سطح داخلی و بیرونی لیوانها را به مرور زمان از بین ببرند و باعث شوند که در فواصل کوتاهتری رنگ بگیرد.بهترین راه شستن لیوانهای رنگگرفته با هر جنس و رنگی، این است که یک ظرف پر از آب ولرم و پودر ماشین لباسشویی تهیه کنید و آنها را 12 ساعت داخل این محلول بگذارید سپس با مایع ظرفشویی و آب گرم آنها را بشویید و آبکشی کنید.
رضا ایرانمنش که رییس شورای شهر کیش شده می گوید:«الان رییس شورای شهر کیش هستم اما چه شورایی! شورایی که نه تنها یک ساختمان برای برگزاری جلسات ندارد که حتی به اعضای آن حقوق تعلق نمی گیرد! دلیل این امر هم آن است که می گویند کیش منطقه آزاد تجاری است!!!همین الان هم مدام میان تهران و کیش در رفت و آمدم و برای اینکه بتوانم از همین شرایط هم برای کمک به مردم استفاده کنم یک سری مراجعات مردمی را در یکی از خیابانهای اصلی کیش برگزار می کنیم.»
حـــامد مظفـــری: رضا ایرانمنش بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون که جانباز جنگ تحمیلی هم به شمار می رود و هنوز از عوارض برآمده از آسیب دیدگی در جنگ رنج می برد در انتخابات اخیر شورای شهر به دعوت تعدادی از دوستانش به کیش رفته و برای شورای شهر این منطقه آزاد تجاری کاندیدا شد و جالب اینکه در نهایت وارد شورا شده و به عنوان رییس شورا هم انتخاب شد. ایرانمنش در گفتگو با شبکه ایران ضمن صحبت درباره شرایطی که او را سوق داده به سمت شورای شهر از این نکته عحیب و البته تکان دهنده سخن گفته که شورای شهر کیش هنوز یک ساختمان هم ندارد. متن کامل گفته های ایرانمنش را در ادامه می خوانید:
رییس شورای شهر کیش هستم اما چه شورایی!
اندکی پیش از انتخابات شورای شهر تعدادی از دوستان ساکن در کیش به سراغ من آمدند و با گلایه از مشکلاتی که در این منطقه وجود دارد از من خواستند پیشقدم شده و در انتخابات شورای شهر این منطقه آزاد تجاری شرکت کنم. ما هم بی خبر از همه جا برای کمک به مردم رفتیم و کاندیدا شدیم و لطف مردم کیش شامل حال ما شد و وارد شورا شدیم. الان رییس شورای شهر کیش هستم اما چه شورایی! شورایی که نه تنها یک ساختمان برای برگزاری جلسات ندارد که حتی به اعضای آن حقوق تعلق نمی گیرد! دلیل این امر هم آن است که می گویند کیش منطقه آزاد تجاری است!!!
مراجعات مردمی را در خیابان برگزار می کنیم
البته من به واسطه روحیاتم با اینکه حقوقی نگیرم مشکلی ندارم چون با فرهنگ جبهه رشد کرده ام؛ همین الان هم مدام میان تهران و کیش در رفت و آمدم و برای اینکه بتوانم از همین شرایط هم برای کمک به مردم استفاده کنم یک سری مراجعات مردمی را در یکی از خیابانهای اصلی کیش برگزار می کنیم و در همین مراجعات است که آماری گرفته ایم از مهمترین مشکلات این منطقه. کیش با اینکه یک منطقه آزاد تجاری است اما هنوز فرمانداری ندارد و توسط بخشداری اداره می شود و این اصلا خوب نیست.
این وظیفه سازمان مناطق آزاد است که ساختمانی را به شورای شهر اختصاص دهد
این وظیفه سازمان مناطق آزاد است که ساختمانی را به شورای شهر اختصاص دهد و مهندس مونسان مدیرعامل منطقه آزاد هم خیلی تلاش کرده اند که هر چه زودتر این اتفاق بیفتد اما این خوب نیست که در همین شرایط هم کسی از حال و روز مردم کیش خبر ندارد. همه فکر می کنند کیش فقط یک مرکز تفریحی-تجاری است که به درد مسافرت می خورد اما کسی نمی داند این منطقه هم شهروندانی دارد که برای انتقال پیکر یکی از درگذشتگانشان به تهران باید از هفت خوان بگذرند.
بسیاری از صراحتم انتقاد کرده اند و گفته اند اگر بخواهی تند بروی عواقب سختی در انتظارت است
در همین شرایط و بدون حداقل امکانات هم می کوشم حق مردم را بگیرم و بارها با مسئولان این منطقه دیدار کرده و درباره مشکلات به صراحت سخن گفته ام. در همین چند ماهی که از حضورم در شورا گذشته بسیاری از صراحتم انتقاد کرده اند و گفته اند اگر بخواهی تند بروی عواقب سختی در انتظارت است اما من به دنبال کار مردم هستم و همه تلاشم را می کنم تا حق مردم را بگیرم. نه اینکه باج بگیرم و جیب خودم را پر کنم به خاطر همین داد مردم را می زنم و هرچقدر هم که برخی خودشان را به نشنیدن بزنند من بلندتر فریاد می زنم.
بسیجی تا جایی که بتواند مشکلات را تحمل می کند اما...
من منتطرم که هر چه زودتر ساختمانی به شورای شهر برای برگزاری جلسات شورا و مراجعات مردمی تخصیص یابد. اگر این اتفاق ظرف روزهای آینده نیفتد شک نکنید که ابتدا بسیاری از آنها که چوب لای چرخ شورا می گذارند را معرفی می کنم و بعد هم زیر همه چیز می زنم و از شورا کناره می گیرم. من هنوز هم خودم را بسیجی می دانم؛ بسیجی تا جایی که بتواند مشکلات و مصائب را تحمل می کند و بعد وقتی دید همه در حال سوء استفاده از آرامی او هستند ضربتی عمل می کند.
خیلی از مردم کشور ما علاقه دارند که بدانند بازیگران و ستاره های مورد علاقه شان چند سال دارند و چه ماهی به دنیا آمده اند.
خیلی از مردم کشور ما علاقه دارند که بدانند بازیگران و ستاره های مورد علاقه شان چند سال دارند و چه ماهی به دنیا آمده اند و میزان تحصیلات شان چیست؟این امر ذاتی است و حتی درگفت و گو هایی که پیش از این با برخی از بازیگران سینماو تلویزیون انجام دادیم آن ها هم این مسئله را تایید کرده و می گفتند خود نیز دردورانی که وارد این حرفه نشده بودند علاقه داشتند که بدانند بازیگر مورد علاقه شان چند ساله است. در این شماره بخش دوم بازیگران ۳۶ ساله را تقدیم حضورتان می کنیم و بخش اول آن 5شنبه گذشته منتشرشد.
مهناز افشار
ستاره های۳۶ ساله سینما و تلویزیون را بشناسید
مهناز افشار (متولد ۲۱ خرداد ۱۳۵۶ در تهران ) بازیگر سینما و تلویزیون ایرانی است.اودیپلمش را در رشته تجربی گرفت و برای ادامه تحصیل به مدت چهار سال در موسسه ای غیرانتفاعی به تحصیل در رشته تدوین پرداخت. خانواده اش ریشه مذهبی دارند، به همین دلیل هم در ابتدا مخالف بودند که دخترشان وارد بازیگری شود. در کلاسهای بازیگری استاد سمندریان تعلیم دید.مهناز افشار بازیگری را با مجموعه تلویزیونی عشق گمشده در سال ۱۳۷۶ آغاز کرد و پس از آن با ایفای نقش در فیلم دوستان به کارگردانی علی شاه حاتمی در سال ۱۳۷۷ به سینما راه یافت و با ایفای نقش در فیلم شور عشق به کارگردانی نادر مقدس در سال ۱۳۷۹ به شهرت رسید.او فیلم «متروپل» کیمیایی را نوبت اکران دارد.افشار مجرد است.
پوریا پورسرخ (متولد ۴ تیر ۱۳۵۶) در سال ۱۳۸۵ با بازی در سریال وفا به کارگردانی محمد حسین لطیفی بعنوان چهرهای جدید مطرح و پس از آن این مسیر را با ایفای نقشهای متنوع و متعدد دیگری ادامه داد. پورسرخ مسیر بازیگری را با بازی در فیلم هایی نظیر آناهیتا(فیلم) عزیز الله حمید نژاد ،عیار ۱۴(فیلم) پرویز شهبازی، روز رستاخیز(فیلم) احمد رضا درویش ادامه داد. وی در اولین فیلم سه بعدی تاریخ سینمای ایران آقای الف (فیلم)علی عطشانی در نقش آقای الف ایفای نقش کرد. وی دارای مدرک دکترای فیزیولوژی گیاهی می باشد.او مجرد است.
شهروز ابراهیمی
او متولد چهارده اردیبهشت ۱۳۵۶ و دانشجوی انصرافی رشته تئاتر هست.او نخستین فیلم خود را با نام «آخر بازی» ساخته «همایون اسعدیان» در سال ۷۸ بازی کرده است و به فعالیتش ادامه داد. شهروز ابراهیمی که حرفه اصلی اش بازیگری است، یک دوره آموزش بازیگری را در هنرستان صدا و سیما گذراند و تاکنون در سریال هایی نظیر اولین شب آرامش، کارآگاهان، مرگ تدریجی یک رویا، سال های مشروطه، عملیات ۱۲۵، روزهای زیبا، لطفا دور نزنیم ، بی گناهان ، خانه بی پرنده ، کلاه پهلوی و فیلم های تیک ، شبهای تهران و آخر بازی ،بازی کرده است
فرزاد حسنی
فرزاد حسنی مجری ، بازیگر و ترانه سرا متولد۲۱ شهریور۱۳۵۶ لیسانس مکانیک از دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی دارد.اودوره بازیگری را درمدرسه امین تارخ و استاد سمندریان گذراند.اولین سریال او "عید آن سالـها " است. ترانه " آد م فروش" شادمهر عقیلی وترانه تیتراژ مجموعه " کمکم کن " و " کوله پشتی " و سریال " روز رفتن " رااو سروده است. معلم فن بیان او مرحوم مهدی فتحی بود.حسنی چندی پیش با «آزاده نامداری» مجری تلویزیون ازدواج کرد.
علیرضا اشکان
علیرضا اشکان متولد سوم اردیبهشت سال ۱۳۵۶ در آمل است، در حال حاضر مجرد است و در رشته مهندسی معماری تحصیلاتش را به پایان رسانده است. دارای چهار خواهر میباشد. با سریال نرگس در نقش احسان به محبوبیت دست یافت.در فیلم سینمایی این ترانه عاشقانه نیست در نقش مقابل میترا حجار بازی کرد.
آناهیتا نعمتی
آناهیتا نعمتی ( متولد ۲۰ تیر ۱۳۵۶ در شاهرود ) وهمسر سابق ابوالفضل پورعرب است و از او دختری بنام رایکا دارد. وی با بازی در مجموعه تلویزیونی «دبیرستان خضراء» (اکبر خواجویی) در سال ۱۳۷۴ به دنیای بازیگری معرفی شد.نعمتی بعد از گذاراندن دوره بازیگری زیر نظر مرحوم حمید سمندریان برای اولین بار در نقش کوتاهی در فیلم «هیوا» (رسول ملاقلی پور، ۱۳۷۷) ظاهر شد.
مهدی باقربیگی
مهدی باقربیگی (متولد ۱۳۵۶ - اصفهان) فارغالتحصیل مهندسی کشاورزی است و آغاز بازیگری او در سال ۱۳۶۹ و در سریال قصههای مجید بود. او همچنین در فیلمهای سینمایی صبح روز بعد، شرم و نان و شعر ایفای نقش نمودهاست.باقربیگی در سال ۱۳۹۲ با شرکت در انتخابات شورای شهر اصفهان توانست رای اول را در شورای شهر این شهر را به خود اختصاص دهد
حدیث فولادوند
حدیث فولادوند (متولد ۲۰ دی ۱۳۵۶ در تهران) بازیگر سینما و دانشجوی انصرافی رشتهٔ معماری و همسر رامبد شکرابی است.اودر دوازده سالگی زیر نظر گلاب آدینه آموزش دید و برای اولین بار نقش کوتاهی را در فیلم سینمایی دستهای آلوده به کارگردانی سیروس الوند بازی کرد وبدین ترتیب اولین حضورش را در سینما در سال ۱۳۷۸ اعلام نمود. او که پس از گرایش به هنرهای مختلف از جمله موسیقی و نقاشی اکنون خود را در بازیگری موفق می دید یک سال بعد از اولین تجربه خود، در فیلم سینمایی مارال به کارگردانی مهدی صباغزاده هنرنمایی کرد.همچنین درخشش فولادوند در تلویزیون با بازی در سریال گمگشته اغاز شد.
سپند امیرسلیمانی
امیرسلیمانی (متولد ۱۳۵۶ در تهران) بازیگر سینما و تلویزیون ایران است. او همچنین برادر کمند امیرسلیمانی (بازیگر) و پسر سعید امیرسلیمانی (بازیگر) میباشد.اوکه متاهل است تا کنون در فیلم های اخراجی ها۱، ۲و۳، مردان مریخی زنان ونوسی،چک و مجموعههای من یک مستاجرم،شبهای برره،مرد دو هزار چهره،خوش نشین ها،مسیر انحرافی،پاورچین،کلاه پهلوی وخروس بازی کرده استو هم اکنون مشغول بازی در سریال«معمای شاه»است.
خیلی از مردم کشور ما علاقه دارند که بدانند بازیگران و ستاره های مورد علاقه شان چند سال دارند و چه ماهی به دنیا آمده اند و میزان تحصیلات شان چیست؟این امر ذاتی است و حتی درگفت و گو هایی که پیش از این با برخی از بازیگران سینما و تلویزیون انجام دادیم آن ها هم این مسئله را تایید کرده و می گفتند خود نیز دردورانی که وارد این حرفه نشده بودند علاقه داشتند که بدانند بازیگر مورد علاقه شان چند ساله است.
نیکی کریمی
نیکی کریمی ۱۹ آبان سال ۱۳۵۰ در تهران به دنیا آمد. وی بازیگر، کارگردان و مترجم است.وی از دوران دبستان بازی در گروههای کوچک تئاتری را آغاز کرد. نخستین نقش سینماییاش را در سال ۱۳۶۸ در فیلم وسوسه به کارگردانی جمشید حیدری بازی کرد.نخستین حضور جدی او در فیلم عروس به کارگردانی بهروز افخمی در سال ۱۳۶۹ است. او و ابوالفضل پورعرب را اولین ستارگان سینمای ایران پس از انقلاب میدانند. بازی در فیلم سارا برایش جایزه بهترین بازیگر زن جشنوارههای سن سباستین و نانت را به ارمغان آورد. کریمی برای پنجمینبار برای فیلم دو زن نامزد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شد و جایزه بهترین بازیگر زن را به خاطر بازی در همین فیلم از جشنواره تائورمینا ایتالیا گرفت. نیکی کریمی در سال ۱۳۸۰ فیلم کوتاه مستندی با عنوان داشتن یا نداشتن ساخت که برنده جایزه باران شد و در سال ۱۳۸۳ اولین فیلم بلندش به نام یک شب را کارگردانی کرد.در سال ۱۳۸۱ در دو فیلم دیوانهای از قفس پرید به کارگردانی احمدرضا معتمدی و واکنش پنجم به کارگردانی تهمینه میلانی بازی کرد که به خاطر بازی در این دو فیلم جایزه سیمرغ بلورین جشنواره فجر را گرفت.کریمی آثاری هم چون آوازهایی که مادرم به من آموخت (زندگینامه مارلون براندو)،Intimacy اثر حنیف قریشی، نور ماه بر درختان کاج، هایکوی ژاپنی اشعار زنان شاعر چینی را ترجمه کرده است.او دکلمه اشعار فروغ فرخزاد را گفته است. سرزمین کهن به کارگردانی کمال تبریزی با بازی وی از شبکه سوم سیما از۵شنبه شروع می شود. نیکی کریمی با فیلم تمشک به کارگردانی سامان سالور و فیلم زندگی جای دیگری است به کارگردانی منوچهر هادی ،در جشنواره فیلم فجرامسال حضورخواهد داشت.او تاکنون داور جشنواره های مختلف بین المللی بوده است و به تازگی برای داوری جشنواره فیلم پونا درهندوستان حضور داشت. کریمی با کسب چهار جایزه از جشنوارههای گوناگون بینالمللی یکی از موفقترین بازیگران ایرانی از لحاظ تعداد جوایز جهانی بوده است. نیکی کریمی همچنین در حرفه عکاسی نیز فعالیت دارد. وی همچنین تاکنون چندین نمایشگاه عکس از کارهای خود، برگزار کرده است. وی تاکنون سبکهای مختلف عکاسی همچون پرتره و... را تجربه کرده ولی عکاسی از طبیعت در آثار او چشمگیرتر است. نیکی کریمی که اعضای خانوادهاش در انگلستان یا آمریکا زندگی میکنند بین تهران و لندن در رفتوآمد است اوتاکنون ۴فیلم کارگردانی کرده است و پروانه ساخت فیلم «چنین گذشت برمن» به تهیهکنندگی و کارگردانی اش به تازگی صادر شده است.اومستند«روزی روزگاری فوتبال»راهم برای شبکه نمایش خانگی کارگردانی کرده است. کریمی بازیگر مجرد سینمای ایران است.
رامبد جوان
رامبد جوان (متولد۱ دی ۱۳۵۰ در محله شهرآرای تهران) بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون, کارگردان و مجری تلویزیون است.روند شروع به کار هنری او به ترتیب در تئاتر، تلویزیون و سینما بوده است. وی در یک قسمت از مجموعه تلویزیونی پرطرفدار همسران نقش کوتاهی داشت و همین باعث حضور پررنگ وی در مجموعه تلویزیونی خانه سبز در نقش فرید صباحی شد.وی کارگردانی چهار مجموعه تلویزیونی به نامهای گمگشته و نشانی و مسافران و توطئه فامیلی را به عهده داشتهاست.در سینما نیز اسپاگتی در هشت دقیقه را در کارنامه خود دارد که جایزه بهترین کارگردانی دوره بیستم جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان را در سال ۱۳۸۴ از آن خود کرد.او در جشنواره ۲۹ فجر به عنوان کارگردان در فیلم ورود آقایان ممنوع شرکت داشت و توسط همین فیلم در زمان اکران فروشی بالغ بر ۶ میلیارد تومان بر جای گذاشت.همچنان رامبد جوان در جشنواره ۳۱ فجر سیمرغ بهترین بازیگر مکمل نقش مرد از فیلم گناهکاران را دریافت کرد.همسر وی سحردولت شاهی بازیگر سینماست.برنامه پر مخاطب «گپ» با اجرا وکارگردانی وی روانه آنتن شبکه آی فیلم شد.او مدتی را به ساختن تیزر مشغول بودهاست
او بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون و همچنین کارگردان متولد ۱۳۵۰ شیراز وفوق لیسانس کارگردانی از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر – دکترای تئاتر از دانشگاه آوینیونAvingon فرانسه دارد.سلطانی عضو هیات علمی گروه تئاتر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران نیز هست.وی در زمینه پژوهش،مقاله نویسی و ترجمه هم فعالیت دارد.سلطانی در آثاری هم چون روزهای بیاد ماندنی،محاکمه،تصمیم نهایی، کاراگاه،در مسیر زاینده رود،دیوار و مادرانه به نقش ها جان بخشید.او هم اکنون مشغول بازی در سریال«هفت سنگ» است.او متاهل است
شراره رخام او (متولد ۱۷ مرداد ۱۳۵۰ در تهران) بازیگر ایرانی است. او دارای مدرک لیسانس زبان روسی از دانشگاه آزاد و همچنین لیسانس بازیگری از جهاد دانشگاهی است.همسرسابق وی فرهاد قریب بود.او چندی پیش با حضور در یک برنامه تلویزیونی از جراحی زیبایی اظهار پشیمانی کرد.وی تاکنون در فیلم های عروس کاغذی،دختران انتظار، غوغا،چشمان سیاه، زنان ونوسی مردان مریخی، آژانس ازدواج وکات کلانتری بازی کرده است
کوروش تهامی کوروش تهامی (متولد ۴ اردیبهشت ۱۳۵۰ در تهران) ودانشآموختهٔ رشتهٔ تئاتر از دانشگاه آزاد اسلامی است و تاکنون تئاترهای مختلفی بازی کرده است.نخستین حضور او در سینما در سن ۲۵ سالگی بود که نخستین فیلم سینماییاش با نام «سینما سینماست» را بازی کرد.همسر سابق وی شبنم طلوعی بود.اودرکارنامه هنری اش بازی در آثاری هم چون ساحره،دفتری از آسمان،شراره،مریم مقدس،این زن حرف نمیزند،به رنگ ارغوان،شبانه،نسل جادویی،برف روی شیروانی داغ،زیر تیغ،ساعت شنی،شب می گذرد،خسته دلان،ملکوت،شوق پروازوتبریز در مه را به ثبت رساند.وی با سریال«عصر پاییزی»میهمان شبکه اول سیماست. از کارهای مورد علاقه دیگرش موسیقی است ودر دف وتنبک تخصص دارد از جمله کار معروفش کلیپ ای ایران با هنرمندان دیگر است
رامتین خداپناهی رامتین خداپناهی کارگردان، بازیگر و مدرس سینما و تلویزیون در سال ۱۳۵۰ در خانوادهای اهل هنر در گرگان به دنیا آمد.او کارشناسی ارشد رشته نمایش گرایش کارگردانی و مدرس و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک است.خداپناهی از سال ۱۳۷۸، پس از فارغ التحصیل شدن از مقطع کارشناسی، به صورت حرفهای وارد کار بازیگری شد. اولین تجربه اش تله تئاتر «کشتی نوح» بود و پس از آن بلافاصله در فیلم «ارتفاع پست» ساخته ابراهیم حاتمی کیا به ایفای نقش پرداخت. از جمله فعالیتهای هنری او میتوان به بازی در فیلم کوتاه «گوشه امن»(۱۳۸۱) و فیلمهایی چون «مزرعه پدری»(۱۳۸۱)،«صبحانه برای دو نفر» (۱۳۸۲)، «قند تلخ»(۱۳۸۶) «دوازده صندلی» (۱۳۹۰) و« راه بهشت» و سریالهای «معصومیت از دست رفته»(۱۳۸۱)، «فقط بخاطر تو»(۱۳۸۲)، «هنگامه»(۱۳۸۳)،«پیلههای پرواز»(۱۳۸۴)، «برای آخرین بار»(۱۳۸۴)، «خسته دلان»(۱۳۸۷) و….اشاره کرد.
رضا شفیعیجم رضا شفیعیجم در سال ۱۳۵۰ از پدری تهرانی ومادری کرمانشاهی در تهران متولد شد.او که دیپلم گرافیک دارد .اوفعالیت در تئاتر از سال ۱۳۶۴و فعالیت در تلویزیون از سال ۱۳۷۰ آغاز کردو با بازی در مجموعه ساعت خوش ساخته مهران مدیری به شهرت رسید و پس از آن در بیشتر مجموعههای طنز خوش درخشید. مشهورترین و به یادماندنیترین نقش او «بامشاد» در مجموعه نقطه چین به کارگردانی مهران مدیری است. شروع فعالیت سینمایی در فیلم دو همسفر (اصغر هاشمی) به عنوان بازیگر در سال ۱۳۷۱ بود.او ساز تخصصی ساکسیفون را خوب مینوازد.شفیعی مجرد است.
سعید آقاخانی
سعید آقاخانی(متولد ۱۳۵۰ - بیجار، کردستان) بازیگر، نویسنده و کارگردان ایرانی سینما و تلویزیون میباشد. وی پس از مطرح شدن به عنوان بازیگر تئاتر حرفه ای در بیجار گروس، کار خود را با تلویزیون به همراه گروه ساعت خوش آغاز کرد و آرام آرام به هدف اصلی خود یعنی نویسندگی و کارگردانی نزدیک شد. آقاخانی دانش آموخته تئاتر از دانشگاه تهران است.او در فیلم های ضد گلوله،هرچی خدا بخواد،پیتزا مخلوط،بعد از ظهر سگی سگی بازی کرد.آقا خانی با نخستین ساخته سینمایی اش با نام «لامپ صد»در جشنواره فیلم فجر حضور دارد.او به تازگی ساخت مجموعه تلویزیونی نوروزی «روزهای بد در» را آغاز کرده است
مهتاب کرامتی
مهتاب کرامتی متولد ۲۵ مهر ۱۳۵۰ در تهران و همسر سابق بابک ریاحیپور (آهنگساز و نوازنده گیتار) است. هم اکنون مهتاب کرامتی تنها زندگی میکند و علاوه بر بازیگری و فعالیت در یونیسف، در یک موسسه طراحی و تولید لباس هم حسابی مشغول است.وی تحصیلاتش را در رشته میکروبیولوژی با مدرک کارشناسی از دانشگاه آزاد اسلامی به پایان رساند. دوره ای را در کلاسهای آزاد بازیگری امین تارخ می گذراند و همان جا برای ایفای نقش هلن در فیلم/مجموعه مردان آنجلس انتخاب شد.او با فیلم«اشباح» داریوش مهرجویی در جشنواره فیلم فجر حضور دارد.
حمیدرضا پگاه
این بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر در ۱۱ دی ۱۳۵۰ در تهران متولد شد.پدرش کارمند بازنشسته و مادرش خانه دار است. سه خواهر و یک برادر دارد و خودش فرزند دوم خانواده است.متاهل است و در سال ۸۷ با یک گریمور ازدواج کرد.پگاه فعالیت حرفه ای خود را از سال ۱۳۷۲ با بازی در مجموعه ضلع ششم به کارگردانی مسعود فروتن آغاز کرد.در تلویزیون با سریالهای تفنگ سرپر (در نقش غیبیش) و آخرین گناه و در سینما با بازی در فیلم این زن حرف نمیزند، مورد توجه قرار گرفت.او با سریال«آوای باران» میهمان قاب شیشه ای است
پرستو گلستانی پرستو گلستانی (متولد۱۱ خرداد ۱۳۵۰، تهران) بازیگر سینما و تلویزیون ایران است.وی لیسانس بازیگری و کارگردانی را از دانشگاه آزاد اسلامی گرفت و دوره دو سال و نیم بازیگری را در مدرسه هنر و ادبیات صدا و سیما گذراند. بازی در تئاتر را از سال ۱۳۶۵ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تجربه کرد و بازی در سینما را از سال ۱۳۶۹ با فیلم مجنون کاری از رسول ملاقلی پور شروع به کار کرد.او همسرِ سابق بهروز بقایی و خواهر زاده ی مهدی اخوان ثالث است.
علی سلیمانی او متولد۱۳۵۰ در تهران وفارغالتحصیل کارشناسی نمایش با گرایش بازیگری از دانشگاه آزاد تهران، ۱۳۷۶ودانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی است.سلیمانی متاهل است.او تا کنون در فیلم های "سفر به چزابه" ؛ "نجات یافتگان"؛ "قارچ سمی"؛ ؛ "سگ کشی"؛ "یک وجب از آسمان"؛ "کلانتری غیرانتفاعی"؛ "قصه خاله سوسکه"؛ ۱۳۸۷ "بی پولی"و "زخم شانه هوا" بازی کرده است.او تدریس در حوزه بازیگری را ازسالآغاز کرد و در حوزه ورزش کاراته هم تدرسی می کند؛سلیمانی عضو پیوسته تیم فوتبال هنرمندان ایران هم هست وی فعالیت در رادیورا به عنوان مجری و بازیگری ازسال ۱۳۸۲تا کنون ادامه می دهد
مریلا زارعی بازیگر نقش الفت در فیلم سینمایی «شیار ۱۴۳» در حالی که اشک در چشمان وی حلقه زده بود با خبرنگاران صحبت کرد. او به شدت تحت تأثیر تماشای این فیلم قرار گرفته بود و چندین بار حرف هایش ناتمام ماند.
عطاران در «رد کارپت» که داستان آن درباره سفر یک سیاهی لشگر به جشنواره کن برای دیدار با اسپیلبرگ است در نمایی کوتاه که به نمایش پوسترهای فیلم حاضر در بخشهای مختلف کن مربوط می شود به آرامی دوربین را از روی یکی از پوسترهای فیلمهای جشنواره که تصویری از این بازیگر سفرکرده در محوریت آن قرار دارد می گذراند.
آخرین باری که فیلمی از گلشیفه فراهانی در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد پنج سال قبل بود که در جشنواره بیست و هفتم فیلم فجر او با «درباره الی» به جشنواره آمد. بعد از آن وی از ایران مهاجرت کرد و کوشید شانس خود در بازیگری را در آن سوی دنیا بیازماید.
این آزمودن که با خطاهای فراوان روبرو بود سبب ساز آن شد که حواشی بسیاری در ایران با انتقاد از فعالیتهای او در فیلمهای آن طرفی به وجود آید و شرایط برای بازگشت دوباره او به ایران مشکل شود. با این حال رضا عطاران با فیلم «رد کارپت» بار دیگر شرایط بازگشت گلی به سینمای ایران را فراهم کرد.
به گزارش شبکه ایران عطاران در «رد کارپت» که داستان آن درباره سفر یک سیاهی لشگر به جشنواره کن برای دیدار با اسپیلبرگ است در نمایی کوتاه که به نمایش پوسترهای فیلم حاضر در بخشهای مختلف کن مربوط می شود به آرامی دوربین را از روی یکی از پوسترهای فیلمهای جشنواره که تصویری از این بازیگر سفرکرده در محوریت آن قرار دارد می گذراند.
این پوستر همان فیلمی است که در «رد کارپت» به نمایش درآمد
اینجاست که تماشاگران کاخ جشنواره به وجد آمده و شروع می کنند به کف و سوت زدن برای عطاران. به گزارش شبکه ایران در «رد کارپت» پوستر یکی از تازه ترین فیلمهای گلی با عنوان «سرزمین فلفلی محبوب من» که ساخته کارگردانی ایتالیایی-کرد به نام «هانر سالیم» است نشان داده می شود.
از آن سو بازیگر اصلی کار با متلکهایی که نثار سلحشور، سریال «یوسف پیامبر»، فیلم «ملک سلیمان» و پروژه های فاخر می کند سعی دارد بخشی از حس و حالی منفی که مخاطبان درباره اظهارنظرات آدمی مانند سلحشور دارند را بروز دهد. این بخشهای فیلم هم به شدت با تشویق حضار روبرو شد.
پرواضح است که خاتون لواسانی (مهناز افشار) نمادی از گوگوش فائقه آتشین است ...
این چندمین بار است که دوباره به او اعتماد میکنیم و باز هم سرخوردهمان میکند . من که این بار با تردیدی جدی سراغ تماشای فیلمش رفتم و متأسفم که اخیرا میشود خیلی راحت او را پیشبینی کرد؛ بله! بد بود، خیلی بد یک زن جوان مهناز افشار به سینمای متروکهای پناه میبرد که سالن نمایش آن تبدیل به انبار فروش موتور سیکلت شده و لابیاش را باشگاه بیلیارد کردهاند.
این زن، صیغهای مردی به نام ماندگاری بوده و از او یک فرزند دارد؛ ماندگاری حالا مرده و همسر نازای او با این زن صیغهای درگیر میشود.
پرواضح است که خاتون لواسانی (مهناز افشار) نمادی ازگوگوش فائقه آتشین است.
فائقه آتشین از محمدرضا پهلوی یک فرزند نامشروع داشت که چندسال پیش توانست توسط آزمایش DNA نسبت فامیلیاش با خاندان سلطنتی ایران را ثابت کند.
برخوردی که از همسر ماندگاری (شقایق فراهانی) با خاتون در این فیلم میبینیم، کاملا میخواسته طعنهای باشد به برخورد فرح دیبا با مسئلهی فرزند نامشروع شاه این دیالوگ در طول فیلم بارها از زبان یکی از صاحبان متروپل خطاب به خاتون شنیده میشود که (خیلی کار خوبی کردی به سینما پناه آوردی...) این قضیه اشاره دارد به ازدواج فائقه آتشین با یکی از کارگردانهای سینمای ایران؛ در حقیقت کارگردان متروپل خودش را هم در این اثر نمادسازی کرده و آنگاه که یکی از کاراکترها سینما را به عنوان پناهگاه خاتون- بخوانید گوگوش- معرفی میکند، اشارهاش به همین معناست.
حتی از جایی به بعد که زن ماندگاری پشت در متروپل رسید، جای پنجه خونین خاتون روی ستونی که به آن تکیه داده بود میماند پنجه خونینی که یادآور تصویری بسیار معروف از 17 شهریور 1357 است و البته ما نمیدانستیم که فائقه آتشین هم روزگاری انقلابی بوده!
اما در مورد کیفیت کار باید گفت مسعود کیمیایی آنقدر سرگرم تطابق دادن دقیق بین نمادهای فیلمش با صور واقعی آنها شده که قصه گفتن را رها میکند و به این ترتیب متروپل فاقد درام است. خیلی مولفههای کلیشه شده در سینمای کیمیایی هم دوباره و در اینجا تکرار میشوند اما از آن طرف خیلی جزئیات ضروری در کار رعایت نشده.
مثلا چند نفر در فاصله نیم متری یک شیشه بزرگ چند دقیقه با چوب و چماق زد و خرد خونینی میکنند اما هیچ اتفاقی نمیافتد که شیشه بشکند، آنها حتی چندبار سر و صورت و دست خونیشان را روی شیشه میگذارند اما شیشه نمیشکند، حتی میان دعوا مرتب صدای شکستن شیشه هم میآید اما شیشه نمیشکند تا این که وقتی قرار است سکانس تمام شود نوبت این شیشه هم میرسد! از این موارد در فیلم زیاد بود و با روی هم گذاشتن تمام این ایرادها میتوانیم خودمان را خلاص کنیم و بگوییم متروپل اصلا فیلم نیست.
مسعود کیمیایی مرتب در حال ادای دین به خودش است (یعنی بود) قبلا میشد اسم این کار را (ادای دین به خود) گذاشت اما حالا باید به آن گفت (ادای خود را درآوردن) در ضمن باید به آقای کیمیایی این را هم گفت که ناگفتههای شما از گوگوش آنقدرها هم مخاطب جمع کن نیست که فکر میکنید و این خرده خاطرات بهم پیوسته و ناپیوسته را تا قصه نکنید طرفداری پیدا نخواهند کرد.
در سالهای گذشته با وجود فاصلهی نقشهایم از یکدیگر اما هیات داوران هیچگاه این تفاوتها را ندیدهاند...
امین زندگانی گفت : در فیلم سینمایی شهابی از جنسنور به کاردانی محمدرضا اسلاملو و در نقش یک مستندساز ایرانی که برای ساخت یک مستند عازم لبنان میشود را ایفا میکنم.
وی افزود: در این فیلم به عنوان یک بازیگر ایرانی در طول تاریخ سینمای ایران نظام دیالوگهای آن را به زبان عربی بیان کردم زیرا برای برقراری ارتباط با بازیگران عرب زبان این فیلم و برای افزایش کیفیت آن باید دیالوگها را به زبان عربی بیان میکردم. وی عنوان کرد: با توجه به فیلمنامه عربی این فیلم حس گرفتن یک معلم عربی برای کار روی لحنها و تلفظها یک شب قبل از ضبط دیالوگها را برای من ترجمه میکردند و به واقع این کار برای من سخت دشوار و همراه با درد و فشار عصبی بود و بیشتر تصاویر این فیلم در خارج از کشور ضبط شده است.
زندگانی عنوان کرد: با توجه به تفاوت این نقش با سایر نقشهایم امیدوارم هیئات داوران این تفاوت و سختی کار آن را زندگانی بیان کرد.
با توجه به حضور کارگردانان پیشکسوت و بزرگ سینما درکنار کارگردانان جوان امیدوارم عرصهی رقابت منصفانه باشد و از این دستهبندی های موجود در سینما دست برداریم.
این بازیگر اظهار داشت: در صورت نگاه فرهنگی به مقولهی سینما ضمن آشتی دادن مخاطبان با هنر هفتم به این نکته می رسم که هنر برای هنر است.
وی ادامه داد: در صورت ثبات مدیریتها ضمن معلوم شدن تکلیف هنرمندان آن با یک روند مشخص و با یک خرد جمعی مواجه خواهند بود.
زندگانی عنوان کرد: تصمیم دیگر من برای جشنواره فیلم فجر فصل فراموشی فریبا به کارگردانی عباس رامنی است که یک ژانر متفاوت دارد. وی ادامه داد: در سالهای گذشته با وجود فاصلهی نقشهایم از یکدیگر اما هیات داوران هیچگاه این تفاوتها را ندیدهاند و امیدوارم امسال شرایط مساعدتری برای دیده شدن تفاوت نقشهایم وجود داشته باشد. این بازیگر تصریح کرد: با توجه به روایت دغدغه جوانان در این فیلم و مستندگونه بودن یک بخش دیگر از آن، امیدوارم این فیلم قربانی ضعف نگاهها شود و به لیاقتهای خود برسند.
زندگانی خاطر نشان کرد: با توجه به حجم عظیم فرهنگی آثار کرهای و ترکیهای و آمریکای لاتین به کشورمان امیدوارم ضمن رشد در این زمینه قادر به رقابت با آنها باشیم.
جنیفر لوپز احساسات یک مرد را جریحه دار کرده و از او سوء استفاده جنسی کرده است...
یک مرد امریکایی مدعی شده است جنیفر لوپز احساسات او را جریحه دار کرده و از او سوء استفاده جنسی کرده است.
” رودریگو رویز ” به دلیل ادعای یاد شده از جنیفر لوپز از وی به دادگاه شکایت کرده است و از این هالیوودی ۴۴ ساله ۱۰ هزار دلار غرامت خواسته است.
بنابرگزارشات به نظر میرسد یک زن ۵۳ ساله که ادعا کرده است مسئول رسیدگی به ایمیل های طرفداران جنیفر لوپز است پشت این ماجرا باشد. این مرد ۳۶ ساله میگوید از سال ۲۰۰۸ ایمیل هایی از سوی جنیفر لوپز دریافت کرده که از او خواسته است تصاویر برهنه اش را برای وی ارسال کند.
وی اضافه میکند علاوه بر موضوع یاد شده جنیفر لوپز به او وعده داده بود که با وی رابطه عاشقانه خواهد داشت و بعد از جدایی از همسرش او را به عنوان دوست پسرش انتخاب خواهد کرد که با ورود “کاسپر اسمارت” وی به شدت سرخورده شده است. جنیفر لوپز همچنین مدعی شده بود او را وارد حرفه موسیقی خواهد کرد. او از زمانی که متوجه شد این ایمیل ها جعلی است دچار افسردگی شده و به همین دلیل از این خواننده سرشناس هالیوودی شکایت کرده است. وکیل جنیفر لوپز میگوید این یک سوء تفاهم کوچک است که خیلی زود برطرف خواهد شد ...
به مناسبت بازگشت بازیگران «آمریکن پای» به صحنه نگاهی داریم به زوج های معروف نامتعارف و مردان جوانی که طعمه زنان مسن تر از خودشان شدند!....
درحالیکه فاصله سنی نامتعارف زنان و مردان در فیلمهای هالیوودی قبل از فیلم «امریکن پای» سال 1999 نیز وجود داشت، اما این نوع تعریف بیشتر بعد از این فیلم و بازی مادر استیفر (Jennifer Coolidge) در سینمای هالیوود باب شد. به مناسبت بازگشت بازیگران «آمریکن پای» به صحنه نگاهی داریم به زوج های معروف نامتعارف و مردان جوانی که طعمه زنان مسن تر از خودشان شدند!
داستین هافمن (30 ساله) و آن بانکرافت (36 ساله) در فیلم «فارغالتحصیل» - 1967
جیسون لوئیز (36 ساله) و کیم کاترال (51 ساله) در فیلم «شهر و جنسیت»- 2007
ادی کی توماس (19 ساله) و جنیفر کالیج (38 ساله) در فیلم «امریکن پای»- 1999
تی دیگز (27 ساله) و آنجلا باست (40 ساله) در فیلم How Stella Got Her Groove Back- سال 1998
براد پیت (28 ساله) و جنا دیویس (35 ساله) در فیلم «تلما و لوئیز»- 1991
مایکل جی. فاکس (26 ساله) و مارگارت ویتون (37 ساله) در فیلم «رازهای موفقیت من»- 1987
پل رود (38 ساله) و Michelle Pfeiffer 49 ساله در فیلم «I Could Never Be Your Woman»- 2007
جیمز اسپادر (30 ساله) و سوزان ساراندون (44 ساله) در فیلم کاخ سفید- 1990
کیانو ریوز (39 ساله) و دیان کیتون (57 ساله) در فیلم Something's Gotta Give- 2003
بود کورت (23 ساله) و روث گوردون (75 ساله) در فیلم «هارولد و مود»- 1971
برایان گرینبرگ (27 ساله) و اما تورمن (35 ساله) در فیلم «آغاز» 2005
آقای علم الهدی، هنرمند ایرانی هرزه نیست و هرزگی نمی کند. اگر نمونه هایی سراغ دارید، آنها را در کنار هرزگان سایر صنوف بگذارید که قرن هاست دوران انسان های معصوم سپری شده است. ظاهرا پایانی بر مقوله هرزه بودن هنر، هنرمند و...
در پی دیدار رئیس جمهور با هنرمندان، حجت الاسلام علم الهدی، امام جمعه مشهد در سخنرانی خود، دو واژه هنرمند و هرزگی را در کنار یکدیگر آورده اند و اظهار داشته اند: "یک عده به اسم هنر، به استخدام هرزگی درآمده اند و از هنر استفاده میکنند تا ریشه خانوادهها را بزنند خائنین به هنر هستند نه هنرمند و این افراد در قالب فیلمسازی در واقع هرزگی میکنند."
ظاهرا پایانی بر مقوله هرزه بودن هنر، هنرمند و هنرمندی نیست و ظاهرا این مولفه راسا توسط شیطان رجیم به وجود آمده تا بنیان خانواده، انسانیت و دین را از هم بگسلاند! حال آن که اگر قرار بر هرزگی باشد، بسیاری دیگر هستند که در بسیاری صنوف و مشاغل وارد می شوند تا به نیات پلیدشان برسند، بی آن که همچون هنرمندان در ویترینی شیشه ای زندگی کنند و به راحتی مورد نقد و حتی هجمه قرار بگیرند.
با این حال اجازه می خواهم تا نکته ای را به همفکران چنین اندیشه ای یادآور شوم. به گفته وزیر محترم ارشاد بیش از 70 درصد شهروندان تهرانی از گیرنده های ماهواره ای استفاده می کنند. ایضا چنین آماری را نیز به سایر شهرهای ایران تعمیم دهید. آیا تمامی این جمعیت کثیر، شب به شب تنها به تماشای شبکه های مستند آشپزی و راز بقا و باغبانی می پردازند؟! یا قریب به اتفاق آنها تماشاگران پر و پا قرص سریال های پیش پا افتاده ترک و ... هستند؟! آیا برای یک بار هم که شده از خود پرسیده ایم چه عواملی باعث رویگردانی مخاطبان ایرانی از صدا و سیمای وطنی و روی آوردن آنها به این گونه سریال های خارجی شده است؟! آیا هنرمند ایرانی داخل وطنی را سراغ دارید که تیشه برداشته باشد و به ریشه فرهنگ و آداب زیبای ایرانی حمله کرده باشد؟! کدام اثر سینمایی، تلویزیونی و تئاتری ایرانی به قصد تخریب بنیاد خانواده ساخته و ارائه شده است؟! کدام هنرمند داخل وطنی را سراغ دارید که هرزگی خود را در قالب اثر خود به نمایش گذاشته باشد؟!
اما پاسخی که به پرسش چند سطر بالاتر می توان داد این است که دقیقا مشکل رویگردانی مخاطبان ایرانی از هنر ایرانی، تلقی هایی این چنین از منش و کردار هنرمند ایرانی است. زمانی که بزرگان و مسئولان مملکت از هنرمندان خود این چنین یاد می کنند و هنرمند را در کنار هرزگی قرار می دهند - هرچند عمومیت داده نمی شود - چگونه انتظار داریم مخاطب عام به سمت هنر و هنرمند ایرانی گرایش یابد؟! زمانی که به هنرمندان خود اعتماد نمی کنیم و آنها را دشمنان و شیاطینی بالقوه فرض می کنیم که به محض ذره ای عدم نظارت بر آنها، جهان دین و انسانیت را به آتش می کشند، چگونه انتظار داریم آثاری را خلق کنند که به درد مردمشان بپردازد و آینه ای تمام نما در برابر توده ها باشد؟! در چنین شرایطی است که هنر هنرمند وطنی یا رنگ و بوی سفارش به خود می گیرد و یا عمیقا خواص و کارکردهای خود را از دست می دهد.
چنین کالای فرهنگی تصنعی و ساختگی ای از فرسنگ ها فاصله، عاریتی بودن خود را به رخ می کشد و باعث دفع مخاطب می شود. نتیجه گرایش مردم به سمت ماهواره و شبکه هایی است که اتفاقا آنها بنیان خانواده ایرانی را منهدم می سازند. آقای علم الهدی، هنرمند ایرانی هرزه نیست و هرزگی نمی کند. اگر نمونه هایی سراغ دارید، آنها را در کنار هرزگان سایر صنوف بگذارید که قرن هاست دوران انسان های معصوم سپری شده است.
فرارو- روز هشتم جشنواره جمعاً پنج فیلم در سالن اصلی کاخ جشنواره روی پرده رفت که در میانشان نام آثار فیلمسازان مطرحی چون داریوش مهرجویی، سعید سهیلی و کیانوش عیاری به چشم می خورد. گزيده اي از تصاوير روز هشتم جشنواره فجر را از دريچه دوربين خبرگزاري هاي تسنيم، ايسنا و ايرنا ميبينيم:
فرارو- روز هشتم جشنواره جمعاً پنج فیلم در سالن اصلی کاخ جشنواره روی پرده می رود که در میانشان نام آثار فیلمسازان مطرحی چون داریوش مهرجویی، سعید سهیلی و کیانوش عیاری به چشم می خورد. تصاوير خبرگزاري هاي داخلي از فرش قرمز اشباح و حضور بازيگران در روز هشتم در كاخ جشنواره را ميبينيم:
دبیر کارگروه ساماندهی مد و لباس کشور با بیان اینکه باید امکان نمایش زنده لباس فراهم شود، گفت: ما به دنبال راهاندازی شبکه مد و لباس ایرانی هستیم.
صراط:نشست هم اندیشی سومین جشنواره مد و لباس فجر، نشست هم اندیشی هنرمندان حوزه مد و لباس کشور با حضور جمع کثیری از این هنرمندان و تولیدکنندگان این عرصه در موزه هنرهای معاصر برگزار شد.
در ابتدای این نشست حمید قبادی، دبیر کار گروه ساماندهی مد و لباس کشور ضمن بیان اینکه بسیار خوشحالم که یک سال خوب را در کار گروه ساماندهی مد و لباس جلو بردیم، گفت: بخشی از مطالبات هنرمندان در این سال محقق شد.
وی اظهار داشت: دو نکته اساسی را پیرامون مسائل مد و لباس کشور مطرح میکنم که در واقع دو سیاست محوری ما در حوزه فعالیتهای این دوره از مد و لباس است.
قبادی تأکید کرد: مهمترین و اساسیترین مسئله بحث هویت سازی و هویت یابی مد و لباس کشور است که در این راستا ما با تأکید بر پوشش و مد منطقی، مسئولان را تا حدودی قانع کردیم مقوله مد و لباس در کنار سایر نیازهای اساسی جامعه مطرح است و باید به آن توجه شود.
دبیر کار گروه ساماندهی مد و لباس کشور افزود: سال گذشته که بحث هویت سازی و هویت یابی را شروع کردیم، سعی من این بود که هر کس در حوزه مد و لباس کاری دارد، اساساً دبیرخانه ساماندهی مد و لباس کشور باید به آن پاسخ دهد به طور مثال همواره به مزونها به عنوان یک تهدید در حوزه مد و لباس کشور نگاه میشد غافل از آنکه این مجموعهها به عنوان یک جریان ایده پرداز فعال است ولی مانند سایر نهادها و سازمانها دچار مشکل است.
وی افزود: تفکری که ما در مجموعه کار گروه ساماندهی مد و لباس دنبال کردیم این است که هیچ سؤالی بیپاسخ نماند و در این راستا یکی از نکاتی که پیگیری کردیم قرار دادن لباس در کنار سایر فعالیتهای فرهنگی بود تا بتوان از آن حمایت کرد که در حال حاضر این اتفاق افتاده است.
قبادی ادامه داد: در حال حاضر حوزه مد و لباس مانند سایر فعالیتهای هنری میتواند مؤسسات، مراکز و شرکتهای هنری داشته باشد و تا به امروز بیش از 35 مؤسسه تک منظوره در حوزه مد و لباس در کشور شروع به کار کردهاند.
وی با اشاره به سایر فعالیتهای انجام شده در سال گذشته افزود: کمیسیون صدور مجوزها کار خود را آغاز کرد و دو مجوز برای نمایش زنده و سه مجوز برگزاری نمایشگاه صادر کرد و علاوه بر آن سایتهای حوزه مد و لباس و بیمه هنرمندان مد و لباس و آغاز به کار شورای ارزشیابی هنرمندان کار خود را آغاز کرده است.
این مقام مسئول دومین سیاست خود را ارتقای قدرت انتخاب مردم دانست و گفت: هر فعالیتی که در این حوزه صورت میگیرد باید به قدرت انتخاب مردم کمک کند.
قبادی ادامه داد: اگر موفق بشویم تا پایان سال 93 ، 200 مؤسسه تک منظوره مد و لباس را راه اندازی کنیم و هر مؤسسه در هر فصل 30 مدل ارائه دهد، میتوان از این مسیر قدرت انتخاب مردم را افزایش داد.
وی تصریح کرد: برای انجام هدف فوق پنج شورای راهبردی تشکیل شد که شورای راهبردی علمی دانشگاهی، شورای راهبردی صنعت، شورای راهبردی تولید و فروش، شورای راهبردی بین الملل و شورای راهبردی فرهنگ و هنر مد و لباس که هنوز تشکیل نشده است را شامل میشود.
در بخش دیگری از این نشست هم اندیشی احمد داورزنی، عضو هیئت مدیره صنف پوشاک گفت: هدف ما در بحث مد این بوده که مد زنده بماند زیرا در سایه مد، ما زنده ایم و هدف ما این است که هویت یک زن مسلمان ایرانی حاصل دسترنج خودمان باشد.
همچنین وی گفت: ما نمیدانیم در ایران چند هزار طراح، اتوکار و برش کار و ... وجود دارد؛ به همین دلیل در آخرین جلسه تصمیم به ایجاد سایتهایی گرفتیم که افراد بتوانند در آنجا ثبت نام کنند و آماری از فعالین این حوزه ها به دست بیاید.
تفاهم نامه همکاری انجمن طراحان لباس و دبیرخانه مد و لباس منعقد شد
سپس تفاهم نامه همکاری میان انجمن طراحان لباس و دبیرخانه مد و لباس منعقد شد و قبادی با اشاره به مشکلات بین طراحان و تولیدکنندگان اظهار داشت: ساختار ما غلط است زیرا ساختاری رسمی و بین المللی نیست، در هیچ کجای دنیا دعوا بین طراح و تولیدکننده وجود ندارد و به همین دلیل یکی از کارهایی که در حال پیگیری آن هستیم این است که چرا نباید 20 نمایش زنده لباس داشته باشیم، با انجام این کار میتوان بازار عرضه و تقاضای طرح را فراهم کرد، باید نمایش زنده ایجاد شود و قول میدهم در سال 93 این کار انجام شود.
وی تأکید کرد: باید اجازه دهیم تولیدکننده بهترین طرح را با بهترین قیمت بخرد.
قبادی ضمن بیان اینکه باید فرق بین طراحان وجود داشته باشد، گفت: کارت صلاحیت هنرمندان طراح کاری است که از هفته بعد انجام میشود و براساس آن طراحان به پنج گروه تقسیم میشوند که به دنبال آن رابطه حقوقی بین طراح و تولیدکننده نیز ایجاد میشود.
این مقام مسئول به وجود بانک اطلاعات 15 هزار نفری در حوزه مد و لباس اشاره کرد و افزود: در بانک اطلاعات ما 15 هزار رکورد غیرتکراری مرتبط ثبت شده است و ما بعد از حوزه کتاب دومین مجموعه ای هستیم که اطلاعاتمان ثبت و ضبط شده است.
دبیر کار گروه ساماندهی مد و لباس کشور تصریح کرد: به دنبال راه اندازی شبکه مد ایرانی هستیم و پس از جشنواره کتابخانه تخصصی مد و لباس را راه اندازی میکنیم.
قبادی با بیان اینکه ژورنال خودگردان است، بیان کرد: عین ژورنال را با قیمت تمام شده به شرکتی که کارهایش را انجام داده واگذار کردیم و تنها کاری که می توانیم انجام دهیم این است که در نشست رونمایی از ژورنال از آن شرکت خواهش میکنیم ژورنال را حداقل با 40 درصد تخفیف ارائه دهد.
دبیر کار گروه ساماندهی مد و لباس کشور در پایان خاطرنشان کرد: اگر جشنواره مد و لباس خوب برگزار شود، سربلندی طراحان است.
سومین جشنواره مد و لباس فجر از 15 تا 23 اسفند ماه در مصلی امام خمینی(ره) برگزار میشود.
علی پروین سرپرست باشگاه پرسپولیس روز هشتم جشنواره فيلم فجر برای تماشای فیلم «دربست آزادی» که دخترش در آن بازی می کند به برج میلاد رفت. حضور علي پروين در كاخ جشنواره سوژه عكاسان و خبرنگاران حاضر در برج ميلاد شد. دختر علی پروین در فيلم" دربست آزادي" برای اولین بار جلوی دوربین یک فیلم بلند سینمایی رفته است. فیلم «دربست آزادی» در بخش نوعی تجربه سیودومین جشنواره فیلم فجر در ساعت 16:00 در برج میلاد به نمایش در آمد.
پوشش های مختلف هنرمندان باردار هالیوودی در گلدن گلوب 2014
در مراسم گلدن گلوی 2014 تعدادی از هنرمندان هالیوودی باردارد بودند. در این مطلب نگاهی بر پوشش های این هنرمندان در مراسم گلدن گلوب 2014 داریم.
Drew Barrymore در مراسم گلدن گلوب لباسی به رنگ حریر سفید پوشیده بود که روی آن گلهای صورتی و قرمز داشت. همچنین او در این مراسم از جواهرات مارک Versace و کفش هایی با مارک Casadei استفاده کرده بود.
Olivia Wide در مراسم گلدن گلوب یک لباس بارداری به رنگ سبز از کمپانی Gucci به تن کرده بود. همچنین او در این مراسم یک آرایش کاملا طبیعی داشت.
Kerry Washington در مراسم گلدن گلوب یک پیراهن بسیار ساده و سفید رنگ به تن کرده بود. او کفش هایی با مارک Casadei و جواهراتی با مارک Fred Leighton و با موهایی کاملا صاف ظاهر شده بود.
مجله مد آمریکایی آقایان "GQ" در سال 1348 عکس هایی از ایران منتشر کرد
تهران، اصفهان، شیراز و تخت جمشید در پسزمینه ی تصاویر دیده می شوند.
در اکتبر ۱۹۶۹ (مهر ۱۳۴۸) فصلنامه ی جنتلمن ها (مجله ی مد مردان که امروزه «جی کیو» نامیده می شود) عکس هایی منتشرکرد که در ایران گرفته شده بودند. تهران، اصفهان، شیراز و تخت جمشید در پسزمینه ی تصاویر دیده می شوند.
رتبه بندی لباس های هنرمندان زن هالیوودی در گلدن گلوب 2014
گلچینی از پوشش های مختلف ستارگان هالیوودی در مراسم golden globe 2014
هفتاد و یکمین مراسم سالانه اعطای جوایز سینمایی گلدن گلوب 2014 در هتل بیورلی هیلتون لسآنجلس با معرفی برگزیدگان در بخشهای گوناگون پایان یافت. هر ساله در مراسم گلدن گلوب ستارگان هالیوودی با پوشش های مختلفی ظاهر می شوند. در این مقاله گلچینی از پوشش های مختلف ستارگان هالیوودی را به نمایش گذاشته ایم.
بدترین لباس هایی که هنرمندان هالیوودی در پاییز 2012 پوشیدند
در این مقاله بدلباس ترین هنرپیشه ها شامل افرادی چون میشا بارتون Mischa Barton, بریتنی Britney و نیکول کیدمن Nicole kidman است.
میشا بارتون Mischa Barton در این مقاله اولین نفر است، او در جام قهرمانی مسابقات اسب دوانی ملبورن استرالیا این بار هم با یکی از لباس های عجیب و غریب خود ظاهر شد. او لباس لایه لایه فراک (نوعی پارچه) را با کلاه ناجوری پوشیده است که مخصوص اشراف است نه کسی که در رده بد لباس ترین ها قرار می گیرد.
چند روز قبل از لباس افتضاح خانم بارتون Barton، نیکل کیدمن Nicole Kidman حماسه شخصی خودش را ساخت. او با پوشیدن کلاه کروئلا دو ویل (Cruella de Vil شخصیت منفی کارتون 101 سگ خالدار) و یک پاپیون کج که لباس او را تزئیین کرده بود و به یکی از کابوس های ما تبدیل شد.
لیندسی لوهان Lindsay Lohan با تیپ زیر به یک فاجعه در فشن و مد تبدیل شده است : حجم انبوه خز روباه + چیزی در صورتش که به نظر می رسد لب تزریقی باشد + یک تونیک توری + حجم زیادی موی اکستنشن شده + شلوارک دو چرخه سواری
در آن روزها اصلی ترین بحث ما در مورد بریتنی Britney موهای یال مانند او بود ، شایعه مصنوعی بودن آنها و جنجالی بودن آنها همه جا پخش شده بود . علاوه بر این او برای اینکه غیر طبیعی تر هم به نظر برسد چتری هایش را شبیه یک بچه در دهه 1982 درست کرده است .
آلن کامینگ Alan Cumming برای جایزه بافتا BAFTA بریتانیا شبیه یک بطری کچاپ لباس پوشیده بود. شاید او برای ست سال های بعد خود از نمک و فلفل الهام بگیرد. یا شاید یک گری پاوپانGrey Poupon، نام برند سس و خردل) را ببینیم.
موهای به هم ریخته، کت بلند کمردار که تقریبا تا زیر زانوی او می رسد و لبخند موزیانه، آیا فقط ما این عقیده را داریم و یا واقعا پنلوپه کروز Penelope Cruz به جای اینکه به عنوان یک هنرپیشه برجسته توجه ها را به سوی خود جلب کند مایه شرمساری است؟
موی چتری شبیه کلاه کاسکت بیونسه Beyonce و یا علاقه او به پوشیدن لباس راحتی در مجامع عمومی ؟ شما قضاوت کنید.